این روزها کمتر کسی است که از شرایط نامطلوب اقتصادی گلهمند نباشد. کافی است یک روز در شهر به گردش درآییم. مواجهه با هر صاحب کسبوکاری همراه با ابراز ناراحتی از شرایط رکودی پیشآمده بهویژه پس از حمله اسرائیل به ایران است. با هر دوست، آشنا، متخصص، استاد دانشگاه، کارمند، کارگری که صحبت میکنی، بحث…
پلمب ساختمان انجمن صنفی روزنامهنگاران تهران در آخرین روزهای هفته گذشته بازتاب بسیاری پیدا کرد. این نهاد صنفی با انتشار بیانیهای به این موضوع اعتراض کرد و برخی اعضای شورای شهر نیز در حمایت از اهالی رسانه به موضوع واکنش نشان دادند.
بیش از دو قرن بود که علم اقتصاد بر تجارت آزاد تاکید داشت. در این سالها تاکید علم اقتصاد بر تجارت آزاد از دو جبهه صورت میگرفت. در جبهه اول تاکید حقوقی داشت مبنی بر اینکه هر انسانی حق دارد مبادله باب میل خود را داشته باشد. اما در جبهه دیگر، تاکید علم اقتصاد بر تجارت آزاد، تاکیدی مادی بود؛ به این ترتیب، هر چه مبادله کالا و خدمات آزادانه صورت گیرد، نفع بیشتری در جهان انسانی خلق خواهد شد و در نتیجه، سطح رفاه ارتقا خواهد یافت.
تا سالیان سال همواره در سیاست معاصر آمریکا صحبت از تجارت بازار آزاد و بیتعرفه و اصول اقتصاد کلاسیک بوده است؛ بهخصوص از سمت قدرت جهانی و اقتصادی بزرگی همچون ایالاتمتحده آمریکا. اما این سوال که چرا و چگونه این بازی توسط ایالاتمتحده تغییر کرد، سوالی است که پاسخی سخت و آسان دارد. آیا ایالاتمتحده در بازی خودش شکست خورده و به جای جبران این شکست به تغییر قواعد روی آورده است؟
لیبرالیسم در اقتصاد بینالملل یک مکتب فکری است که پایههای آن بر بازارهای آزاد، مداخله حداقلی دولت در تجارت و این باور که تجارت آزاد به نفع همه کشورهاست بنا شده است. لیبرالهای کلاسیکی مثل آدام اسمیت و دیوید ریکاردو، لیبرالیسم را بر اهمیت مزیت نسبی و منافع حداکثری تجارت آزاد استدلال میکردند. از نظر تاریخی، ایالاتمتحده آمریکا اغلب بهعنوان یکی از پایگاههای اصلی لیبرالیسم اقتصادی و به تعبیر بسیاری، آرمانشهر لیبرالیسم اقتصادی، تعریف شده است.