این روزها کمتر کسی است که از شرایط نامطلوب اقتصادی گلهمند نباشد. کافی است یک روز در شهر به گردش درآییم. مواجهه با هر صاحب کسبوکاری همراه با ابراز ناراحتی از شرایط رکودی پیشآمده بهویژه پس از حمله اسرائیل به ایران است. با هر دوست، آشنا، متخصص، استاد دانشگاه، کارمند، کارگری که صحبت میکنی، بحث…
پلمب ساختمان انجمن صنفی روزنامهنگاران تهران در آخرین روزهای هفته گذشته بازتاب بسیاری پیدا کرد. این نهاد صنفی با انتشار بیانیهای به این موضوع اعتراض کرد و برخی اعضای شورای شهر نیز در حمایت از اهالی رسانه به موضوع واکنش نشان دادند.
در کشوری مانند ایران که با بیثباتی اقتصادی، تحریمهای خارجی و ناکارآمدیهای سیاستگذاری روبهروست، حفظ ارزش پول ملی نهتنها یک دغدغه مالی، بلکه یک ضرورت حیاتی برای بقای اقتصادی و رفاه عمومی است. در این میان، بانکمرکزی مستقل در مهار تورم و حفظ ارزش ریال نقشی کلیدی و تعیینکننده دارد؛ اما همین نقش با سیاستهای مالی انبساطی دولت، بهویژه در قالب کسری بودجههای مزمن، تضعیف شده است. کسری بودجه دولت، زمانی که بدون منابع مالی پایدار و از طریق استقراض از بانکمرکزی یا سیستم بانکی تامین میشود، عملا به معنای خلق پول بدون پشتوانه است.
یکی از متغیرهای اقتصادی که همواره مورد توجه مردم و سیاستمداران بوده، نرخ ارز است؛ چرا که از یک طرف بر قدرت خرید مردم تاثیر مستقیم داشته و از طرف دیگر کنترل آن، برای سیاستمداران معمولا یک دستاورد مهم محسوب شده و رشد آن باعث واکنش منفی نسبت به مقامات اقتصادی شده است. در همین راستا طی دهههای گذشته، دولتها معمولا به نرخ ارز نگاه سیاسی داشته و صرفنظر از عوامل اقتصادی محرک آن، سعی در تثبیت این متغیر داشتهاند. با این حال از منظر اقتصادی، نرخ ارز یک متغیر درونزا بوده که از طریق فعل و انفعالات مختلفی که بین متغیرهای اقتصادی و البته متاثر از وضعیت سیاسی کشور رخ میدهند، تعیین میشود.
طی سالیان گذشته، داستان سقوط ارزش ریال به روایتی آشنا اما تلخ برای ایرانیان بدل شده است. اما این روایت، برخلاف آنچه گاه بهصورت تقلیلگرایانه تنها به «تحریم» نسبت داده میشود، حکایتی چندلایه از سیر تاریخی سیاستگذاری، فقدان ساختارهای نهادی، فرهنگ اقتصادی و مناسبات جهانی است؛ چندان که سقوط ارزش ریال، بخشی از اعتماد عمومی، افق توسعه و ظرفیت نهادی کشور را نیز با خود به یغما برده است.