از بحران تا اعتماد؛ نقش سرمایه اجتماعی در نجات اقتصاد

سقوط ارزش پول ملی نه‌تنها قدرت خرید مردم را کاهش می‌دهد، بلکه به رکود تولید، افزایش تورم و بی‌اعتمادی سرمایه‌گذاران دامن می‌زند. این بی‌اعتمادی خود به چرخه‌ای معیوب تبدیل می‌شود که حتی سیاست‌های اصلاحی قاطع و ضروری را نیز بی‌اثر می‌کند. تجربه کشورهایی مانند کره‌جنوبی نشان می‌دهد که سیاست‌های سریع، قاطع و هماهنگ، وقتی با اعتماد عمومی همراه باشد، می‌تواند ستون اصلی بازگرداندن ثبات اقتصادی باشد و مسیر رشد پایدار را هموار کند.

بحران ارزی کره‌جنوبی نقش اعتماد عمومی

در بحران مالی آسیای ۱۹۹۷، کره‌جنوبی با سقوط شدید ارزش وون، ورشکستگی بانک‌ها و افزایش بدهی خارجی مواجه شد. دولت برای عبور از بحران، وامی بزرگ از صندوق بین‌المللی پول دریافت کرد، اما آنچه نجات واقعی را رقم زد، اعتماد و مشارکت مردم بود. کمپین ملی «جمع‌آوری طلا» در سال ۱۹۹۸، با هدف بازپرداخت بدهی‌ها، منجر به جمع‌آوری بیش از ۲۲۷ تن طلا شد.

 این همبستگی اجتماعی به دولت اجازه داد بدهی‌های خود را سه سال زودتر از موعد بازپرداخت کند و اقتصاد کشور را احیا کند. تجربه کره نشان داد که اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی می‌تواند نقشی حیاتی در بازسازی اقتصادی داشته باشد؛ سرمایه اجتماعی نه یک مفهوم انتزاعی، بلکه یک منبع واقعی و ملموس قدرت اقتصادی است که می‌تواند در مواقع بحران، ذخایر مالی را تکمیل و پروژه‌های نجات‌دهنده را ممکن سازد.

تجربه ایران شکست سیاست‌های ارزی و رانت گسترده

در ایران اما سیاست‌های ارزی دهه‌های اخیر، هرچند با هدف تثبیت نرخ ارز و حمایت از مردم اجرا شدند، در عمل به بستری برای رانت، فساد و بی‌اعتمادی عمومی تبدیل گشتند. در دولت دهم، دلار ۱۲۲۶ تومانی با شعار تک‌نرخی‌سازی آغاز شد، اما به‌دلیل نبود نظارت موثر،‌میلیاردها دلار ارز ارزان به کانال‌های خاص اختصاص یافت و بخش بزرگی از منابع ارزی کشور به هدر رفت. در دولت‌های یازدهم و دوازدهم، سیاست ارز ۴۲۰۰ تومانی نیز با هدف کنترل قیمت کالاهای اساسی اجرا شد، اما نتیجه آن تکرار همان تجربه بود؛ بخش قابل‌توجهی از ارز تخصیص‌یافته صرف واردات صوری یا فروش کالا با نرخ آزاد شد. این روند موجب شد که اعتماد عمومی نسبت به سیاستگذاران به شکل قابل‌توجهی کاهش یابد و مردم دیگر به وعده‌های اقتصادی دولت توجه چندانی نکنند. در دولت سیزدهم نیز، حذف ارز ترجیحی هرچند ضرورتی اقتصادی بود، اما به‌دلیل نبود اطلاع‌رسانی شفاف و ناتوانی در جلب اعتماد عمومی، به افزایش شدید قیمت‌ها و کاهش بیشتر قدرت خرید مردم انجامید. نتیجه این اقدامات، عمق گرفتن بی‌اعتمادی و کاهش سرمایه اجتماعی بود.

انباشت سرمایه‌های خانگی نماد بی‌اعتمادی

درحالی‌که مردم کره‌جنوبی در بحران، دارایی‌های شخصی خود را برای نجات کشور اهدا کردند، در ایران مسیر معکوس شکل گرفته است. سیاست‌های متناقض و فسادزا باعث شده مردم برای حفظ ارزش دارایی، سرمایه‌های خود را به طلا و ارز تبدیل کرده و در خانه نگهداری کنند. برآوردها نشان می‌دهد‌میلیاردها دلار ارز و حجم عظیمی طلا در منازل ایرانیان ذخیره شده است؛ سرمایه‌هایی که اگر وارد تولید می‌شدند، می‌توانستند موتور محرک اقتصاد و افزایش اشتغال باشند، اما به‌دلیل بی‌اعتمادی به سیاستگذاران، از چرخه مولد خارج شده‌اند. این امر نه‌تنها بهره‌وری سرمایه را کاهش می‌دهد، بلکه اثرات منفی بر تولید داخلی، سرمایه‌گذاری بلندمدت و رشد اقتصادی دارد. به بیان دیگر، بی‌اعتمادی مردم، به‌طور مستقیم موجب کاهش ظرفیت اقتصاد برای مقابله با بحران‌ها می‌شود.

راه بازسازی اعتماد عمومی

بازسازی اعتماد عمومی پیش‌شرط ورود دوباره این سرمایه‌ها به چرخه تولید است. دولت باید با اقداماتی ملموس و شفاف اعتماد ازدست‌رفته را احیا کند. انتشار منظم گزارش‌های دقیق از منابع و مصارف ارزی، اطلاع‌رسانی روشن درباره تاثیر سیاست‌ها بر زندگی مردم، و شفاف‌سازی فرایندهای تصمیم‌گیری اقتصادی نخستین گام‌ها در این مسیر است. مبارزه واقعی با فساد و برخورد علنی با شبکه‌های رانت‌خوار نیز می‌تواند نشانه‌ای از اراده اصلاح باشد. پذیرش خطاهای گذشته، پاسخگویی و ارائه برنامه‌های اصلاحی روشن، در کنار ایجاد فرصت‌های واقعی برای مشارکت مردم در پروژه‌های تولیدی و زیرساختی، راه بازسازی اعتماد را هموار می‌کند. همچنین ثبات و پیش‌بینی‌پذیری در سیاستگذاری و پرهیز از تصمیم‌های متناقض، شرط لازم برای تقویت سرمایه اجتماعی است و از فرار سرمایه‌های مالی و انسانی جلوگیری می‌کند.علاوه بر این، سرمایه اجتماعی تنها در بحران اهمیت ندارد؛ بلکه می‌تواند موتور رشد پایدار اقتصادی نیز باشد. اقتصادهای موفق، به ویژه در کشورهای در حال توسعه، نشان داده‌اند که وقتی مردم به دولت و نهادهای اقتصادی اعتماد دارند، سرمایه‌های خرد و کلان خود را در مسیر تولید، فناوری و زیرساخت‌های ملی سرمایه‌گذاری می‌کنند. این سرمایه اجتماعی در قالب اعتماد، همبستگی و مشارکت فعال مردم، می‌تواند منابع مالی محدود دولتی را تکمیل کرده و ظرفیت کشور را برای مقابله با بحران‌های اقتصادی و اجتماعی افزایش دهد. به عبارت دیگر، سرمایه اجتماعی همانند یک ذخیره استراتژیک عمل می‌کند که در زمان بحران به کمک اقتصاد می‌آید و در دوران صلح اقتصادی، رشد و توسعه پایدار را تسریع می‌کند.

جمع‌بندی

تجربه کره‌جنوبی نشان داد که اعتماد و مشارکت مردم می‌تواند اقتصاد یک کشور را در سخت‌ترین بحران‌ها نجات دهد. اما در ایران، سیاست‌های غیرشفاف و رانت‌زا، اعتماد عمومی را تضعیف و سرمایه‌های مردم را از مسیر تولید خارج کرده است. بازسازی اعتماد از طریق شفافیت، پاسخگویی، مبارزه با فساد و ایجاد بستر مشارکت مردمی، می‌تواند سرمایه‌های اجتماعی و مالی کشور را آزاد کند. اعتماد مردم، زیربنای هر سیاست اقتصادی موفق است؛ بدون آن، هیچ برنامه‌ای به ثبات و رشد پایدار نخواهد انجامید و بحران‌ها همچنان به چرخه‌ای مکرر تبدیل خواهند شد. به همین دلیل، سیاستگذاران ایرانی نیازمند رویکردی بلندمدت و جامع برای بازسازی سرمایه اجتماعی هستند تا بتوانند اقتصاد کشور را از تله بحران‌های تکرارشونده نجات دهند و مسیر توسعه پایدار را هموار کنند.

* عضو اتاق بازرگانی ایران