تاریخ خُرد بازرگانی در روزگار بحران
محمد مالجو در این کتاب، با استفاده از رویکرد تاریخنگاری خرد، به بررسی و تحلیل یک گزارش اقتصادی از وضعیت بازرگانی ایران هنگام جنگ جهانی دوم و زندگی پر فراز و نشیب این چهره، که در بستر تحولات سیاسی و اجتماعی زمان، شاهد تصفیههای بزرگ در شوروی و تحولات دوران رضاشاهی بوده، به گونهای روایت شده است که هم دادههای آماری و هم ابعاد شخصی و سرکوبهای سیاسی آن دوره را به خواننده منتقل میکند. محمد مالجو (۱۳۵۱ در تهران) اقتصاددان، پژوهشگر حوزه اقتصاد سیاسی و مترجم است.
«تاریخنگاری خرد» رویکردی است که با تمرکز بر یک منطقه یا موضوع محدود، دادهها و جزئیاتی ارائه میکند که معمولا در تاریخنگاری اجتماعی کلاسیک دیده نمیشود. این شیوه بر چهار ویژگی اصلی استوار است: واقعگرایی، ثبت تجربههای فردی، گسترش شاخهها و زوایای روایت، و قابلفهم بودن برای عموم. پند مشهور فلوبر با این نام که «جزئیات بسیار مهم هستند» بیشتر یادآور همین سنت تاریخنگاری است. امروزه تاریخنگاری خرد، که ریشههایی در مردمشناسی دارد و در متن تاریخنگاری فرهنگی جدید شکوفا شده، به یکی از پیشروترین شیوهها در تاریخنگاری اجتماعی معاصر بدل شده است.
مالجو با تکیه بر تاریخنگاری خرد، یک گزارش اقتصادی مربوط به وضعیت بازرگانی ایران در دوران جنگ جهانی دوم را تحلیل میکند و در کنار آن به فراز و نشیبهای زندگی نویسنده همان گزارش میپردازد.
ماجرا از جایی آغاز میشود که مالجو در جریان بررسی اسناد و آرشیوهای تاریخ اقتصاد ایران در سازمان اسناد و آرشیو ملی، بهطور اتفاقی به سندی برخورد میکند: گزارشی تحلیلی درباره تجارت و بازرگانی ایران در سالهای جنگ جهانی دوم. این گزارش که از سال ۱۳۲۰ در بایگانی موجود بوده، تا پیش از این هرگز خوانده نشده و مورد تحلیل قرار نگرفته بود. مالجو در پژوهش خود هم متن گزارش را (برای نخستینبار) منتشر کرده و هم داستان زندگی نویسنده آن را روایت کرده است.
مالجو خود در این باره میگوید: «این گزارش گنجینه پراکندهای از اسرار در اعماق بایگانیهای ایران پنهان بود که زندگی رازآلود یک ایرانشناس و گزارش تالیفیاش درباره اقتصاد ایران را به تصویر میکشد. این کتاب هم حاوی همین گزارش تراز اول است که تاکنون ناشناخته مانده هم راوی ادیسه گزارشنویس خبرهاش که نیمی از عمر شصت سالهاش در روسیه گذشت و نیمه دیگرش در ایران. نه اهل فرهنگ و ادب در طرف روسی از دومین نیمه حیاتش در ایران مطلع بودهاند، نه روشنفکران و دیوانسالاران در طرف ایرانی از اولین نیمه زندگیاش در روسیه. رازی در بین بود برآمده از تاریخ خونبار شوروی استالینی که تاکنون نیمی از چهرهاش را از افق دید طرفهای روس پنهان میکرده و نیمی دیگر را از دیدرس طرفهای ایرانی.»
او در ادامه چنین مینویسد: وقتی سرانجام فرصتی دست داد، ابتدا کارم بر تاریخ تجارت خارجی ایران متمرکز بود اما به محض اینکه دایره علاقهمندیام از چیستی گزارش به کیستی گزارشنویس بسط یافت ناگهان به قلمرو یکسره متفاوتی پرتاب شدم. در اواخر فرآیند ویرایش و پیرایش نسخههای دستنویس بود که کنجکاویهایم درباره نویسنده گزارش آغاز شده بود. آهسته آهسته متوجه شدم تازه در ابتدای مسیری قرار گرفتهام که به خطا پایانیافته تلقیاش میکردم. هنوز نیز درنیافته بودم که به قلمرو نوعی تاریخنگاری خرد درباره یکی از اسرارآمیزترین شخصیتهای کمابیش ناشناخته تاریخ معاصر ایران گام نهادهام. نمیدانستم پژوهش درباره نوعی ادیسه انسانی را کلید زدهام که محصور در حصارهای حصین دهلیزهای تاریک و متروک تاریخ، پاک به بوته فراموشی سپرده شده است. هدف پژوهش عبارت بود از بازیابی و بازسازی مسیر طی شده پرفرازونشیب یک شخصیت ناشناخته اسرارآمیز طی نخستین دهههای عصر پهلوی در آینه اسناد پراکندهای که ذرهذره مییافتم. کوشیدهام تاریخ خرد ادیسه گزارشنویسی را در متن سیاسی کلانی بنشانم که از زاویه بعیدی بر برخی جنبههای تاریخ معاصر ایران پرتو میاندازد.»
نویسنده گزارش، نیکلا بلگاردسک (۱۹۵۹–۱۸۹۹) یا نیکلا راست، در زمان تهیه این تحلیل اقتصادی، کارمند وزارت دارایی ایران بوده است. اینکه یک فرد روس در مقام نگارش یک گزارش رسمی در وزارتخانه ایرانی قرار گیرد، در نگاه نخست شگفتانگیز است؛ اما مرور زندگی راست نشان میدهد که موقعیت او کاملا قابل فهم است. در کتاب ادیسه راست، مالجو زندگی این شخصیت را پی میگیرد و از خلال آن تاریخ تحولات سیاسی ایران رضاشاهی و شوروی استالینی را نیز بازمیگشاید. با خواندن زندگی راست، بخشهایی تاریک از تاریخ شوروی دهه ۱۹۳۰ و ماجرای «تصفیه بزرگ» پیش چشم میآید، دورانی که بسیاری از دیپلماتها، اندیشمندان و کارمندان عالیرتبه قربانی سرکوب گسترده دولت شوروی شدند. راست نیز یکی از همین قربانیان بود و برای رهایی از این شرایط هولناک، ایران را بهعنوان محل تبعید و زندگی برگزید. در کتاب، نمونههای متعدد این تصفیهها بازگو شده است. از جمله در صفحه ۳۳ میخوانیم: «چرنیخ، که طی سالهای ۱۹۳۵ تا ۱۹۳۹ (مطابق ۱۳۱۴ تا ۱۳۱۸خورشیدی) سفیر مختار شوروی در تهران بود و در بدو ماموریتش در مذاکرات با رئیسالوزرا فروغی از بلگاردسکی یاری گرفته بود، در ۱۶ مه ۱۹۳۹بازداشت شد و در سال ۱۹۴۰ به جوخه اعدام سپرده شد.
سرگئی کنستانتینویچ پاستوخوف، ایرانشناسی شهیر در مقام سفیر مختار شوروی در تهران طی سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۵ که سیاست خارجی شوروی در ایران طی نخستین نیمه دهه ۱۳۱۰ را پی ریخته بود، نیز در ۱۶مه ۱۹۳۹بازداشت شد و در دوم آوریل ۱۹۴۰ اعدام شد. این همه از پیامدهای گردبادی بود که از چند سال قبل در شوروی استالینی راه افتاده بود: تصفیه بزرگ.» در چنین فضای هراسآور و سرکوبگر، نیکلا راست ترک تابعیت میکند، تابعیت ایران را میپذیرد و در مقام مشاور اقتصادی در وزارت دارایی مشغول به کار میشود؛ و در همین دوران است که گزارش اقتصادی مهم خود را درباره وضعیت تجارت ایران مینویسد. مالجو تاکید میکند که هنوز بخشهای مهمی از زندگی راست ناشناخته است، زیرا دسترسی به آرشیوهای روسی و انگلیسی وجود ندارد و همین امر موجب باقی ماندن ابهامات فراوان شده است.
او در کتاب فرضیههایی نیز مطرح میکند که به دلیل نبود منابع کافی امکان اثبات قطعی آنها فراهم نیست. از دیگر جنبههای قابلتوجه زندگی بلگاردسک، فعالیتهای او بهعنوان یک ایرانشناس روسی است. او در دانشگاه شرقشناسی لنینگراد تحصیل کرده و شناخت گستردهای از فرهنگ و تاریخ ایران داشته است. برخی از پژوهشهای او از جمله مقاله «سیراف» و «افسانه پرواز کیکاووس» نشاندهنده دقت و وسعت مطالعات ایرانشناختی او هستند. مطالعه ادیسه راست دریچهای به فصلی کمتر شناختهشده از روابط سیاسی و فرهنگی ایران و اتحاد شوروی میگشاید، آن هم از منظر تاریخنگاری خرد. با یادآوری سخن معروف والتر بنیامین مبنی بر اینکه؛«تاریخ را همواره فاتحان مینویسند»،اهمیت چنین رویکردی آشکار میشود: روایت تاریخ از چشم فرودستان و شکستخوردگان.