بانکها، واسطهگران وجوه قابلوامدهی هستند(قسمت اول)

طرفداران این نحله جدید را میتوان با کلیدواژههای مختلفی شناخت اما عباراتی چون «ادبیات پولی پساکینزی»، «نظریه درونزایی پول» و «نظریه پولی مدرن» را میتوان از شاخصترین عناوین آن دانست. سلجین در متن پیش رو تلاش میکند تا گزارههای کلیدی نظریه رقیب را بررسی کند و صحت و سقم آنها بیازماید. به بیان خلاصه، این مقاله از نظریهای که بانکها را «واسطهگر» میداند، در مقابل نظریه «خلق پول از هیچ» دفاع میکند.
«این فکر از سرم بیرون نمیرود که ماهیت و کارکردهای بانکداری سپردهای، چهل سال پیش بسیار بهتر از امروز درک میشد.»
(ادوین کنان، ۱۹۲۱: ۲۸)

زدودن برخی ایدههای نادرست به اندازه ریشهکن کردن علفهای هرز دشوار است. در حوزه اقتصاد پولی، «دکترین بروات حقیقی»(real-bills doctrine) نمونهای بدنام از این ایدههای نادرست است (همفری ۱۹۸۲؛ لیدلر ۱۹۸۳). ایدهای که مدعی میشود بانکها واسطههای مالی نیستند اگرچه به بدنامی دکترین بروات حقیقی نیست اما به همان اندازه نامطلوب است. طرفداران این دیدگاه معتقدند که بانکها، برخلاف واسطههای مالی واقعی که باید برای تامین مالی وامهایشان از دیگران استقراض کنند، میتوانند همه منابع مورد نیاز خود را «از هیچ» خلق کنند. جیمز توبین (۱۹۶۳) زمانی این تصور را «نظریه خودنویس» بانکداری نامید؛ نامی که به این فرض اشاره میکرد که بانکداران، تنها با یک خودنویس میتوانند به هر میزان که بخواهند وام دهند. حالا که خودنویس دیگر در اعطای اعتبار کاربردی ندارد، بهتر است این نظریه را «نظریه خلق پول از هیچ» بنامیم.
این مقاله از «نظریه واسطهگری» بانکداری در برابر رقیب تازه مدشده آن، یعنی «نظریه خلق پول از هیچ»، دفاع میکند. این مقاله استدلال میکند که ادعای بهظاهر ساده و ابتدایی مبنی بر اینکه بانکها واسطهاند ــ و اینکه برای اعطای وام سودآور باید بر پسانداز واقعی مردم تکیه کنند ــ در واقعیت به مراتب بهتر از نظریه خلق پول از هیچ، سازوکارهای واقعی نظامهای بانکی را توضیح میدهد.
برای دفاع از نظریه واسطهگری، تاکید بر چند نکته ضروری است:
۱. تفاوت میان این نظریه و نظریه خلق پول از هیچ صرفا بازی با واژهها نیست؛ طرفداران هر دو نظریه برداشت مشترکی از معنای «واسطهگری» دارند، بنابراین اختلاف میانشان واقعی و بنیادین است.
۲. این نظریه فرض نمیکند که بانکها باید برای اعطای وام، سپردههای «فیزیکی» (مانند پول کالایی یا پول فیات) دریافت کنند، یا اصلا ناگزیر باشند -چه در زمان دریافت، چه در زمان پرداخت- با اشیای فیزیکی سر و کار داشته باشند.
۳. این نظریه با این واقعیت که بانکها میتوانند پول را در قالب تعهدات قابلانتقال خودشان (بهویژه در قالب ماندهحسابهای سپرده جاری) خلق کنند، و اینکه حجم پول خلقشده توسط بانکها معمولا بسیار بیشتر از حجم پایهپولی یا پول پرقدرت است، تناقضی ندارد.
۴. این نظریه ایجاب نمیکند که بانکها فقط بر سپردههای خُرد (retail deposits) تکیه کنند.
۵. این نظریه مستلزم آن نیست که بانکها پیش از اعطای وام، وجوه کافی - از هر نوع - در اختیار داشته باشند.
۶. این نظریه با روایت متداول کتابهای درسی از «ضریب فزاینده» خلق وام و سپرده یکسان نیست.
۷. این نظریه درباره بانکهای مرکزی منتشرکننده پول فیات صدق نمیکند؛ بانکهای مرکزی از قدرتهایی برخوردارند که کمابیش با همانهایی که نظریه خلق پول از هیچ، بهاشتباه به بانکهای تجاری نسبت میدهد، یکسان است.
تاکید بر این نکات لازم است، چراکه رواج نظریه خلق پول از هیچ عمدتا از ناتوانی طرفداران آن در درک همین موارد ناشی میشود.
«نظریه خلق پول از هیچ» دقیقا چیست؟
لوییس آنخلِس (۲۰۱۹: ۳۸۱)، یکی از طرفداران این نظریه، «واسطه» را شرکتی تعریف میکند که «در کسبوکار جمعآوری پول از پساندازکنندگان و انتقال آن به وامگیرندگان» فعالیت دارد. به بیان دیگر، واسطهها مطالبات مالی دیگران را در اختیار دارند و این مطالبات را با انتشار تعهدات مالی خودشان تامین میکنند. نظریه «واسطهگری» بانکها معتقد است که بانکها دقیقا با این تعریف مطابقت دارند.
در مقابل، نظریه «خلق پول از هیچ» میگوید که «بهتر است بانکها بهعنوان نهادهایی در نظر گرفت که از طریق خلق پول به تامین مالی وامگیرندگان میپردازند»، به طوری که توانایی آنها در خلق پول «مستقل از اقدامات عموم مردم» است (همان منبع). بر اساس این دیدگاه، بانکداران قادرند بیآنکه نیازی به اتکا بر پسانداز واقعی اقتصاد داشته باشند، صرفا با چند ضربه روی صفحهکلید رایانه، اعتبار اعطا کنند.
دیوید گریبر (۲۰۱۹: ۲)، انسانشناس فقید، این نظریه را که خود نیز به آن باور داشت، بهشیوه همیشگی خود خلاصه کرده است: «از آنجا که پول مدرن صرفا اعتبار است، بانکها تنها با اعطای وام… میتوانند پول را واقعا از هیچ خلق کنند. بانکداران صرفا با تکان دادن چوب جادویی، پول را ظاهر میکنند؛ آنها مطمئن هستندکه حتی اگر یکمیلیون دلار اعتبار به مشتری بدهند، در نهایت گیرنده دوباره آن را به بانک بازمیگرداند و بنابراین، در کل سیستم، اعتبارات و بدهیها همدیگر را خنثی میکنند.»
از این رو، به گفته گربر، مسوولان اعطای وام در بانکها هیچ نیازی ندارند که نگران «وجوه موجود، ذخایر یا هر چیز دیگری» -از جمله تواناییشان برای استقراض از دیگران- باشند (همان). از آنجا که ذخایر بانکی نقشی در تنظیم وامدهی بانکها ندارند، نتیجه این است که هرچند خود بانکهای مرکزی پول خلق میکنند، «اما آنها به هیچ معنا کنترل عرضه پول را در اختیار ندارند» (همان: ۳).
نظریه خلق پول از هیچ شبیه کراواتهای باریک است: هر چند دهه یکبار دوباره مُد میشود. محبوبیت کنونی آن در میان غیراقتصاددانانی مانند گربر و برخی اقتصاددانان هترودوکس، حتی در میان اقتصاددانان جریان اصلی، تا حدی ناشی از این اتفاق است که شماری از اقتصاددانان بانک انگلستان به آن اعتبار بخشیدهاند.
مایکل مکلی، آمار رادیا و رایلند توماس (۲۰۱۴: ۱۵) با انتشار مقالهای در نشریه فصلی بانک انگلستان آغازگر این موج شدند؛ در آن مقاله آنها باور به اینکه بانکها «صرفا… واسطههایی هستند که سپردههای پساندازکنندگان را وام میدهند» را یک «برداشت غلط رایج» دانستند که «این واقعیت را نادیده میگیرد که در اقتصاد مدرن، بانکهای تجاری خالق پول سپردهایاند.» نظریه خلق پول از هیچ خیلی زود تقویت شد، زمانی که زولتان یاکاب و مایکل کومهوف در عنوان یک مقاله پژوهشی بانک انگلستان با قاطعیت اعلام کردند: بانکها به هر شکلی «واسطه وجوه وامدادنی نیستند». آنها در نسخه جدید مقاله خود (یاکاب و کومهوف ۲۰۱۹: ۴، یادداشت ۹) مینویسند: «تنها «منبعی» که بانکها برای اعطای وام نیاز دارند، یک صفحهکلید است - یا در گذشته، تنها به یک خودکار احتیاج داشتند».
یاکاب و کومهوف، نظریه خلق از هیچ را «FMC» مینامند که مخفف «تامین مالی از طریق خلق پول» (Financing through Money Creation) است. آنها نظریه واسطهگری را «ILF» مینامند، مخفف «واسطهگری وجوه وامدادنی» (Intermediation of Loanable Funds). آنها نظریه ILF را «برخلاف واقعیت و با دلالتهایی که واقعگرایانه نیست» نامیدند (همان: ۲).
از آنجا که یاکاب و کومهوف نقدی بهشدت تند بر نظریه واسطهگری وارد کرده و به همان اندازه از نظریه خلق پول از هیچ دفاعی تمامعیار به عمل آوردهاند ــ و از آنجا که در میان طرفداران این نظریه، مقاله آنها اغلب بهعنوان منبعی معتبر شناخته میشود ــ در ادامه توجه ویژهای به استدلالهای آنها خواهم داشت.
پایان قسمت اول