قسمت سوم؛
بانکها، واسطهگران وجوه قابلوامدهی هستند

طرفداران این نحله جدید را میتوان با کلیدواژههای مختلفی شناخت اما عباراتی چون «ادبیات پولی پساکینزی»، «نظریه درونزایی پول» و «نظریه پولی مدرن» را میتوان از شاخصترین عناوین آن دانست. سلجین در متن پیش رو تلاش میکند تا گزارههای کلیدی نظریه رقیب را بررسی کند و صحت و سقم آنها بیازماید. به بیان خلاصه، این مقاله از نظریهای که بانکها را «واسطهگر» میداند، در مقابل نظریه «خلق پول از هیچ» دفاع میکند.
پرداختها چگونه انجام میشوند؟
برای درک اینکه چرا وامدهی بانکها معمولا باید با پساندازهای واقعی تامین مالی شود، دانستن اینکه بانکها برای بستانکار کردن حساب وامگیرندگان نیاز فوری به چنین پساندازهایی ندارند، کفایت نمیکند. بلکه باید ببینیم پس از این مرحله چه اتفاقی میافتد و این مستلزم درک نحوه انجام پرداختها با استفاده از سپردههای بانکی است.
هرچند مدتهاست که این سپردهها ــ بهویژه ماندهحسابهای جاری ــ بهعنوان «پول» شناخته میشوند، زمانی بود که آنها تنها «جانشین پول» تلقی میشدند و واژه «پول» بدون قید و شرط فقط به چیزی اطلاق میشد که بانکها تعهد داشتند در صورت مطالبه، به دارندگان بدهیهای خود بپردازند. در گذشته این «چیز» سکههای فلزی گرانبها بود؛ امروز اما به پول کاغذی فیات یا ذخایر نزد بانک مرکزی اشاره دارد.تعریف مدرن پول بهعنوان «وسیله مبادلهای که بهطور عمومی پذیرفته میشود» این دیدگاه جدید را منطقی جلوه میدهد. با این حال، گاهی بازگشت به تمایز قدیمی میان بدهیهای بانکی که بهعنوان وسیله مبادله عمل میکنند و «پول واقعی» (آنچه اکنون «پایه پولی» یا «پول پرقدرت» نامیده میشود) سودمند است؛ بهویژه اگر هنگام تلاش برای درک نحوه انجام پرداختهای مدرن باشد.
برای مثال، وقتی جین کارت نقدی خود را در دستگاه کارتخوان بقالی میکشد، شاید تصور کند هزینه خریدش را پرداخته است. اما در واقع، او صرفا دستور انتقال وجه از حساب خود به حساب بقال را به بانک صادر کرده است. پرداخت واقعی زمانی انجام میشود که این انتقال نهایی شود.
اگر بقال مشتری همان بانک نباشد، این فرآیند تا زمان تسویه بینبانکی کامل نمیشود. این تسویه معمولا در پایان هر روز کاری انجام میشود، هرچند ممکن است زودتر یا حتی با فناوری پرداختهای آنی، تقریبا فوری اتفاق بیفتد. حال اگر جین بهجای کارت، با چک پرداخت کند، ممکن است فرآیند تسویه چند روز طول بکشد: بسته به زمان سپردهگذاری چک توسط بقال، سرعت بانک او در ارائه چک به بانک جین و نهایتا مدتزمان تسویه بین دو بانک. در تمام این مدت، امکان برگشت خوردن چک به دلیل کسری حساب جین یا حتی ورشکستگی بانک او وجود دارد. هرچند این احتمالات اندک است، اما در صورت وقوع نشان میدهد که پول بانکی همچنان از برخی جهات «پول واقعی» نیست و پرداختها زمانی نهایی میشوند که پایهپولی در جریان مبادله قرار گیرد.
از اینجا روشن میشود که وقتی گفته میشود بانکها وامهای خود را صرفا از طریق خلق سپرده تامین مالی میکنند، این گزاره در معنایی سطحی درست است. بانکها همچنین باید به اندازه کافی «پول واقعی» در اختیار داشته باشند تا بتوانند بدهیهایی را که در قالب سپرده ایجاد کردهاند، هنگام تسویه پرداخت کنند. بنابراین، ادعای یاکاب و کومهوف (۲۰۱۶) مبنی بر اینکه بانکها «وامهای جدید را از طریق خلق سپردههای جدید تامین مالی میکنند»
چیزی بیش از این نیست که بگوییم چون جین حساب بانکی، دستهچک و خودکار دارد، میتواند هر مقدار پولی را که بخواهد «خلق» کند. درست است که او میتواند چکی به هر مبلغی بنویسد و حتی موفق شود کالایی را با آن بپردازد. اما اگر مبلغ چک بیش از مانده حسابش باشد، چک برگشت میخورد. به همین قیاس، اگر بانکی وامی ثبت کند بدون آنکه منابع لازم برای پشتیبانی از آن را در اختیار داشته یا در کوتاهمدت تامین کرده باشد، هنگام تسویه شکست خواهد خورد.
بهطور خلاصه، همانگونه که جیمز توبین دریافته بود، بانکهای عادی هیچ «ظرف معجزهآسای پایانناپذیری» در اختیار ندارند؛ درست همانطور که جین نیز ندارد.
وقتی بانکی بدون پشتوانه وام بدهد چه اتفاقی میافتد؟
بانکی را در نظر بگیرید ــ که آن را «بانک هوا» مینامیم ــ که به جین وامی اعطا میکند، بیآنکه ذخایری در اختیار داشته باشد و یا بتواند از تقاضای واقعی مازاد برای اسناد بدهیاش (که در اینجا همان سپردههای خرد در نظر گرفته میشوند) استفاده کند. همچنین فرض میکنیم کل موجودی ذخایر بانکی ثابت است. چون با یک بانک منفرد طرف هستیم، میتوانیم بپذیریم که سطح عمومی قیمتها مستقل از فعالیت وامدهی این بانک باقی میماند. (بعدتر به حالتی میپردازم که بانکها همزمان وارد وامدهی شوند.)
حال فرض کنید بانک هوا حساب جین را به میزان ۵۰۰۰ دلار بستانکار میکند. اگر جین مانند اغلب وامگیرندگان عمل کند، هدفش صرفا نگهداری پول در حساب بانکی نیست. همانطور که ادوین کنان (۱۹۲۱) میگوید: «وامگیرندگان با این نیت وام نمیگیرند که دارایی وامگرفته را تا زمان بازپرداخت نگه دارند، بلکه با نیتِ صرف آن در خرید سایر کالاها چنین میکنند.» توبین (۱۹۶۳) نیز تاکید میکند: «وامگیرندگان بدهکار نمیشوند تا سپردههای راکد نگه دارند... آنان پول را خرج میکنند و هیچ تضمینی وجود ندارد که این پول در بانک وامدهنده باقی بماند.»
این نکته حتی بهطور ضمنی از سوی نظریهپردازان «خلق پول از هیچ» نیز پذیرفته میشود، چرا که اگر وامگیرندگان بخشی از مانده وام دریافتی را در حساب نگه دارند، در واقع وامگیرنده و وامدهنده، همزمان هر دو بانک هستند؛ و این نوعی واسطهگری پیشپاافتاده است. بنابراین، چنین مواردی با این ادعا منافاتی ندارد که توان وامدهی بانکها محدود به دسترسی آنها به پساندازهای واقعی است. (در عین حال این مثال نشان میدهد که وامدهی میتواند با اتکاء به پسانداز واقعی پشتیبانی شود، بیآنکه مستلزم «پسانداز فیزیکی» باشد).
اما طبق فرض ما، تقاضای مازاد برای اسناد بدهی بانک هوا وجود ندارد، پس جین پول را خرج میکند. فرض کنیم او یک خودروی هوندا دستدوم را به ارزش ۵۰۰۰ دلار از نمایشگاه «لری» میخرد. اگر جین بخواهد مبلغ را نقدا از بانک هوا برداشت کند، بانک ممکن است همان لحظه ناتوان شود. اما چون نظریه «خلق از هیچ» بر این فرض استوار است که سپرده بانکی معادل وجه نقد است، میپذیریم که جین پرداخت را از طریق موبایل انجام دهد و بانک هوا تراکنش را تایید کند. حال بانک طرف حساب لری ــ که آن را «بانک دیگر» مینامیم ــ یک مطالبه ۵۰۰۰ دلاری علیه بانک هوا دارد که باید به حساب لری واریز شود. این بانک، اگر سخاوتمند باشد، ممکن است بلافاصله وجه را در اختیار لری قرار دهد.
اگر ماجرا در همینجا تمام میشد، بانک هوا میتوانست تا ابد پول وام دهد بیآنکه ورشکسته شود. اما داستان اینگونه نیست. در پایان روز کاری، این بانک باید با دیگر بانکها از جمله بانک طرف حساب لری تسویه کند. با فرض اینکه پیش از اعطای وام به جین، مانده حسابهای بینبانکی برابر بوده است، اکنون بانک هوا ناگزیر باید ۵۰۰۰ دلار پول پایه (مثلا دلارهای فدرالرزرو) بپردازد؛ پولی که طبق فرض در اختیار ندارد. در نتیجه، یا بانک باید فورا وام بگیرد، یا ورشکست میشود. یعنی همان وضعیتی که اگر جین پول نقد میخواست، رخ میداد.
ممکن است داستان را پیچیدهتر کنیم، اما تا زمانی که بانکها در یک نظام رقابتی ملزم به تسویه تعهدات بینبانکی با «پول واقعی» باشند، این پیچیدگیها کمکی به اثبات نظریه «خلق پول از هیچ» نمیکند. برای مثال، اگر نمایشگاه لری نیز نزد بانک هوا حساب داشت و راضی بود که ۵۰۰۰ دلار را همانجا نگه دارد، آنگاه بانک هوا در تسویه بینبانکی مشکلی پیدا نمیکرد. اما این عدم اختلال به آن دلیل است که در زنجیره تراکنشهای ناشی از هزینهکرد وامگیرنده، سپردهگذارانی پیدا میشوند که مایل به نگهداری سپردهای معادل مبلغ وام هستند (به تعبیر توبین، ۱۹۶۳). این وضعیت هم تا زمانی برقرار است که لری تصمیم بگیرد پول را در حساب نگه دارد. پس باز هم قاعده کلی پابرجاست: توان وامدهی بانک هوا محدود به وجود تقاضای واقعی مازاد برای اسناد بدهیاش است؛ یعنی به تمایل افراد برای تامین پسانداز واقعی جهت پشتیبانی از وامها.
یاکاب و کومهوف بهطور کامل از پیامدهای تسویه بینبانکی غفلت کردهاند. در مقاله خود فقط یکبار واژه «تسویه» را به کار میبرند، آن هم صرفا برای اشاره به اینکه بانکهای مرکزی وسیله تسویه در اختیار میگذارند. آنها هرگز توضیح نمیدهند که بانکها واقعا به این وسایل نیاز دارند، چه رسد به اینکه چرا به آنها نیازمندند.
حتی منتقدان معتدلتر نظریه واسطهگری نیز ناخواسته به اهمیت تسویه بینبانکی اذعان دارند. برای نمونه، مکلِی، رادیا و توماس (۲۰۱۹) ابتدا ادعا میکنند که چون بانکها پول خلق میکنند، «صرفا واسطه» نیستند و نیز میگویند بانکها نمیتوانند ذخایر خود را وام دهند. اما دو صفحه بعد میپذیرند که: (۱) بانکی که در اعطای وام سپرده خلق میکند، ممکن است این سپردهها را به بانکهای رقیب «واگذار کنند»؛ (۲) این موضوع مشکلآفرین است، چون احتمال ناتوانی بانک در پرداخت تعهداتش را افزایش میدهد؛ و (۳) اگر یک بانک همه وامهایش را تنها با خلق سپرده تامین کند، خیلی زود ذخایرش تمام خواهد شد. آنها سپس اضافه میکنند که بانکی که قصد وامدهی بیشتر دارد، باید «بدهیهای بیشتری جذب کند» (یعنی سپردههای بیشتری جمعآوری کند) تا بتواند بدون کاهش ذخایر خود وام بیشتری اعطا نماید.
به عبارت دیگر، بانکها در عمل نوعی «وامدادن از ذخایر» را انجام میدهند، زیرا وقتی تعهداتشان به بانکهای رقیب منتقل میشود، این تعهدات معادل ذخایری است که باید به آنها تحویل دهند. یعنی برای وام دادن، بانکها ناگزیر باید منابع لازم را قرض بگیرند. پس با وجود مقدار ثابت ذخایر بانک مرکزی، تنها تفاوت این است که بانکها گاهی پسانداز را بهطور غیرمستقیم از سایر واسطهها جذب میکنند، نه مستقیما از پساندازکنندگان نهایی. اما این تفاوتی صوری است، چرا که بانکی که نقش واسطه میان سایر واسطهها و وامگیرندگان را بازی میکند، همچنان «صرفا یک واسطه» است، درست مانند بانکی که منابع را مستقیما از پساندازکنندگان نهایی میگیرد.
در نهایت، همانطور که جیمز توبین سالها پیش گفته بود، توانایی بانکها در «نوشتن» سپردههایی که بهعنوان پول پذیرفته میشوند، بهجای آنکه آنها را به ظرف معجزهآسای پایانناپذیر تبدیل کند، صرفا ویژگیای «سطحی و بیاهمیت» است.
* ترجمه: مهران خسروزاده