طرفدار ریکاردو

به‌رغم این که مک‌کولاک هوادار ریکاردو شناخته شده، هواداری او جزمی و تعبدآمیز نیست. او نارسایی‌های اقتصاد ریکاردویی را قبول کرده و در واقع به‌صراحت به مخالفت با تحلیل‌ها و حتی سیاست‌های پیشنهادی ریکاردو می‌پردازد. مک کولاک برخلاف سایر افرادی که اطراف ریکاردو بودند، در فلسفه به فایده‌گرایی و در سیاست به بنیادگرایی اعتقادی نداشت. نظرگاه او نظرگاهی آزادیخواهانه، خوش‌بینانه ولی محافظه‌کارانه بود. گرایش او از تاکید اولیه روی روش‌های تجریدی ریکاردو به تحلیل‌های تاریخی غیرموکد آدام اسمیت قابل ردگیری است. او از نظریه اقتصادی به تدریج رویگردان شد و به مجموعه‌ای از روزنامه‌نگاری و اقتصاد سیاسی روی آورد.در سال ۱۸۱۷ که کتاب اصول ریکاردو منتشر شد، مک کولاک خلاصه استادانه‌ای از آن تهیه کرد که در مجله ادینبورگ ریویو به چاپ رسید و مورد تحسین ریکاردو واقع شد.

ریکاردو بارها و بارها با مک کولاک نامه‌نگاری کرد و در نامه‌ای مشهور نظریه ارزش خود را گسترده‌تر از آنچه در کتاب اصول آورده بود تعریف کرد.از نظر ریکاردو در این نامه ارزش به وسیله مقادیر نسبی کار و دفعات نسبی که محصول در بازار عرضه می‌شود، تعیین می‌شود.فرمولی که البته شامل سرمایه ثابت و در گردش با درجات مختلف تداوم می‌یافت. او در سال ۱۸۲۰ به لندن رفت و به تدریس خصوصی اقتصاد مشغول شد.پس از مرگ ریکاردو در سال ۱۸۲۳ دوستان و هواداران ریکاردو از مک‌کولاک خواستند به یادبود ریکاردو سخنرانی‌هایی ایراد کند.این سخنرانی‌ها بعدا رئوس مطالبی را تشکیل داد که در نشر تازه دایره‌المعارف بریتانیکا در سال ۱۸۲۴ اقتصاد ریکاردویی را مترادف با اقتصاد سیاسی تلقی کرده است.محافل علمی از شناسایی مک کولاک همواره طفره رفته‌اند.

انتصاب او در سال ۱۸۲۸ به استادی کرسی یونیورسیتی کالج لندن به خاطر این که هیچ یک از هوادارانش حاضر نشد هزینه نگهداری این کرسی را تقبل کند، میسر نشد.قبل از این نیز تلاش شده بود که کرسی تازه تاسیس اقتصاد سیاسی دانشگاه ادینبورگ به او داده شود، ولی این تلاش نیز با شکست مواجه شده بود.او بالاخره در سال ۱۸۳۸ مقرری مادام‌العمری به دست آورد و به عنوان ناظر اداره تدارکات سلطنتی مشغول به کار شد که البته چندان فعال نبود و جز در مواردی کوتاه کار روزنامه‌نگاری و نوشتن کتاب و جزوه در زمینه اقتصاد را رها نکرد.مک کولاک در سال ۱۸۶۴ در ۷۵ سالگی در گذشت.

اولین منتقد نهادگرای ریکاردو

ریچارد جونز (۱۸۸۵-۱۷۹۰) نخستین منتقد نهادگرای ریکاردو و اقتصاددان تاریخ‌گرایی است که سال‌ها پیش از ظهور مکاتب تاریخی آلمان و انگلستان زندگی می‌کرده است. جونز در سال ۱۷۹۰ در تونبریج در ایالت ولز انگلستان متولد شد ودر دانشگاه کمبریج تحصیل کرد و در سال ۱۸۱۹ از این دانشگاه فار‌‌غ‌التحصیل شد. در دانشگاه کمبریج، جونز با ویلیام ویول، فیلسوف و تاریخ نگار علوم و جان هرشل، متخصص نجوم و تاریخ علوم طرح دوستی ریخته بود و شواهدی وجود دارد که این سه برنامه داشته‌اند تا روش استقرا در علوم را که توسط بیکن مورد استفاده قرار می‌گرفت در مقابل روش قیاس که توسط بنتام و مطلوبیت گرایان به خدمت گرفته می‌شد، اعتباری دوباره ببخشند. جونز پس از مدت کوتاهی که به تحصیل علوم دینی پرداخت، به مطالعه اقتصاد روی آورد و تنها کتاب تکمیل شده خود را در سال ۱۸۳۱ تحت عنوان «رساله‌ای در توزیع ثروت و منابع مالیات، جلد اول: اجاره» منتشر کرد.

این کتاب نخستین شغل دانشگاهی را در سال ۱۸۳۳ در دانشگاه لندن برای او به ارمغان آورد. جونز در سال ۱۸۳۵ پس از مالتوس، استاد کرسی اقتصاد سیاسی کالج هیلی‌بری شد که توسط شرکت هند شرقی اداره می‌شد. در اواخر دهه ۱۸۴۰ جونز عضو‌ «کمیته انفاق بریتانیا» شد که وظیفه داشت نحوه تامین مالی مخارج کلیساهای بریتانیا را مورد بررسی و اصلاح قرار دهد و احتمالا گزارش این کمیته به کمک او نوشته شده است. جونز جدا از کتاب سابق‌الذکر و چند جزوه‌ای که منتشر کرد، کتاب دیگری تالیف نکرد. یادداشت‌ها و سخنرانی‌های او پس از فوتش در سال ۱۸۵۹ توسط ویلیام ویول تحت عنوان باقیات ادبی منتشر شده است. 

آنچه از نخستین صفحات کتاب رساله و نیز آثار ادبی جونز بر می‌آید، این است که او خود را سامان دهنده علم اقتصاد بر مبنای تاریخ و تکامل تلقی می‌کرده و خالق آنچه خود «اقتصاد سیاسی ملل» نامیده، می‌دانسته است که عبارت بود از بررسی نظام‌های اقتصاد ملی در رابطه با تغییر شکل مناسبات تولیدی و نهادهای اجتماعی. اما درعمل، او نتوانست برنامه خود را از نظریه اجاره فراتر ببرد. جونز که نظریه ریکاردو در خصوص اجاره را که بر مبنای نظام اجاره‌داری زمین در بریتانیا استوار شده بود و توجهی به کاربرد آن در بقیه نقاط جهان نداشت، رد می‌کرد، خود ابتدا طبقه‌بندی مفصلی از شیوه‌های اجاره زمین در جهان و در دوره‌های مختلف تاریخی، از این نظر که صاحب زمین کیست و چه کسی روی زمین کار می‌کند و محصول تولیدی چگونه تقسیم می‌شود، ارائه کرد.

سه چهارم کتاب اختصاص دارد به توضیح جزئی شیوه‌های اجاره زمین در یونان، هند، ایرلند، اروپای شرقی و اروپای مرکزی و سپس توضیح اجاره‌داری زمین در انگلستان آمده که چندان با توضیحات ارائه شده توسط ریکاردو تفاوتی ندارد.جان استوارت میل در کتاب اصول اقتصاد سیاسی مکررا از جونز نقل قول می‌کند و این به‌رغم هواداری جونز از سیاست‌های حمایتی و دفاع او از چیزی است که بتواند تولید مثل بشر را کنترل کند، صورت می‌گیرد. کارل مارکس نیز جونز را به عنوان یکی از پیشگامان تفسیر تاریخ ستوده است. با این همه، کتاب جونز به سرعت به فراموشی سپرده شد و حتی طرفداران بعدی اقتصاد تاریخی در انگلستان مثل کلیف لسلی، ‌ثورولد راجرز‌ و والتر بیج‌هات به ندرت به جونز اشاره کرده‌اند. تنها در سال‌های اخیر است که آثار جونز مجددا مورد اشاره قرار می‌گیرد.