بسته شدن پنجره گازی ایران

اظهارات اخیر مقامات ارشد انرژی آمریکا در کنفرانس آتن نه‌‌‌‌‌‌تنها یک چرخش سیاستی سطحی نیست، بلکه نشانه‌‌‌‌‌‌ای از یک بازطراحی ژئوپلیتیک عمیق است؛ بازطراحی‌‌‌‌‌‌ که در آن واشنگتن می‌‌‌‌‌‌کوشد اروپا را بیش از گذشته به نفت و گاز خود وابسته و هم‌‌‌‌‌‌زمان این پیام را به دنیا مخابره ‌‌‌‌‌‌کند که گذار جهانی به انرژی‌های تجدیدپذیر (حداقل در افق پیش‌‌‌‌‌‌بینی‌‌‌‌‌‌پذیر) کارآمد نبوده و نباید جایگزین منابع فسیلی شود. این رویکرد جدید، علاوه‌بر تاثیر مستقیم بر بازارهای انرژی جهان، پیامدهایی بسیار روشن و قابل‌‌‌‌‌‌توجه برای ایران دارد؛ پیامدهایی که شاید مهم‌ترین آنها بسته‌‌‌‌‌‌شدن یکی از تاریخی‌‌‌‌‌‌ترین فرصت‌های ایران برای ورود به بازار گاز اروپا باشد. اروپا طی دو دهه گذشته از نگاه ایران بزرگ‌‌‌‌‌‌ترین و معتبرترین مقصد بالقوه برای صادرات گاز بود.

پروژه‌هایی همچون خط لوله نابوکو، توسعه صادرات LNG و حتی مسیرهای زمینی از طریق ترکیه، زمانی در محافل کارشناسی ایران به‌عنوان افق‌‌‌‌‌‌های مهم آینده صنعت گاز مطرح می‌‌‌‌‌‌شدند، اما تحریم‌‌‌‌‌‌ها، نبود سرمایه‌گذاری خارجی، نبود یک توافق پایدار میان ایران و غرب و ناتوانی در تامین مالی پروژه‌های چندمیلیارد دلاری باعث شدند که این فرصت‌ها هرگز رنگ واقعیت به خود نگیرند. حالا با اوج‌‌‌‌‌‌گیری ظرفیت LNG آمریکا و تسلط روزافزون این کشور بر سبد انرژی اروپا، این پنجره بیش از هر زمان دیگری بسته به‌‌‌‌‌‌نظر می‌رسد. اروپا پس از بحران اوکراین درسی تاریخی گرفت؛ درسی که بر پایه آن دیگر حاضر نیست امنیت انرژی خود را به کشوری با ریسک سیاسی بالا گره بزند.

تجربه تلخ وابستگی

تجربه تلخ وابستگی به روسیه، اعتماد به عرضه‌‌‌‌‌‌کننده‌‌‌‌‌‌ای غیرقابل‌‌‌‌‌‌پیش‌‌‌‌‌‌بینی را برای دهه‌‌‌‌‌‌ها از ذهن سیاست‌‌‌‌‌‌مداران اروپایی حذف کرده‌است. نتیجه روشن است: حتی اگر فردا تحریم‌‌‌‌‌‌ها برداشته شود، ایران همچنان گزینه‌‌‌‌‌‌ای پرریسک برای اروپا خواهد بود؛ گزینه‌‌‌‌‌‌ای که به‌‌‌‌‌‌واسطه بی‌‌‌‌‌‌ثباتی سیاسی، کمبود زیرساخت و نبود تجهیزات LNG قابل‌اعتماد، برای جایگاه صادراتی بلندمدت مناسب نیست. در چنین شرایطی، فرصت تاریخی ایران برای تبدیل‌‌‌‌‌‌شدن به تامین‌‌‌‌‌‌کننده گاز اروپا، تقریبا از دست رفته و بازگشت به آن بسیار دشوار خواهد بود. از سوی دیگر، سیاست آمریکا در حمایت از سوخت‌‌‌‌‌‌های فسیلی تنها بر گاز متمرکز نیست. ایالات‌متحده اکنون روزانه بیش از ۱۵‌میلیون بشکه نفت و میعانات تولید می‌‌‌‌‌‌کند؛ رقمی که آن را در جایگاه بزرگ‌‌‌‌‌‌ترین تولیدکننده جهان قرار داده و ابزار ژئوپلیتیک قدرتمندی برای اعمال نفوذ در بازارهای جهانی فراهم کرده‌است. 

این ظرفیت عظیم که محصول انقلاب نفت شیل است، در کنار دستور کار سیاسی دولت ترامپ که بر «سلطه انرژی» تاکید دارد، چشم‌‌‌‌‌‌انداز عرضه نفت را برای سال‌های آینده گسترده‌‌‌‌‌‌تر می‌‌‌‌‌‌کند. در چنین وضعیتی، کشورهای تحریم‌‌‌‌‌‌شده‌‌‌‌‌‌ مانند ایران‌ که برای حفظ مشتریان محدود خود مجبور به ارائه تخفیف هستند، فشار مضاعفی را تحمل می‌‌‌‌‌‌کنند. هرچه عرضه جهانی بیشتر شود و قیمت‌ها در سطوح پایین‌تری تثبیت شود، ایران ناچار است به تخفیف‌‌‌‌‌‌های بالاتر تن دهد تا جایگاه محدود خود را در بازارهای آسیایی از دست ندهد؛ وضعیتی که درآمدهای نفتی کشور را به‌‌‌‌‌‌شدت تهدید می‌کند و بر کسری بودجه دولت اثر مستقیم دارد. در این میان، پیام‌‌‌‌‌‌های آمریکا در آتن ابعاد دیگری نیز دارد. مقامات آمریکایی با اشاره به هزینه‌‌‌‌‌‌کرد چندین تریلیون دلار در انرژی‌های تجدیدپذیر و ناکامی این سرمایه‌گذاری‌‌‌‌‌‌ها در افزایش سهم واقعی آنها در سبد انرژی جهان، عملا سیاست تشویق‌‌‌‌‌‌گرانه اروپا در زمینه انرژی پاک را به چالش کشیدند.

ادامه اتکای جهان به نفت

وقتی وزیر انرژی آمریکا می‌گوید: «این گذار کار نکرده»، در واقع در حال مشروعیت‌‌‌‌‌‌بخشی به ادامه اتکای جهان به نفت و گاز است. این دیدگاه نه‌‌‌‌‌‌تنها کشورهای در حال ‌‌‌‌‌‌توسعه را به ادامه مصرف سوخت‌‌‌‌‌‌های فسیلی تشویق می‌‌‌‌‌‌کند، بلکه اروپایی‌‌‌‌‌‌ها را نیز تحت‌فشار قرار می‌دهد تا سرعت گذار انرژی را کاهش دهند و برای کاهش ریسک، بیش از گذشته به آمریکا متکی شوند. اینجاست که پیوند موضوع با ایران دوباره برجسته می‌شود: اروپا در شرایطی که با بحران‌های سیاسی و امنیتی مواجه است، به هیچ‌وجه حاضر نیست وابستگی انرژی خود را دوباره به کشوری منتقل کند که از نظر آنها فاقد ثبات لازم برای یک شراکت بلندمدت است، بنابراین سیاست جدید آمریکا تنها یک عامل بیرونی نیست؛ بلکه ساختار آینده بازار انرژی را به شکلی تغییر می‌دهد که ایران از مهم‌ترین فرصت تاریخی خود محروم شود.

این تحول پیام مهمی برای تصمیم‌گیران اقتصادی ایران دارد. کشور دیگر نمی‌تواند بر روی رویای صادرات گاز به اروپا حساب باز کند. زیرساخت‌های موجود کشور، از شبکه انتقال تا تجهیزات LNG، به‌‌‌‌‌‌هیچ‌‌‌‌‌‌وجه آماده حضور در بازارهای رقابتی نیست و نیاز فزاینده داخلی نیز صادرات را دشوارتر می‌‌‌‌‌‌کند. در چنین شرایطی، ایران باید مسیر خود را بازتعریف کند و به‌‌‌‌‌‌جای تکیه بر بازارهای دست‌‌‌‌‌‌نیافتنی، بر واقعیت‌های موجود تمرکز کند؛ واقعیت‌هایی که شامل مدیریت بهینه مصرف داخلی، تکمیل پروژه‌های نیمه‌‌‌‌‌‌تمام، توجه جدی به بازارهای آسیایی و ایجاد شراکت‌‌‌‌‌‌های منطقه‌‌‌‌‌‌ای است.

با وجود این، یک نکته مهم نباید نادیده گرفته شود. هرچند آمریکا در تلاش است وابستگی اروپا به خود را تثبیت کند، اما وابستگی بیش از حد به یک تامین‌‌‌‌‌‌کننده نیز برای اروپا خالی از ریسک نیست. در افق بلندمدت، ممکن است اروپایی‌‌‌‌‌‌ها دوباره به سمت تنوع‌‌‌‌‌‌بخشی سوق یابند، اما این فرصت تنها زمانی برای ایران معنا دارد که کشور بتواند تحریم‌‌‌‌‌‌ها را حل‌‌‌‌‌‌وفصل، روابط خارجی خود را بازسازی و زیرساخت‌های انرژی را به‌‌‌‌‌‌روز کند. در شرایط فعلی، چنین سناریویی بسیار دور از دسترس است، اما نمی‌توان آن را به‌‌‌‌‌‌طور کامل منتفی دانست.

در مجموع، آنچه امروز در آتن گفته شد و آنچه در سیاست انرژی آمریکا در حال رخ‌‌‌‌‌‌دادن است، یک واقعیت سخت اما ضروری را به ایران یادآوری می‌‌‌‌‌‌کند: جهان انرژی در حال بازآرایی است و کشورهایی که از فرصت‌های خود به‌‌‌‌‌‌موقع استفاده نکنند، به‌‌‌‌‌‌راحتی از بازی کنار گذاشته می‌شوند. ایران برای حفظ جایگاه خود ناگزیر است واقع‌‌‌‌‌‌بینانه‌‌‌‌‌‌تر، چابک‌‌‌‌‌‌تر و آینده‌‌‌‌‌‌نگرتر عمل کند. اکنون دیگر صرفا مساله از دست‌‌‌‌‌‌دادن یک بازار نیست؛ مساله این است که اگر ساختار انرژی کشور اصلاح نشود، حفظ بازارهای فعلی نیز دشوارتر خواهد شد و اقتصاد ایران در برابر نوسان‌‌‌‌‌‌های جهانی آسیب‌‌‌‌‌‌پذیرتر از همیشه باقی می‌ماند.