از فشار  بر مسکو  تا  توازن  با  پکن

در ظاهر، تحریم‌های تازه علیه شرکت‌های بزرگ روسی مانند روس‌نفت و لوک‌اویل، نشانه‌ای از سختگیری است؛ اما در عمل، نحوه اجرای آنها بیانگر بازی دو‌سطحی آمریکا میان فشار بر مسکو و حفظ توازن با پکن است.

تحریم‌های کاغذی

در ۲۲ اکتبر ۲۰۲۵(۳۰ مهر ۱۴۰۴)، دولت ترامپ تحریم‌هایی را علیه دو غول انرژی روسیه، روس‌نفت و لوک‌اویل، اعلام کرد. هدف رسمی، کاهش درآمد نفتی کرملین بود؛ درآمدی که طبق گزارش صندوق بین‌المللی پول، سالانه بیش از ۵۰‌میلیارد دلار از بودجه‌جنگ اوکراین را تامین می‌کند، اما در دیدار یک‌هفته بعد ترامپ با رئیس‌جمهور چین در حاشیه اجلاس APEC در بوسان، رئیس‌جمهور آمریکا نه‌تنها از فشار مستقیم بر پکن برای توقف خرید نفت روسیه سخن نگفت؛ بلکه تاکید کرد چین «به‌صورت داوطلبانه خرید خود را کاهش داده‌است.» 

این موضع نرم، نشانه‌ای از تحریم بدون اجرا بود؛ وضعیتی که بیشتر پیام سیاسی به بازار می‌فرستد تا اثر واقعی بر تجارت انرژی. درنتیجه، قیمت نفت که پس از اعلام تحریم‌ها افزایش‌یافته بود، به‌سرعت در محدوده ۸۳ تا ۸۵ دلار تثبیت شد.

موازنه میان سیاست و اقتصاد

ایالات‌متحده در این مرحله، میان دو الزام متضاد گرفتار است: از یک‌سو باید در سطح داخلی نشان دهد که علیه روسیه قاطع است و از سوی دیگر نمی‌تواند افزایش قیمت انرژی را تحمل کند؛ چراکه تورم سوخت به‌سرعت به نارضایتی اجتماعی تبدیل می‌شود، به‌همین‌دلیل، کاخ‌سفید سیاستی دو‌وجهی را درپیش گرفته‌است: نمایش سختگیری برای مصرف سیاسی داخلی و انعطاف اقتصادی برای ثبات بازار جهانی. به‌گفته «برت اریکسون»؛ تحلیلگر موسسه Energy Aspects، «تحریم‌ها بدون اعمال فشار بر خریداران چینی و شبکه بانکی شرق، بیشتر حالت نمایشی دارد و به روسیه فرصت سازگاری می‌دهد.» این همان منطقی است که به تعبیر اقتصاددانان ژئوپلیتیک، «ژئواکونومی کنترل‌شده» خوانده می‌شود: کنترل بازار به‌جای تغییر رفتار بازیگران.

نقش چین؛ خریدار محتاط، شریک حسابگر

چین در این میان، نقشی کلیدی دارد. پکن بزرگ‌ترین واردکننده نفت جهان است و بیش از ۳۰‌درصد نفت روسیه را خریداری می‌کند. با وجود فشارهای لفظی واشنگتن، داده‌های گمرک چین نشان می‌دهد؛ واردات از روسیه در ماه سپتامبر تنها ۵‌درصد کاهش‌ یافته‌است. دلیل آن ساده است: چین از تخفیف ۱۲ تا ۱۵ دلاری به ازای هر بشکه  روس‌ها استفاده می‌کند و درعین‌حال با خرید محدود از آمریکا و عربستان، تعادل راهبردی در تامین انرژی را حفظ می‌کند.

واشنگتن نیز به‌خوبی می‌داند که فشار بیش‌ازحد بر پکن، می‌تواند به واکنش‌های تلافی‌جویانه در حوزه تجارت، فناوری یا فلزات نادر منجر شود. از این‌رو، آمریکا ترجیح می‌دهد به‌جای تهدید مستقیم، با ارسال سیگنال‌های سیاسی به بازار، جریان انرژی روسیه به شرق را «قابل‌مدیریت» نگه‌دارد.

بازار نفت؛ بین تحریم و واقعیت

نتیجه چنین سیاستی، شکل‌گیری بازار کنترل‌شده‌ای است که در آن تحریم‌ها بیشتر نقش تنظیم‌کننده روانی دارند تا مانع واقعی. تحلیل بلومبرگ نشان می‌دهد؛ صادرات نفت روسیه در سه هفته پس از تحریم، تنها ۳‌درصد کاهش‌یافت و بخش عمده‌ای از آن از طریق شرکت‌های واسطه در سنگاپور و امارات ادامه یافت؛ این در حالی است که شرکت‌های آمریکایی صادرکننده گاز طبیعی مایع(LNG) از وضعیت جدید بیشترین بهره را برده‌اند. 

صادرات LNG ایالات‌متحده به اروپا نسبت به سال‌۲۰۲۱ بیش از دو‌برابر شده و به‌گفته اداره اطلاعات انرژی آمریکا، «به عامل اصلی توازن جدید انرژی قاره اروپا تبدیل ‌شده‌است.» به‌عبارت‌دیگر، هرچه فشار بر نفت روسیه بیشتر شود، سهم انرژی آمریکا در بازار جهانی افزایش می‌یابد؛ وضعیتی که هم به لحاظ سیاسی و هم اقتصادی مطلوب واشنگتن است.

ژئواکونومی فشار انتخابی

رویکرد آمریکا در قبال روسیه و چین را می‌توان نمونه‌ای از تحریم‌های انتخابی دانست؛ تحریم‌هایی که نه با هدف توقف کامل جریان انرژی، بلکه برای شکل‌دهی به رفتار بازار و افزایش قدرت چانه‌زنی واشنگتن طراحی می‌شوند. به‌گفته «اریک ون نوسترند»؛ معاون پیشین وزارت خزانه‌داری آمریکا، «هدف نهایی، نشان‌دادن جدیت سیاسی بدون آسیب به قیمت جهانی است؛ تحریمی که بازار را تنظیم کند، نه آنکه آن را بشکند.» چنین سیاستی در بلندمدت به آمریکا اجازه می‌دهد که نقش تنظیم‌گر انرژی جهانی را حفظ کند، بی‌آنکه هزینه‌های اقتصادی تحریم‌های سختگیرانه را بپردازد. درواقع، واشنگتن به‌جای مهار کامل روسیه، به مدیریت تدریجی آن در نظم انرژی بسنده کرده‌است.

ثبات در ظاهر، تغییر در عمق

در کوتاه‌مدت، روسیه با وجود تخفیف‌های نفتی، توانسته بخشی از درآمد خود را حفظ کند؛ اما در بلندمدت، تکیه بر چین و هند موقعیت راهبردی مسکو را تضعیف می‌کند. در مقابل، آمریکا با افزایش صادرات انرژی و حفظ نقش تعیین‌کننده در قیمت جهانی، برنده نسبی این توازن پیچیده است. بااین‌حال، ثبات فعلی شکننده است. هرگونه تشدید جنگ در اوکراین یا اقدام چین در حوزه فلزات نادر می‌تواند این نظم شکننده را برهم بزند. بازی دو‌سطحی واشنگتن، اگرچه تاکنون موفق بوده، اما نیازمند ظرافتی مداوم میان فشار ژئوپلیتیک و مصلحت ژئواکونومیک است.

 تحریم‌های نفتی جدید، نه نقطه‌عطف، بلکه ادامه منطقی سیاست انرژی آمریکا هستند؛ سیاستی که میان نمایش اقتدار در‌برابر روسیه و حفظ توازن اقتصادی با چین در نوسان است. در جهانی که انرژی ‌بار دیگر ابزار اصلی قدرت شده‌است، آمریکا بیش از همیشه در حال استفاده از نفت به‌عنوان اهرم کنترل نظم جهانی است. این همان بازی دو‌سطحی است که در آن سیاستمداران در سطح اول سخن از تحریم می‌گویند و در سطح دوم، بازار را دقیقا در همان چارچوبی که می‌خواهند «متعادل» نگاه می‌دارند.

* دکترای حقوق نفت و گاز