دوئل برای ریاست فدرال رزرو راست: کریستوفر والر، چپ: کوین هسِت

با نزدیک شدن پایان ‌دوره ریاست جروم پاول بر فدرال‌رزرو، نظرات متنوعی در خصوص رئیس کل احتمالی این نهاد مطرح می‌شود. درحالی اکثر غریب‌به‌اتفاق مردم انتظار دارند که «کوین هسِت»، مدیر شورای ملی اقتصاد ایالات متحده، در ماه مه ۲۰۲۶ جایگزین پاول شود و بازارهای پیش‌بینی و شرطبندی نیز احتمال انتخاب هست را بالاتر می‌دانند،  مجله اکونومیست استدلال می‌کند که «کریستوفر والر» به‌مراتب گزینه‌ای مناسب‌تر از کوین هست است؛ ترامپ در ماه‌های اخیر بارها نارضایتی خود از سیاست‌های پولی کنونی را نشان داده، از جمله تلاش برای کنار گذاشتن لیزا کوک و انتصاب مشاوران نزدیک خود چون استیون میران در هیات‌مدیره این نهاد. از نگاه کاخ سفید، انتخاب رئیس جدید فدرال‌رزرو فرصتی برای فشار جهت کاهش سریع‌تر نرخ بهره است و هسِت نیز کاملا در همین مسیر حرکت خواهد کرد.

اگرچه رؤسای فدرال‌رزرو از نظر سیاسی به طور مطلق بی‌طرف سیاسی نیستند و حتی نام‌هایی چون گرینسپن و یلن سابقه حضور در دولت‌ها را داشته‌اند، اما نگرانی اصلی درباره هست این است که تعهد او به تحلیل اقتصادی منسجم و واقع‌گرایانه عملا از بین رفته است. او پیش از ورود به دولت ترامپ، اقتصاددانی نسبتا معتبر، اما به‌شدت حزبی، بود، اما طی دوران حضورش در کاخ سفید بارها دیدگاه‌هایی ارائه کرده که به‌وضوح با داده‌ها و واقعیت ناسازگار بودند. برای نمونه، در ۲۰۱۷ ادعا کرد که کاهش مالیات شرکت‌ها درآمد سالانه خانوارهای آمریکایی را ۴هزار دلار افزایش خواهد داد؛ ادعایی که هیچ‌گاه تحقق نیافت. در سال ۲۰۲۰، یک مدل «مکعبی» درباره همه‌گیری ارائه کرد که پیش‌بینی می‌کرد مرگ‌ومیر کووید۱۹ به‌زودی متوقف می‌شود؛ این تحلیل نیز از اساس غلط بود. حتی پیش‌تر نیز با نوشتن کتابی در اوج حباب دات‌کام مبنی بر چهار برابر شدن شاخص داوجونز، سابقه‌ای از پیش‌بینی‌های بسیار نادرست داشت.

در مقابل، کریستوفر والر یک تکنوکرات واقعی است. او از ۲۰۲۰ عضو هیات‌مدیره فدرال‌رزرو است، از ۲۰۰۹ در نهاد‌های اقتصادی فعالیت کرده و سابقه دانشگاهی درخشان در حوزه سیاست پولی دارد. برخلاف هسِت که بیشتر در حوزه مالیه عمومی و مالیات کار کرده، والر متخصص واقعی سیاست پولی و چرخه‌های اقتصادی است. توانایی او در پیش‌بینی روندهای کلان نیز مثال‌زدنی است؛ در ۲۰۲۲ وقتی بسیاری از اقتصاددانان برجسته، از جمله اولیویه بلانشارد، افزایش نرخ بهره را مقدمه جهش بیکاری می‌دانستند، والر خلاف جریان تحلیل کرد و درست از آب درآمد. در ۲۰۲۵ نیز ضعف بازار کار را پیش از وقوع شناسایی کرد و مسیر چرخش ملایم فدرال‌رزرو را توضیح داد. او در دهه ۲۰۱۰، زمانی طرفدار سیاست انبساطی بود که اقتصاد ضعیف بود و بعد از پاندمی، زمانی طرفدار سیاست انقباضی شد که تورم اوج گرفت؛ یعنی مواضعش تابع داده‌ها و چرخه اقتصادی بوده، نه ملاحظات سیاسی.

اگرچه در حال حاضر،والر و هست، هردو لحنی انبساطی دارند، اما تفاوت اصلی در «صداقت تحلیلی» آنهاست. والر تصمیماتش را بر مبنای شواهد اتخاذ می‌کند و می‌تواند استقلال فدرال‌رزرو را حفظ کند؛ چیزی که برای ترامپ مطلوب نیست، اما در عمل برای اقتصاد آمریکا ضروری است. زیرا فشار سیاسی برای کاهش افراطی نرخ بهره، خطر بازگشت تورم و افزایش شدید نرخ‌های بلندمدت را به‌دنبال دارد و می‌تواند اعتماد سرمایه‌گذاران به استقلال بانک مرکزی را تخریب کند. به همین دلیل، نویسنده نتیجه می‌گیرد که انتخاب یک تکنوکرات مانند کریس والر، و نه یک چهره حزبی مانند کوین هست، به نفع اقتصاد آمریکا و حتی در نهایت به نفع خود ترامپ خواهد بود؛ زیرا سیاست پولی، بیش از هر چیز نیازمند اعتبار، استقلال و تحلیل واقع‌گرایانه است، نه وفاداری سیاسی.