چرا ایران در بازی منطقه‌ای شریک نیست؟

هزینه‌های بدون بازده

ایران در چند دهه اخیر، نقش تولیدکننده امنیت عمومی منطقه‌ای را ایفا کرده است؛ از مقابله با تروریسم و افراط‌گرایی تا مهار بی‌ثباتی‌های مرزی و حمایت از ملت‌های گرفتار جنگ. اما در غیاب دیپلماسی اقتصادی فعال و چندلایه، هزینه‌های سنگین سیاسی و نظامی به منافع اقتصادی تبدیل نشده است. ترکیه با دیپلماسی تجاری و لجستیکی، قطر با دیپلماسی انرژی و عربستان با دیپلماسی مالی و مذهبی، از هر مرحله بازسازی و صلح در منطقه بهره‌مند می‌شوند؛ درحالی‌که ایران به حاشیه  می‌رود و سهمی از منافع مشترک ندارد.

محدودیت ژئوپلیتیک و انزوای ساختگی

ایران، به‌رغم موقعیت استثنایی خود در قلب جغرافیای انرژی جهان، با نوعی «محدودیت ساختگی ژئوپلیتیک» مواجه است. تحریم‌ها، انسدادهای مالی و عدم بهره‌برداری از مسیرهای بین‌المللی ترانزیتی، موجب شده است مرزهای باز و بنادر فعال ایران به‌جای مزیت، به حاشیه‌ای کم‌تحرک بدل شوند. در همین حال، کشورهای منطقه با اتکا به سرمایه خارجی و ثبات ظاهری، در پی بازتعریف تاریخی و جغرافیایی مرزهای فرهنگی ایران برآمده‌اند. خالی کردن منابع مشترک، نتیجه فعال نبودن سیاست خارجی ایران در سطح بین‌الملل است.

 بهره‌برداری مجانی همسایگان

الگوی رفتاری همسایگان ایران، مصداق روشن Free Rider Problem  در نظریه بازی‌هاست؛ یعنی  وضعیتی که برخی بازیگران بدون پرداخت هزینه، از مزایای اقدام جمعی دیگران بهره‌مند می‌شوند. ایران هزینه‌های ثبات، انرژی ارزان، صادرات مواد خام و حتی مقابله با بحران‌های مهاجرت را پرداخت می‌کند، اما در مقابل، با سدسازی بر رودخانه‌های ورودی، موج مهاجرت معکوس، قاچاق معکوس سوخت و عدم‌استفاده از منابع مشترک نفت و گاز مواجه می‌شود.

سیاست خارجی ایران در سال‌های اخیر، میان دو قطب نظری گرفتار شده است: جبرگرایی ساختاری در جغرافیای سیاسی که ایران را قربانی موقعیت خود می‌داند، و سازه‌انگاری ساده‌انگارانه در مطالعات راهبردی که واقعیت‌های قدرت را نادیده می‌گیرد. نتیجه، نوعی ناکارآمدی استراتژیک است که مزیت‌های تمدنی، فرهنگی، ملی، شیعی و اسلامی ایران را به‌جای اهرم نفوذ بدون‌استفاده گذاشته است.

نیاز به بازی چندمتغیره

سیاست خارجی ایران نیازمند بازتعریف در قالب بازی چندلایه و چندمتغیره منطقه‌ای است؛ بازی‌ای که در آن متغیرهای اقتصاد، فرهنگ، امنیت و فناوری به‌صورت هم‌افزا عمل کنند. در چنین چارچوبی، واقع‌گرایی، عمل‌گرایی و محافظه‌کاری هوشمندانه سه اصل بنیادین‌اند که می‌توانند ایران را از وضعیت کنونی 

خارج کنند.  ایرانِ بزرگ، با لایه‌های فرهنگی و تاریخی گسترده در غرب آسیا، تنها در صورتی می‌تواند سهم واقعی خود را از «بازی منطقه» بازستاند که از سیاست خارجی واکنشی به سوی سیاست خارجی کنشگر و طراحی‌شده حرکت کند. 

آنچه امروز به‌عنوان انزوای ژئوپلیتیک دیده می‌شود، نه تقدیر جغرافیایی، بلکه نتیجه غیرفعال ماندن   در حوزه اقتصاد سیاسی منطقه است. بازی منطقه‌ای بدون متغیرهای بین‌الملل به شکست منتهی می‌شود. صفویه برای عبور از چنین فضایی متغیرهای بین‌الملل را فعال کرد. تا زمانی که بازی تعریف نشود، ایران همیشه در میدان حضور خواهد داشت، اما در عکس یادگاریِ صلح، غایب خواهد بود.

* عضو هیات علمی علوم سیاسی، دانشگاه فردوسی