لید copy

این اظهارنظر، فراتر از یک لفاظی سیاسی، کلیدواژه‌ای حقوقی بود که در چارچوب قوانین امنیتی ۲۰۱۵، قفل اعزام نیروهای دفاع‌ازخود به ورای مرزها را می‌شکست و سیگنالی کم‌سابقه مخابره می‌کرد: اینکه بحران تایوان، عملا به بحران امنیتی ژاپن گره خورده است. اما واکنش اژدهای زرد، فراتر از خشم دیپلماتیک معمول بود. چین این بار نه فقط با مانورهای نظامی و فشار اقتصادی، بلکه با گشودن جبهه‌ای جدید وارد میدان شد: «جنگ حقوقی». پکن با نبش‌قبر بندهای فراموش‌شده منشور ملل متحد، گرد و خاک را از روی مواد موسوم به «دولت‌های متخاصم» (مواد ۵۳، ۷۷و ۱۰۷ که علیه قدرت‌های محور در جنگ جهانی دوم نوشته شده بودند) کنار زد.

هم‌زمان، نامه‌ای رسمی به دبیرکل سازمان ملل فرستاد که در آن هرگونه مشارکت ژاپن در درگیری تایوان را «اقدام تجاوزکارانه» خواند و هشدار داد که چین «قاطعانه حق دفاع‌ازخود» را طبق ماده ۵۱ منشور اعمال خواهد کرد. در جبهه روایتی نیز رسانه‌های چینی با زنجیره‌ای از سرمقاله‌ها تلاش کردند نقش جدید توکیو را نه یک دفاع مشروع، بلکه بازگشت به «نظامی‌گری فاشیستی» تصویر کنند. این سه یادداشت، روایتی دقیق از لحظه‌ای سرنوشت‌ساز است که در آن پکن می‌کوشد با استفاده از الگوی بحران‌های ۲۰۱۲ و ۲۰۲۲، یک «هنجار جدید» را تثبیت کند.

استراتژی مثلثی چین اکنون بر سه محور استوار است: منزوی کردن ژاپن با برچسب «دولت متخاصم»، آرام نگه‌داشتن آمریکا با یادآوری اتحاد ضدفاشیستی جنگ جهانی دوم، و تبدیل مساله تایوان به یک موضوع داخلی. درحالی‌که شبیه‌سازی‌های جنگی نشان می‌دهند بدون پایگاه‌های ژاپن دفاع از تایوان غیرممکن است، این نبرد روایت‌ها و بندهای حقوقی مشخص خواهد کرد که آیا توکیو زیر فشار این جنگ روانی عقب می‌نشیند، یا اتحاد واشنگتن-توکیو در برابر بلندپروازی‌های شی جین‌پینگ سدی نفوذناپذیر خواهد ساخت.