پرونده امروز
اقتصاد فرهنگ

درست در همان بزنگاههایی که شاخصهای اقتصادی سقوط میکنند، کارخانهها نیمهتعطیل میشوند و افق مادی زندگی تیرهتر میشود، پدیدهای متناقض اما تکرارشونده رخ میدهد؛ کلمات به گردش درمیآیند، کتاب منتشر میشود، شعر دستبهدست میچرخد و هنر، بهجای خاموشی، صدایی تازه پیدا میکند. این همزمانیِ رکود مادی و تحرک فرهنگی، نه یک استثنا، که نشانه وجود رابطهای پیچیدهتر میان اقتصاد و معناست. ادبیات و هنر، برخلاف بسیاری از کالاها، صرفا تابع منطق بازار نیستند. آنها همزمان در دو جهان اقتصادی زیست میکنند؛ اقتصاد پول و اقتصاد معنا. وقتی اولی دچار انسداد میشود، دومی الزاما فرو نمیپاشد؛ گاه حتی فعالتر میشود. تولید ادبی و هنری، بیش از آنکه به سرمایه فیزیکی و زیرساخت صنعتی وابسته باشد، بر زبان، اندیشه، زمان و تجربه زیسته تکیه دارد. درست در لحظهای که «فرصتهای مادی» کمیاب میشوند، زمانِ تأمل، بازاندیشی و روایتکردن فراوانتر میشود.
از این منظر، بحران اقتصادی نه خالق خودکار هنر است و نه قاتل قطعی آن؛ بلکه همچون فیلتری اجتماعی عمل میکند که برخی اشکال هنری را میزداید و همزمان زمینه را برای ظهور اشکال دیگر فراهم میکند. در سطحی کلانتر، تاریخ هنر جهان نیز نشان میدهد که بسیاری از جریانهای ماندگار، از دل فقر، جنگ و فروپاشی زاده شدهاند؛ از بلوز آمریکا در رکود بزرگ گرفته تا ترانه نوین آمریکای لاتین و موسیقی چاووش در ایرانِ انقلاب و جنگ. اما همین تاریخ، روی تاریک دیگری هم دارد؛ بحران میتواند اکوسیستمهای هنری را نابود کند، زیرساختها را فرو بریزد و هنرهای پرهزینه را به حاشیه براند.
این پرونده، تلاشی است برای واکاوی همین تناقض: چگونه در زمانه فشار اقتصادی، ادبیات، کتاب و هنر هم پناهگاه روانی جامعه میشوند و هم آرشیو تاریخی آن؛ چگونه معنا، در غیاب رفاه، به ضرورتی برای بقا بدل میشود؛ و چگونه اقتصاد، بیآنکه مستقیما کیفیت هنر را تعیین کند، فرمها، مسیرها و سرنوشت آن را دگرگون میسازد.