ضرورت بازتعریف سیاست‌های باغبانی در عصر کم‌آبی

اصلاح الگوی کشت و تولید محصولات کشاورزی در سال‌های اخیر به یکی از کلیدی‌ترین موضوعات سیاستگذاری کشاورزی تبدیل شده است؛ موضوعی که دیگر یک توصیه فنی یا موضع اختیاری نیست، بلکه ضرورتی مهم برای مدیریت پایدار بحران آب و فرسایش خاک، کنترل ارزبری و تامین امنیت غذایی محسوب می‌شود. خوشبختانه یکی از رویکردهای مهم اخیر وزارت جهاد کشاورزی، سیاستگذاری، برنامه‌ریزی و پیاده‌سازی الگوی صحیح کشت و تولید محصولات کشاورزی است. یکی از این رویکردها و برنامه‌ها، اصلاح الگوی تولید محصولات باغبانی است که دارای پیچیدگی‌های زیادی است، زیرا سیاستگذار تلاش دارد هم از زاویه محدودیت آب و هم از زاویه نیاز کشور به تولید میوه‌های پرمصرف و جلوگیری از خروج ارز وارد بحث شود. همین دوگانه (محدودیت آب از یک‌سو و ضرورت کاهش واردات از سوی دیگر)، باعث شده است تصمیم‌گیری درباره توسعه باغات در مناطق مختلف پیچیدگی بیشتری پیدا کند.

یکی از نکات مهم این رویکرد، تاکید بر آن است که در مناطق دارای چالش آب شدید، توسعه باغات جدید توصیه نشود و حتی در برخی موارد لازم است محدودیت‌های جدی برای صدور مجوز اعمال شود. اما این دیدگاه به‌معنای توقف کامل توسعه باغات در کشور نیست؛ بلکه سیاستگذار تلاش دارد میان ظرفیت‌های اقلیمی، منابع آب موجود و نیاز بازار داخلی توازن ایجاد کند. مثال بارز این موضوع، توسعه باغات موز در جنوب شرق کشور است؛ محصولی که نیاز ثابت و قابل‌توجهی در بازار داخلی دارد و در شرایطی که امکان تولید آن در مناطقی مانند چابهار فراهم شده است، توسعه محدود و کنترل‌شده آن می‌تواند بخشی از هزینه واردات را کاهش دهد. در چنین مواردی، منطق سیاستگذار این است که اگر محصولی وارداتی و ارزبر است و کشور دارای اقلیم مناسب برای تولید آن است، توسعه آن از منظر ارزی و اقتصادی قابل دفاع خواهد بود.

با این حال، توسعه باغات تنها زمانی معقول است که با ارتقای بهره‌وری همراه شود. وزارت جهاد کشاورزی تاکید دارد که بخش قابل‌توجهی از مصرف آب در باغات، ناشی از بهره‌وری پایین، روش‌های آبیاری سنتی، ضعف مدیریت تغذیه و عدم اصلاح ساختار باغات است. بنابراین به‌جای نگاه صفر و یکی (یعنی یا توسعه گسترده یا توقف کامل)، تمرکز اصلی باید روی بهبود عملکرد و افزایش بهره‌وری باشد. اصلاح روش‌های آبیاری، به‌ویژه افزایش استفاده از سامانه‌های نوین، اصلاح الگوی کاشت، بهبود روش‌های داشت و توسعه فناوری‌های برداشت جزو اقداماتی است که می‌تواند میزان آب مصرف‌شده برای هر کیلو محصول را به شکل جدی کاهش دهد.

نمونه‌ای که در توضیحات کارشناسی مطرح شد، باغات پسته است. پسته در ادبیات عمومی محصولی آب‌بَر معرفی می‌شود، اما این برداشت دقیق نیست. پسته از آب با کیفیت پایین استفاده می‌کند و اتفاقا یکی از معدود محصولاتی است که در اقلیم‌های شوری و شرایط تنش آبی توان رشد دارد. مساله اصلی پسته، نه میزان آب مصرفی ذاتی آن، بلکه پایین بودن بهره‌وری در تعداد زیادی از باغات کشور است. بخش وسیعی از باغات پسته در کشور در طبقه‌بندی «باغات درجه سه» قرار می‌گیرند؛ باغاتی که ساختار آنها اصلاح نشده و از نظر تراکم، شیوه آبیاری، سن درختان و نحوه تغذیه دچار اشکال‌اند. در چنین شرایطی طبیعی است که آب بیشتری مصرف شده و محصول کمتری تولید می‌شود. اما همین محصول اگر در قالب باغات درجه یک یا دو مدیریت شود، عملکرد تا چند برابر افزایش یافته و به‌تبع آن، مصرف آب به ازای واحد محصول کاهش می‌یابد. بنابراین، سیاستگذاری در حوزه باغبانی، بیش از آنکه بر توقف تمرکز کند، باید بر ارتقای بهره‌وری متمرکز شود.

در کنار این مسائل، نقش الگوی کشت اهمیت بسیار زیادی دارد. الگوی کشت زمانی کارآمد است که مبتنی بر اقلیم و منابع آب (توان اکولوژیک) و مزیت نسبی هر منطقه تدوین شود. نگاه وزارت جهاد کشاورزی در نسخه جدید الگوی کشت، حرکت از سیاست‌های یکسان‌ساز به سمت سیاست‌های منطقه‌محور است. به این معنا که در مناطقی با آب شور، محصولاتی مانند پسته به‌عنوان گزینه مناسب تعیین شود، اما در مناطقی با آب شیرین، اولویت با محصولاتی باشد که ارزش افزوده بیشتری ایجاد می‌کنند یا نیاز داخلی بیشتری دارند. همچنین در مناطقی که اقلیم اجازه ایجاد باغات سیب، هسته‌دار یا مرکبات نمی‌دهد، توصیه به توسعه این محصولات منطقی نخواهد بود. ضمن اینکه مسائل فرهنگی، اجتماعی و وجود زنجیره ارزش برای هر محصول هم بسیار تاثیرگذار است. از زاویه مدیریتی، رویکرد جدید وزارت جهاد کشاورزی نشان می‌دهد که سیاست‌های تشویقی و بازدارنده باید هم‌زمان به‌کار گرفته شوند. صرف فرهنگ‌سازی بدون ابزارهای اجرایی نمی‌تواند رفتار تولیدکنندگان را تغییر دهد. از سوی دیگر، اعمال محدودیت‌های دستوری بدون حمایتهای تشویقی، همراهی و اقناع تولیدکننده، نه تنها اجرا نمی‌شود بلکه مقاومت ایجاد می‌کند. بنابراین سیاست مطلوب، ترکیبی از هر دو است: آموزش و فرهنگ‌سازی برای تغییر نگرش، همراه با اعمال ضوابط و محدودیت در مناطق دارای بحران آب و ارائه مشوق در مناطقی که ظرفیت توسعه دارند.

مساله اصلی این است که سیاستگذار قصد توسعه بی‌رویه باغات را ندارد و هدف، ایجاد توازن میان نیاز بازار داخلی، منابع آبی و مزیت‌های اقلیمی است. توسعه باغات در مناطق مناسب و هم‌زمان جلوگیری از صدور مجوز در مناطق دارای تنش آبی، در کنار اصلاح ساختار باغات موجود، می‌تواند راهی میانه و منطقی باشد؛ راهی که ضمن کاهش فشار بر منابع آب، امنیت غذایی و نیاز کشور به واردات میوه را نیز کنترل کند.

سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی با محوریت موسسه تحقیقات علوم باغبانی کشور و موسسه آموزش و ترویج کشاورزی، تمرکز برنامههای تحقیقاتی، آموزشی و ترویجی خود را در جهت افزایش بهره‌وری در واحد سطح باغات، توسعه باغات دیم، افزایش سازگاری و تاب‌آوری باغات با تغییر اقلیم و پیاده‌سازی برنامه الگوی تولید محصولات باغبانی قرار داده است.  در پایان باید اشاره نمود که پیاده‌سازی برنامه‌های الگوی تولید محصولات زراعی، باغی، دام، طیور و آبزیان در راستای حفاظت پایدار منابع پایه و تامین امنیت غذایی، تنها وظیفه وزارت جهاد کشاورزی نیست و ضروری است تا همه دستگاه‌های اجرایی مرتبط اعم از سازمان برنامه و بودجه کشور، وزارت نیرو، وزارت کشور، صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، قوه قضائیه، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، معاونت علمی و فناوری ریاست‌جمهوری و... دست به دست هم داده و این مهم را عملیاتی کنند.

*   معاون وزیر جهاد کشاورزی و رئیس سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی (تات)