چرا کریدور «واخان» در مرز چین و افغانستان،بازدهی اقتصادی ندارد؟
کریدور چینی در جاده طالبان

ناکارآمدی جادهای که افغانستان به طمع بهرهبرداری تجاری از آن، نسبت به تکمیلش اقدام کرد، آنهم با وجود اینکه ماهیت متصلکننده این کشور به بزرگترین کشور عرضه کنندهکالا در جهان یعنی چین را دارد، آلارمی برای کشورهایی با موقعیت ممتاز ژئوپلتیک نظیر ایران است که امنیت در ابعاد گوناگون را به عنوان مقدمه توسعه کریدورهای ترانزیتی مورد توجه قرار دهند. هرچند به لحاظ امنیت نظامی، موقعیت کشوری مثل ایران با افغانستان قابل قیاس نیست، اما از یکسو همسایگی شرقی با کشورهایی که چالش امنیتی دارند و از سوی دیگر تهدید امنیت اقتصادی بهواسطه تحریمها در ایران جدی است. این عوامل را میتوان در زمره علل عقبماندگی توسعه استانهای شرقی کشور بهویژه سیستان و بلوچستان، بهرغم برخورداری از موقعیت ژئوپلتیک و دسترسی به آبهای آزاد از طریق سواحل مکران برشمرد.
فعال شدن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریمهای قطعنامهای، امنیت اقتصادی ایران را نشانه گرفته است؛ حتی بنادر واقع در شهرستان چابهار که از تحریم معاف شده بودند، اکنون بار دیگر با این چالش مواجه شدهاند. توسعه حملونقل چه در حوزه زیرساختی و از آن مهمتر، در حوزه تجاریسازی زیرساختهای موجود، به غیر از امنیت فیزیکی، به امنیت اقتصادی نیاز دارد. در حال حاضر رفع تحریمها و ایجاد یک بستر امن برای سرمایهگذاری و رشد، نیاز اصلی کشور به یک امنیت اقتصادی برای شکوفا کردن ظرفیتهای بالقوه خود مخصوصا در پهنه شرقی است.
به گزارش «دنیای اقتصاد»، امنیت، پیشنیاز اصلی در توسعه حملونقل است؛ به طوری که در دنیای امروز، مسیرها تنها با ریل و جاده تعریف نمیشوند و این امنیت راهها است که حرکت بار و سرمایه را ممکن میسازد. هر کشوری بتواند این مولفه را در مسیرهای خود تقویت کند، شانس بیشتری برای جذب بار ترانزیتی و سرمایهگذاریهای زیرساختی حملونقل خواهد داشت. از طرفی امکان توسعه پایدار و اعتماد صاحبان کالا و سرمایه با امن بودن راهها رابطه متقابل دارد. در سالهای اخیر، رقابت میان کشورها برای تبدیل شدن به حلقههای اصلی شبکههای ترانزیتی، به «جنگ کریدورها» شهرت یافته است؛ رقابتی که در آن مناطق امن و پایدار، با سرعت و موفقیت بیشتری جایگاه خود را به عنوان یک مسیر تجاری تثبیت میکنند. در چنین فضایی، امنیت به یک مزیت ژئواکونومیک بدل شده که میتواند آینده مسیرهای تجاری منطقه را تعیین کند.
گذرگاه استراتژیک «واخان» یکی از مسیرهایی است که با وجود ظرفیت بالقوه تبدیل شدن به یک مسیر امن ترانزیتی، به دلیل فقدان امنیت، گزینه جدی توسعه نبوده است. این گذرگاه به طول ۳۵۰ کیلومتر در ولایت بدخشان واقع در شمال شرق افغانستان قرار دارد. گذرگاه واخان که جادهای در حریم سرزمینی افغانستان و هممرز با چین، تاجیکستان و پاکستان است، یکی از کریدورهایی است که میتواند نقش موثری در همگنسازی منطقه به لحاظ تجهیز به زیرساختهای حملونقل جادهای ایفا کند. کریدور واخان به عنوان یک گذرگاه ترانزیتی میتواند منافع بینالمللی چین و دیگر کشورهای غنی از منابع آسیای مرکزی را که نیازمند صادرات محصولات خود در مسیر شرق به غرب هستند، تامین کند.
پژوهشها حاکی از آن است که پنج کشور آسیای مرکزی به دلیل دسترسی به منابع انرژی، نیازمند تسهیل حملونقل در این بخش هستند. آذربایجان ۷.۵ تریلیون مترمکعب گاز طبیعی، قزاقستان ۲۲میلیارد بشکه نفت و ترکمنستان به تنهایی ۳۷میلیارد بشکه نفت و ۶۰ تا ۸۰میلیارد مترمکعب گاز طبیعی دارند. علاوه بر این، افغانستان نیز دارای معادن زیادی از جمله مس است که ماده اولیه مهمی در بخش صنعت به شمار میآید. از اینرو، ارتقا همگرایی و تعامل منطقهای میان پنج کشور آسیای مرکزی، ایران، آذربایجان، چین، افغانستان و پاکستان از طریق کریدور واخان، آثار اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در منطقه خواهد داشت. همچنین در صورت احداث و تکمیل این جاده، کریدور «یک کمربند، یک جاده» نیز تکمیل میشود و به نوعی واخان به این کریدور میپیوندد.
هرچند واخان در موقعیت ژئواستراتژیک قرار دارد و سرمایهگذاری چین و افغانستان روی این گذرگاه و تکمیل و تجهیز آن برای هردو طرف به بهرهوری بیشتر کمک خواهد کرد، ولی مانع اصلی تجهیز این معبر به عنوان یک زیرساخت حملونقلی، به غیر از طبیعت خشن بدخشان و نیز دشواری تامین مالی برای افغانستان، امنیت داخلی این کشور است. افغانستان در طول دهههای اخیر همواره با ناامنی و حضور گروههای افراطی، جداییطلب و بازیگران مسلح غیررسمی مواجه بوده است؛ مسالهای که هرگونه برنامهریزی برای توسعه زیرساختهای حملونقل در این کشور را با چالش روبهرو کرده است. کریدور واخان از جمله مسیرهایی است که در محافل منطقهای بهعنوان یک گذرگاه بالقوه برای ترانزیت مطرح شده، اما شرایط امنیتی افغانستان مانع تحقق این ظرفیت شده است. نبود حاکمیت باثبات در این کشور و تداوم تهدید گروههای تندرو، سرمایهگذاران خارجی را نسبت به ورود به چنین پروژههایی بیمیل کرده است.
چین که یکی از اصلیترین بازیگران منطقهای در زمینه سرمایهگذاری در کریدورهای بینالمللی به شمار میرود، با وجود اهمیت ژئوپلیتیک واخان، تاکنون تمایلی به توسعه آن نشان نداده است. نگرانی پکن از انتقال ناامنی و افراطگرایی به مرزهای غربی خود، سبب شده که این کشور راهبرد احتیاطی در قبال افغانستان اتخاذ کند و پروژههای زیرساختی را به تعویق بیندازد.
این درحالی است که پس از حاکمیت طالبان در افغانستان، کار احداث جاده در مسیر واخان و مرز چین، دوباره از سر گرفته شد و حکومت طالبان در بهار امسال اتمام کار ساخت این جاده را اعلام کرد؛ ولی بهرغم انتظارات و خوشبینی حکومت طالبان نسبت به ترانزیت کالاهای تجاری از گذرگاه واخان بین چین و افغانستان، پکن هنوز اجازه ساخت مراکز گمرکی و انتقال کالا از این معبر را نداده است. در نتیجه، کریدور واخان همچنان در حد یک ظرفیت بالقوه باقی مانده و نتوانسته به بخشی فعال از شبکه حملونقل منطقهای تبدیل شود؛ موضوعی که نشان میدهد ثبات و امنیت پیششرط اساسی برای تحقق هرگونه طرح ترانزیتی در افغانستان است.
به گزارش «دنیای اقتصاد»، ماجرای بالفعل نشدن تمام ظرفیت ترانزیتی واخان، ارتباط نزدیک توسعه و امنیت را آشکار میکند. ایران با وجود ثبات و امنیت نسبی که در قیاس با کشوری مثل افغانستان دارد، هنوز نتوانسته ظرفیتهای ترانزیتی برخی استانها و پهنههای سرزمینی خود را را بهطور کامل بالفعل کند.
استان سیستان و بلوچستان و نوار ساحلی مکران از موقعیت جغرافیایی ویژهای برخوردار است؛ موقعیتی که میتواند ایران را به یکی از گرههای اصلی شبکه حملونقل بینالمللی متصل کند. با این حال، کمبود زیرساختهایی نظیر راهآهن و آزادراه در مسیرهای اصلی استان و کندی در بهرهبرداری از ظرفیت بنادر مهم واقع در چابهار و پروژههای مرتبط با توسعه سواحل مکران نشان میدهد که این مزیت ژئوپلیتیک، هنوز منفعت چشمگیری برای ایران نداشته است.
از یک سو، توسعهنیافتگی میتواند زمینهساز شکلگیری احساس محرومیت و ناپایداریهای اجتماعی شود. از سوی دیگر، کمبود سرمایهگذاری در زیرساختهای حملونقل و لجستیک، امکان جذب جریانهای تجاری و سرمایه خارجی را کاهش میدهد. این چرخه نشان میدهد که امنیت و توسعه در این مناطق رابطهای دوسویه دارند؛ به این معنا که کمتوجهی به توسعه میتواند به چالشهای امنیتی منجر شود و ناامنی نیز میتواند مانع پیشرفت توسعه باشد. این در حالی است که سرمایهگذاری و محرومیتزدایی نهتنها سطح امنیت را ارتقا میدهد، بلکه موقعیت ایران را در رقابت بر سر کریدورهای بینالمللی تقویت میکند.
سیستان و بلوچستان جزو استانهایی است که با وجود ظرفیتهای فراوان اقتصادی، یکی از کمتوسعهیافتهترین استانهای کشور است. بندر چابهار واقع در نوار ساحلی دریای عمان در این استان، بهعنوان تنها بندر اقیانوسی ایران، در صورت تکمیل و تجهیز زیرساختهای حملونقلی میتواند به یکیهابهای لجستیک در منطقه تبدیل شود. در فاز اول بندر چابهار، ظرفیت جابهجایی ۸ تا ۹میلیون تن کالا در سال فراهم شده که عملکرد آن در سال گذشته معادل نصف این رقم بوده است.
مسائل امنیتی در خاک همسایگان شرقی ایران، یکی از چالشهای جدی ایران برای اجرای پروژههای توسعهای در استان سیستان و بلوچستان بوده است. به این ترتیب بیراه نیست اگر عقبماندگی آشکار توسعه در این استان بهویژه در بخش حملونقل را به مساله امنیت نسبت داد.
امنیت باید به عنوان مقدمه توسعه ظرفیتهای حملونقلی در جنوب شرق کشور و مرزهای آبی ساحل عمان، در سیاستگذاری کلان این بخش مورد توجه قرار گیرد.
ایجاد تصویر سرزمین امن در استانهای ساحلی بهویژه استان سیستان و بلوچستان که به آبهای آزاد دسترسی مستقیم دارد، زمینهساز جذب سرمایه برای احداث زیرساختهای حملونقل و توسعه بندری خواهد بود. البته بازگشت تحریمها تحت فعالسازی مکانیسم ماشه، میتواند با خداحافظی هندیها از چابهار، پروسه توسعه این منطقه را تحتتاثیر قرار دهد. بنابراین مقصود از امنیت، صرفا امنیت فیزیکی نیست؛ بلکه امنیت اقتصادی و به دنبال آن امنیت روانی، از شروط اصلی مشارکت و سرمایهگذاری به شمار میآید. تنها در صورت برقراری یک امنیت همهجانبه که فراتر از بعد فیزیکی، ابعاد اقتصادی و روانی را نیز شامل شود، میتوان انتظار داشت ایران بتواند جایگاه خود را در معادلات رقابتی کریدورهای منطقه تقویت و تثبیت کند.