رسانههای بینالمللی برآیند پرونده اتمی ایران را بررسی کردند؛
عدمقطعیتهای یک بحران

سناریوهای بازدارندگی
میدل ایست مانیتور طی گزارشی عنوان کرد که بهرغم اختلافهای گسترده میان آمریکا و ایران، چندین دور مذاکرات هستهای بین استیو ویتکاف، نماینده ویژه ایالات متحده در خاورمیانه و عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، انجام شد و اسرائیل در میانه این تلاشهای دیپلماتیک، پس از متقاعد کردن ایالات متحده، تجاوز نظامی به ایران را آغاز کرد. این رسانه افزود: اکنون، پس از جنگی ۱۲روزه، هر دو طرف در موقعیت یک آتشبس شکننده قرار دارند. با این حال، پرسش میلیون دلاری که اکنون ذهن بسیاری را درگیر خود کرده این است: این کشور برای بازگرداندن بازدارندگی خود و جلوگیری از یک جنگ دیگر چه باید بکند؟ سه سناریوی محتمل در این زمینه وجود دارد.
سناریوی نخست به بازدارندگی هستهای مربوط میشود. برخی معتقدند که تنها راه دستیابی به بازدارندگی در شرایط فعلی، نظامیسازی برنامه هستهای ایران است. حتی چهرههای برجسته جهانی مانند جان مرشایمر، استاد مطرح دانشگاه شیکاگو، از این نظریه حمایت کردهاند. این در حالی است که مقامات ایران بارها تاکید کردهاند که تسلیحات اتمی نقشی در دکترین این کشور ندارد. با این حال، از لحاظ نظری، چندین نکته مهم در مورد این فرضیه وجود دارد که باید در نظر گرفته شود. اول آنکه تسلیحات هستهای به طور خودکار بازدارندگی ایجاد نمیکند و حتی اگر این کشور به سراغ چنین گزینهای هم برود، دست آخر ماجرا به رقابتی تسلیحاتی با رژیم صهیونیستی و آمریکا میانجامد.
نکته دوم آنکه ساخت تسلیحات هستهای بهانه کاملا مقبولی به دست آمریکا برای تجاوز مجدد به ایران میدهد و در این صورت دیگر کمتر کشوری را میتوان یافت که بتواند با این اقدام ایالات متحده مخالفت کند، خاصه از آن جهت که برای کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، چنین اقدامی اساسا تهدید مستقیم از تهران محسوب میشود.بنابراین و با توجه به این نکات، میتوان چنین نتیجه گرفت که دنبال کردن سناریوی مذکور خطرناکترین و پرخطرترین گزینه خواهد بود.
ابهام هستهای
در ادامه گزارش میدل ایست مانیتور آمده است که گزینه دیگر در وضعیت فعلی روی آوردن به استراتژی ابهام هستهای است؛ یعنی آنکه تهران از هرگونه شفافیت یا اشتراکگذاری اطلاعات با آژانس بینالمللی انرژی اتمی و جامعه بینالمللی خودداری کند. تحت این رویکرد، ایران هیچ جزئیاتی در مورد خسارات وارده به تاسیسات هستهای خود در فردو و نطنز پس از حملات ایالات متحده ارائه نخواهد کرد و هیچ توضیحی در مورد اینکه آیا سانتریفیوژها در این مراکز سالم ماندهاند یا خیر نخواهد داد. همچنین ایران هیچ اطلاعاتی در مورد وضعیت ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنیشدهای که قبل از جنگ در ایران وجود داشته، ارائه نخواهد شد. این رسانه افزود: در این سناریو، ایران همچنین دسترسی بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی به فردو را رد خواهد کرد، درحالیکه ادامه برنامه اتمی خود را نه تایید میکند و نه انکار. این استراتژی شامل سکوت، ابهام و عدم قطعیت حسابشده خواهد بود. اما پیامدهای چنین سیاستی چه خواهد بود؟
بسیاری معتقدند دنبال کردن ابهام هستهای احتمالا منجر به دورهای مکرر جنگ، درگیریهایی مشابه جنگ ۱۲روزه اما به طور بالقوه شدیدتر، خواهد شد، چراکه ابهام بهخودیخود میتواند از نگاه غرب بهعنوان تاییدی برای تهدیدآمیز بودن برنامه اتمی ایران تلقی شود. همچنین باید در نظر گرفت که ادامه جنگهای دورهای، احتمال ناآرامی و تنش در سراسر خاورمیانه را نیز افزایش میدهد. بنابراین، استراتژی ابهام هستهای نهتنها در بازگرداندن بازدارندگی برای ایران شکست خواهد خورد، بلکه میتواند کل منطقه را دچار مشکلات جدی و ریشهدار کند.
توافق هوشمندانه
میدل ایست مانیتور در ادامه تبیین کرد که گزینه دیگر پیش روی ایران، پذیرش شرایط موجود در مذاکرات جاری و دستیابی به توافق جدید است. طرف آمریکایی بیتردید در این میان خواستههایی همچون توقف کامل غنیسازی و برچیدن کامل برنامه موشکی ایران را مطرح میکند، اما تجربه نشان داده که با مذاکرات دقیق و فراگیر میتواند از سد زیادهخواهیهای واشنگتن عبور کرد. همچنین این نکته را نیز باید در نظر گرفت که توسعه برنامه موشکی ایران یکی از سیاستهای دولتی است که میتوان آن را به طور مشروع همسو با منافع ملی ایران توصیف کرد.
نویسنده مقاله مذکور در این رابطه افزود: بنابراین، اگر ایران به دنبال حفظ این برنامه است، باید خط قرمز مذاکرات خود را تغییر دهد و برنامه موشکی را به عنوان خط قرمز جدید خود تعریف کند. در این زمینه، ایران باید تمام منابع دیپلماتیک خود را به حفاظت از برنامه موشکی و حفظ هرچه بیشتر قابلیت برد موشکی خود در طول مذاکرات اختصاص دهد. در چنین شرایطی، از آنجا که برنامه موشکی میتواند به عنوان یک ابتکار نظامی متعارف با هدف افزایش ظرفیت دفاعی ملی ایران تلقی شود، تعریف آن بهعنوان خط قرمز، منافع ملی را تامین میکند و معقولترین حد استراتژیکی است که تهران میتواند اتخاذ کند. اگر سناریوی توافق با غرب دست بالا را داشته باشد، احتمالا گزینه درگیریهای نظامی مجدد از دستور کار خارج میشود. از این طریق، ایران میتواند برنامه موشکی پایداری را حفظ کند و با لغو تحریمها، بهتدریج سلاحهای متعارف خریداری کند و قابلیت بازدارندگی کلی خود را افزایش دهد.
اختلاف در نظم جهانی
در همین رابطه، روزنامه آسیا تایمز، چاپ هنگکنگ، با اشاره به آخرین تحولات در زمینه برنامه اتمی ایران نوشت که جنجال بر سر مکانیسم ماشه، اختلافات درون شورای امنیت را عمیقتر کرده است. روسیه و چین با فعال شدن مجدد آن مخالفند و مشروعیت موضع ایالات متحده را زیر سوال میبرند. هر دو کشور اصرار دارند که از دست دادن اجماع، اعمال خودکار را غیرقابل اجرا میکند. فراتر از ایران، استدلال آنها منعکسکننده یک اصل گستردهتر است: مقاومت در برابر امتداد قدرت غرب. این روزنامه افزود: بنابراین، این رویارویی، بلوکهای گوناگون شورای امنیت را در برابر یکدیگر قرار میدهد و همین امر تصویرگر این نکته بوده که نهادهایی چندجانبه از این دست، نهایتا نمیتوانند بر آنتاگونیستهای داخلی خود فائق آیند. بقیه جهان با علاقه و احتیاط نظارهگر وضعیت فعلی درباره پرونده اتمی ایران هستند. کشورهای جنوب جهانی این پرونده را تایید این روایت میدانند که قوانین بینالمللی به طور نامتناسب اعمال شده و برای برخی از کشورهای متمایل به غرب با ملایمت بیشتری اعمال میشود. از این منظر، بازگشت تحریمها علیه ایران با مصونیت نسبی کشورهایی که حق وتو یا قدرت نظامی دارند، بهشدت در تضاد است.
در همین رابطه، علی واعظ، مدیر پروژه ایران در گروه بینالمللی بحران و تحلیلگر سیاست خارجی، طی پیامی توئیتری با اشاره به پایان یافتن مهلت قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل، نوشت: به واقعیت دوگانه ۱۸ اکتبر، روز پایان برجام، خوش آمدید. حالا نیمی از جهان معتقد است که قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل برای همیشه منقضی شده درحالیکه نیمی دیگر معتقدند مکانیسم ماشه فعال شده است.آسیا تایمز در ادامه عنوان کرد که بحث بر سر اسنپبک، بر عدم امکان تفکیک هنجار از سیاست، قانون از هژمونی تاکید میکند. موضع ایران عملگرایانه است، نه ایدئولوژیک: دفاع از حاکمیت درون سیستمی که آن را جانبدارانه میداند، در عین حفظ کانالهای فنی. اما برای ایالات متحده و اروپا، این مکانیسم به عنوان یک دستورالعمل کنترلی عمل میکند، حتی به قیمت از بین رفتن مشروعیت نهادهای قانونی موجود.
برای روسیه، چین و بخش عمدهای از کشورهای جنوب جهانی، این بحران، جانبدارانه بودن نظم حاکم را تایید میکند.با توجه به قرائن و شواهد موجود به نظر میرسد که در وضعیت فعلی پرونده ایران در گرانیگاه درگیری، دیپلماسی و شکاف سیستماتیک در نظم بینالمللی قرار گرفته است. بر این اساس، وضعیت فعلی نمادی از اختلافات مداوم در مورد حاکمیت، مشروعیت و حکومت جهانی است. آینده که با عدم قطعیت زیادی همراه است، وابسته به این بوده که آیا سناریوهای بازدارندگی، توافق و شکاف در نظم نمادین موجود چه برآیندی در پی خواهد داشت و خروجی نهایی آن به چه سمت و سویی گرایش خواهد داشت.