دیپلماسی میراث در عصر تحریم

در دوران تحریم و محدودیت روابط رسمی، دولت‌ها معمولا به ابزارهای جایگزین برای تعامل بین‌المللی نیاز دارند. «دیپلماسی میراث» در این میان به‌عنوان یکی از کارآمدترین مسیرهای تعامل غیرسیاسی عمل می‌کند. زبانی که نه به رسمیت سیاسی نیاز دارد، نه به مذاکره رسمی. ثبت جهانی میراث و روستاها، ایران را در شبکه‌ای از همکاری‌های فرهنگی، آموزشی و گردشگری قرار می‌دهد که خارج از چارچوب نظام تحریم‌ها عمل می‌کند.

در واقع دیپلماسی میراث می‌تواند کانال تنفس در شرایط کنونی ایران باشد. سیاست فشار حداکثری در دو دهه‌ اخیر، چهره‌ای امنیتی از ایران در ذهن افکار عمومی جهانی ساخته است. در چنین فضایی، دیپلماسی میراث می‌تواند سازوکاری برای اصلاح تصویر بین‌المللی کشور باشد؛ روشی آرام، غیرتهاجمی و مشروع برای بازتعریف ایران به‌عنوان تمدنی تاریخی و چند‌فرهنگی. ثبت جهانی، در ظاهر اتفاقی فرهنگی است، اما در عمل، عملی سیاسی از جنس قدرت نرم است بی‌آنکه ایران را در موقعیت تقابل یا مذاکره مستقیم قرار دهد. به بیان دیگر، میراث فرهنگی، همان «زبان دوم سیاست خارجی» است: زبانی که می‌تواند زمانی سخن بگوید که زبان سیاست رسمی خاموش شده است.

این نوع تعاملات که از منظر روابط بین‌الملل «روابط موازی نرم» محسوب می‌شوند؛ مسیرهایی که حتی در شرایط فشار، مانع از انزوای کامل یک کشور می‌شوند و به آن نقش فعال فرهنگی در نظام بین‌الملل می‌بخشند. به همین دلیل است که کشورهای منزوی معمولا بیش از دیگران به دیپلماسی فرهنگی و میراثی تکیه می‌کنند.

برای مثال ویتنام بعد از جنگ و سال‌ها تحریم، با ثبت جهانی میراث‌های فرهنگی (ها لونگ، هوئی آن) و توسعه گردشگری تاریخی و آشپزی محلی عملا از دیپلماسی میراث به‌عنوان ابزار بازگشت به جامعه بین‌المللی استفاده کرد؛ یا چین در دهه ۱۹۷۰ قبل از گشایش اقتصادی با پروژه‌هایی مثل مبادله گروه‌های تئاتر و رقص سنتی و نمایشگاه‌های هنر چینی در اروپا، پایه‌های بازگشتش به صحنه بین‌المللی و خروج از انزوا را گذاشت. اصطلاح پینگ‌پونگ دیپلماسی (Ping-Pong Diplomacy) نیز دقیقا به همین منظور بود و تاکید بر بعد فرهنگی داشت نه سیاسی.

در سطح داخلی نیز چنین رویدادهایی فراتر از ارزش نمادین‌شان، به ترمیم سرمایه اجتماعی کمک می‌کنند. در جامعه‌ای که تحت فشار اقتصادی و خستگی اجتماعی قرار دارد، ثبت جهانی سه روستا پیام روشنی دارد: اینکه فرهنگ و میراث هنوز می‌تواند منبع امید و تعلق ملی باشد. وقتی مردم یک روستا احساس می‌کنند که نامشان در سطح جهانی شنیده شده، نوعی مشروعیت فرهنگی و هویتی درون جامعه تقویت می‌شود. این همان چیزی است که در نظریه‌ امنیت انسانی، امنیت معنایی نام دارد. در واقع همان احساس ارزشمندی و دیده‌ شدن در جهانی که تمایل دارد کشور را نادیده بگیرد.

در سطح بین‌المللی هم ثبت این روستاها معنایی فراتر از گردشگری دارد. ایران حتی اگر در عرصه‌ سیاسی در وضعیت مناقشه قرار داشته باشد، از طریق یونسکو و سازمان جهانی گردشگری و حضور بین‌المللی، عملا بخشی از گفت‌وگوی فرهنگی و زیست‌محیطی جهانی باقی می‌ماند. به بیان دیگر، میراث فرهنگی برای ایران همان کاری را می‌کند که دیپلماسی رسمی نمی‌تواند: حفظ حضور در ساختارهای چندجانبه، بازنمایی چهره‌ای انسانی و تاریخی از کشور، و ایجاد فضا برای ارتباطات علمی، فرهنگی و مردمی.

در شرایطی که امروز تصویر بیش از بیانیه تاثیرگذار است، هر رویداد فرهنگی جهانی‌شده نوعی «سرمایه تصویری» برای کشور تولید می‌کند. می‌توان ادعا کرد سه روستای ثبت‌شده، در واقع سه نقطه‌ نور روی نقشه‌ دیپلماسی نرم ایران‌ خواهند بود. به بیان دیگر، میراث فرهنگی همان «زبان دوم سیاست خارجی» است: زبانی که می‌تواند زمانی سخن بگوید که زبان سیاست رسمی خاموش شده است.

ارزش واقعی این ثبت‌ها زمانی نمایان می‌شود که از سطح نماد به سطح راهبرد ارتقا یابند. اگر وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و میراث فرهنگی و وزارت امور خارجه بتوانند بر پایه‌ این موفقیت‌ها، برنامه‌ای هماهنگ برای دیپلماسی فرهنگی منطقه‌ای، آموزش میراثی و گردشگری پایدار تدوین کنند، ایران می‌تواند در میان‌مدت بخشی از تصویر خود را در سطح منطقه بازسازی کند.

در شرایطی که منطقه خاورمیانه درگیر رقابت‌های نمادین میان عربستان، امارات، ترکیه و قطر است، بازنمایی فرهنگی ایران از مسیر میراث فرهنگی، گزینه‌ای هوشمند برای بازگشت آرام به تعامل منطقه‌ای خواهد بود. ثبت جهانی سه روستای ایرانی، در ظاهر خبر فرهنگی کوتاهی است، اما در واقع سندی از تاب‌آوری فرهنگی ایران در دوران تهاجم سیاسی غرب محسوب می‌شود. در دوره‌ای که ارتباطات رسمی محدود و مذاکرات پرتنش است، فرهنگ، میراث و گردشگری می‌توانند مسیرهای جایگزین برای گفت‌وگو، دیده‌شدن و اعتمادسازی باشند.

البته باید گفت دیپلماسی میراث نه جایگزین سیاست خارجی است، نه پادزهر تحریم‌ها، اما می‌تواند شکلی از حضور فرهنگی مستمر ایجاد کند؛ حضوری که در جهان پرمناقشه‌ امروز، شاید بیش از هر زمان، به آن  نیاز داریم.

* پژوهشگر مرکز مطالعات خاورمیانه