چرا در سند امنیت ملی ۲۰۲۵ ایالات متحده، جمهوری اسلامی دیگر تهدید فوری محسوب نمیشود؟
استراتژی امنیت ملی آمریکا

سند استراتژی امنیت ملی آمریکا در دولت دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده منتشر شد. سند راهبرد امنیت ملی، که رؤسای جمهور آمریکا معمولا یکبار در هر دوره منتشر میکنند، بیانیهای رسمی از اولویتهای جهانی ایالات متحده ارائه میدهد. بنا به تحلیلها، استراتژی امنیت ملی دولت ترامپ برای سال ۲۰۲۵، نشاندهنده یک انحراف ایدئولوژیک عمیق است و بهشدت از اجماع جهانی پس از جنگ سرد به سمت دکترینی که با حاکمیت سخت، ملیگرایی اقتصادی و واقعگرایی قدرت تعریف میشود، حرکت میکند. این سند ۳۳صفحهای با انتقادهای صریحی نسبت به اروپا همراه است و آن را در حال زوال تمدنی میداند، حال آنکه به خاورمیانه و آفریقا توجه کمتری کرده است. این سند درعینحال طبقهبندی ایران بهعنوان یکی از نقاط کلیدی و بحرانی در سیاست خارجی آمریکا را کنار گذاشته است.
تاکید بر امنیت اقتصادی
در مقدمه سند، دونالد ترامپ تصریح میکند که ساختارهای بینالمللی و پیمانهای گسترده چندجانبه که طی دهههای گذشته بخشی جداییناپذیر از سیاست خارجی آمریکا بودهاند، باید مورد «بازبینی اساسی» قرار گیرند؛ زیرا به زعم او، بسیاری از این نهادها از استقلال و قدرت آمریکا کاستهاند. یکی از اصول اصلی استراتژی امنیت ملی جدید آمریکا این باور است که امنیت اقتصادی، امنیت ملی است. این استراتژی، اولویت را به ایجاد یک پایگاه صنعتی قوی، تسلط بر فناوریهای پیشرو مانند هوش مصنوعی (AI) و محاسبات کوانتومی و دستیابی به کنترل مطلق مرزها میدهد. بنا به گزارش پایگاه اینترنتی هیل، این تمرکز اقتصادی، رویکرد به رقابت جهانی را تغییر میدهد.
اندیشکده شورای روابط خارجی طی یادداشتی خاطرنشان کرد که ایده مهم رقابت با قدرتهای بزرگ چین و روسیه آنچنان که باید و شاید جایی در این دکترین ندارد. بر این اساس، سند مذکور به جای تاکید سندهای پیشین بر پکن، استراتژی امنیت ملی جدید، یعنی اقتصاد، را در اولویت قرار میدهد و هدف اصلی را «رابطه اقتصادی سودمند متقابل با پکن» قرار میدهد. این تاکید بر شرایط تجاری آزادتر و منصفانهتر، جایگزین تمرکز بر رقابت ژئوپلیتیک میشود که بر استراتژی امنیت ملی دولت قبلی حاکم بود.
فراتر از چین، این استراتژی به طور قابلتوجهی اهمیت سایر چالشهای استراتژیک دیرینه آمریکا را به حداقل میرساند. طبق گزارش شورای روابط خارجی، این سند از توصیف تهدیدی که مسکو برای منافع ایالات متحده ایجاد کرده، خودداری میکند» و در عوض، فرمول کاملا بیطرفانهای را انتخاب میکند: «بسیاری از اروپاییها روسیه را یک تهدید وجودی میدانند». سیانان نیز طی گزارشی عنوان کرد که بهرهگیری از این عبارت نهتنها ایده تهدید روسیه برای منافع ایالات متحده را کماهمیت جلوه میدهد، بلکه ترجیح میدهد به متحدان اروپایی اجازه دهد بار بازدارندگی روسیه را خودشان به دوش بکشند. از سوی دیگر، آنچنان که پولیتیکو گزارش میدهد، این استراتژی در زمینه سکوتهای استراتژیک حتی جلوتر رفته و از کرهشمالی نامی به میان نمیآورد.
ارزیابی مجدد ایران
در سند جدید ترامپ سه بار به طور صریح به نام ایران اشاره شده و این کشور را به عنوان «مهمترین عامل بیثباتی در منطقه» دستهبندی کرده است. با این همه، این سند مدعی میشود که وضعیت امروز خاورمیانه دیگر «آنقدرها هم که تیترهای خبری نشان میدهند بحرانی نیست»، چرا که سند ادعا میکند ایران به عنوان آنچه «مهمترین عامل بیثباتی در منطقه» خوانده میشود در دو سال گذشته و «از زمان ۷ اکتبر ۲۰۲۳ با اقدامات اسرائیل و همچنین عملیات چکش نیمهشب علیه برنامه هستهای ایران، بهشدت ضعیف شده است.»
آنچنان که شورای آتلانتیک گزارش میدهد استراتژی جدید امنیت ملی آمریکا، نیمکره غربی را به صدر فهرست اولویتهای ایالات متحده ارتقا میدهد. این سند عنوان کرد که ترامپ در حال احیای دکترین مونرو قرن نوزدهم است، زمانی که آمریکا هژمونی خود را بر حضور اروپاییها در آمریکای لاتین، بهعنوان «حیاط خلوت» خود تثبیت کرد. رویکرد این سند به خاورمیانه و به طور خاص ایران، نشاندهنده مهمترین و بحثبرانگیزترین تغییر استراتژی سیاست خارجی آمریکاست. این استراتژی که با هدف پایان دادن به دورانی است که خاورمیانه بر سیاست خارجی آمریکا تسلط داشت، استدلال میکند که اهمیت این منطقه به دلیل تبدیل شدن ایالات متحده به یک صادرکننده خالص انرژی و تغییر قطعی چشمانداز ژئوپلیتیک، کاهش یافته است.
الجزیره نیز طی تحلیلی درباره این مساله عنوان کرد: استراتژی ترامپ معتقد است که پویایی خاورمیانه در حال فروکش کردن است. این گزارش افزود که این سند تهدید ایران را بهعنوان مشکلی که تا حد زیادی حل شده است، تلقی و چنین فرض میکند که پرونده تهران تا حد زیادی کنار گذاشته شده است. بر این اساس، پیام اصلی سند جدید امنیت ملی آمریکا به ایران این است که گزینه نظامی در ماه ژوئن برای دستیابی به یک هدف استراتژیک به کار گرفته شده است و اکنون میتوان خاورمیانه را، بنا به تحلیل شورای آتلانتیک، نه بهعنوان یک صحنه جنگ، بلکه بهعنوان منطقهای در نظر گرفت که به طور فزایندهای به منبع و مقصد سرمایهگذاری بینالمللی و مکانی برای مشارکت تبدیل خواهد شد. بنا به این گزارش، این دیدگاه، اساس طرح ترامپ برای کاهش مسوولیتهای ایالات متحده در خاورمیانه را تشکیل میدهد، امری که تا حدودی با تمرکز بر صادرات انرژی آمریکا انجام میشود. این اندیشکده در ادامه ادعا کرد که ایالات متحده باید هوشیار بماند و نفوذ مداوم ایران در نقاط حساس منطقهای مانند سوریه، یمن، عراق و غزه باید از نزدیک زیر نظر گرفته شوند.
توقف سیاست تغییر رژیم
سند راهبرد امنیت ملی آمریکا در حالی منتشر شده است که مقامات رسمی این کشور تاکید دارند که واشنگتن علاقهای به ادامه سیاست تغییر رژیم در ایران ندارد. در همین رابطه، تام باراک، فرستاده ویژه رئیسجمهور آمریکا به سوریه، تایید کرد که دولت آمریکا رویکرد تغییر رژیم را در قبال ایران اتخاذ نمیکند. باراک در مصاحبهای با روزنامه نشنال عنوان کرد: «رئیسجمهور ترامپ و مارکو روبیو، وزیر خارجه، از هیچ اقدامی با هدف تغییر رژیم در ایران حمایت نمیکنند، بلکه راهحلهای منطقهای به رهبری کشورهای منطقه را ترجیح میدهند.»
باراک گفت که «واگذاری پرونده به کشورهای منطقه منطقیترین گزینه است.» وی در عین حال عنوان کرد که دولت آمریکا برای دستیابی به توافق با تهران آماده است. فرستاده ویژه آمریکا در ادامه درباره رویارویی بین اسرائیل و ایران گفت که این پرونده هنوز بسته نشده است. وی در این رابطه گفت: «داستان هنوز به پایان خود نرسیده است؛ ما در فصل پنجم رمانی هستیم که هنوز نیمهتمام است، امری که نشان میدهد این درگیری هنوز در معرض تحولات بسیاری است.»
این اظهارات باراک در حالی صورت گرفت که المانیتور به تاریخ ششم دسامبر به نقل از دیپلماتهای اروپایی گزارش داد که گزینه اقدام نظامی علیه ایران همچنان روی میز رژیم صهیونیستی قرار دارد. چنین رویکردی در تضاد با دستورالعملهای امنیت ملی جدید آمریکا و اظهارات اخیر باراک قرار دارد که بیش از هر چیز دیگر بر ضرورت دور کردن توجهها از خاورمیانه و تمرکز بر نیمکره غربی تاکید میکند و ممکن است پای آمریکا را ناخواسته به جنگی دیگر در خاورمیانه باز کند.
تفاوتها با استراتژیهای پیشین
استراتژی امنیت ملی جدید ترامپ برای سال ۲۰۲۵، نه تنها نشاندهنده گسست اساسی از استراتژیهای اسلاف دموکرات و جمهوریخواه او، بلکه در حوزههای کلیدی، از استراتژی خودش در سال ۲۰۱۷ نیز تلقی میشود. این تفاوتها حول محور اولویت دادن به حاکمیت اقتصادی بر رقابت با قدرتهای بزرگ، رد معماری جهانیگرایی و محدود کردن چشمگیر تعریف آنچه منافع امنیتی اصلی ایالات متحده در خارج از کشور را تشکیل میدهد، میچرخد.
در مورد ایران، سند امنیت ملی ۲۰۱۷ آمریکا ایران را به عنوان یک «تهدید درجهدو» اما همچنان یک رقیب فوری و مداوم که نیازمند رویارویی مداوم و فشار حداکثری است، در نظر میگرفت. سند امنیت ملی ۲۰۲۵ اما پرونده ایران را تا حد زیادی حلشده در نظر گرفته است و این رویکرد را از طریق رویدادهای ماه ژوئن توجیه میکند؛ موضوعی که کاخ سفید را بهعنوان عاملی که اساسا چشمانداز منطقه را تغییر داده و شرایط را برای عدم مشارکت ایالات متحده ایجاد کرده است، میبیند.
به طور کلی، میتوان چنین گفت که سیاست آمریکا نسبت به ایران در سند ۲۰۲۵ ترکیبی و شامل کاهش تمرکز بلندمدت بر خاورمیانه، در کنار استمرار فشار اقتصادی، امنیتی و دیپلماتیک برای حفظ منافع حیاتی واشنگتن است. این سند ادعا میکند که آمریکا دیگر بهدنبال «جنگها و ملتسازی» نیست، اما بر ثبات منطقه، امنیت شرکای خود و تضمین آزادی کشتیرانی اصرار دارد و در این چارچوب، ایران همچنان تهدیدی برای نظم منطقهای قلمداد میشود. در نسخههای گذشته، محوریت دیپلماسی و پرونده هستهای (دوره باراک اوباما)، تا دوره نخست ریاستجمهوری ترامپ و دوره جو بایدن، رئیس پیشین کاخ سفید، با تمرکز بر مهار منطقهای، ایران همواره بخشی ثابت از معادلات امنیت ملی آمریکا بوده است. سند ۲۰۲۵ نیز گرچه همین مسیر را ادامه میدهد، اما آن را در چارچوب جدیدی قرار میدهد که در آن رقابت سطح اهمیت پرونده ایران کاهش داشته و دورانی که در آن خاورمیانه بر برنامهریزی امنیتی آمریکا سایه میانداخت، پایان یافته است.
همکاری در قالب «واقعگرایی منعطف»