بازی بزرگان: همزیستی چین و آمریکا در دهه۲۰۳۰

سوم) موازنه هستهای - استراتژیک
وقتی صحبت از رشد قدرت نظامی چین به میان میآید، یک تحول که بسیاری در واشنگتن آن را بهویژه نگرانکننده میدانند، طرح چین برای ایجاد یک نیروی هستهای متشکل از ۱۵۰۰کلاهک هستهای عملیاتی تا سال ۲۰۳۵ است. این طرح از نظرگاه عدم اشاعه جهانی آشکارا مشکلساز است. همچنین اگر چین به این نتیجه برسد که زرادخانه هستهای بزرگش به او فرصت بیشتری برای عملیات نظامی متعارف علیه تایوان بدهد، بازدارندگی در سراسر تنگه تایوان چالشبرانگیزتر خواهد شد. با این حال، در همان زمان، با نگاهی به دهه۲۰۳۰، رشد چین میتواند روزنه امیدی را بگشاید. چین با داشتن یک نیروی هستهای بسیار بزرگتر، باید به امنیت «قابلیت حمله دوم خود» اطمینان بیشتری داشته باشد (با این فرض که ایالاتمتحده تواناییهای هستهای یا تواناییهای متعارف مربوط به هستهای خود را بهطور اساسی تغییر ندهد). بنابراین آسیبپذیری متقابل یک واقعیت خواهد بود و پکن بیتردید در این شرایط منافع بیشتری در مذاکرات تسلیحات استراتژیک خواهد دید.
چنین گفتوگوهایی ممکن است بر «اهداف عددی» متمرکز شوند، اما ممکن است بهطور گستردهتری نیز تعبیر شوند تا بهعنوانمثال، شامل ایجاد کانالهای ارتباطی و راهکارهای برونرفت برای مدیریت بحران یا سایر اقداماتی شود که احتمال وقوع جنگ را کاهش میدهند. گفتوگوهایی از این دست عموما چارچوبی به این رابطه میافزایند، همانطور که زمانی برای ایالاتمتحده و اتحاد جماهیر شوروی در دهه۱۹۷۰ در دوران نیکسون و دهه۱۹۸۰ در زمان ریگان انجام شد. اگر ثبات به ناگزیر بهاندازهای از بازدارندگی نیاز داشته باشد، ممکن است تا اواسط دهه ۲۰۳۰، رقابت تسلیحاتی کند شود؛ زیرا هر دو طرف علاقهمند به کاهش هزینهها هستند. طی جنگ سرد، فشارهای مالی برخاسته از افزایش تسلیحات متعارف و هستهای، پایه و اساس توافقنامههای کنترل تسلیحات را فراهم کرد که بهنوبه خود به تثبیت روابط بین ابرقدرتها کمک کرد. پویایی مشابهی بین ایالاتمتحده و چین بهراحتی قابلتصور است.
نظم جهانی
آخرین حوزه رقابت عمده بین ایالاتمتحده و چین شامل قوانین، هنجارها و نهادهایی است که نظم جهانی را شکل میدهند. پکن خواستار اصلاحات اساسی در ساختارهای موجود حکمرانی جهانی شده است و رهبران ایالاتمتحده اغلب هشدار دادهاند که چنین اصلاحاتی نظم جهانی کنونی را بهکلی به چالش میکشد یا تهدید میکند. در نظامی که چین آرزوی ایجاد آن را دارد، توسعه اقتصادی و اجتماعی در اولویت قرار دارد، دموکراسی و حقوق بشر در جایگاه دوم قرار میگیرند، قدرت واشنگتن در سازمانهای بینالمللی و اقتصاد جهانی کاهش مییابد و اتحادهای جهانی آمریکا تضعیف میشوند. این به چند دلیل یک چالش برای ایالاتمتحده است؛ اما به تلاش برای جایگزینی نظم تحت رهبری ایالاتمتحده با نظمِ تحت رهبری چین نمیرسد. اگر ایالاتمتحده آمیزه مناسبی از «دیپلماسی» و «گشایش» بهسوی اصلاحات را دنبال کند،
این امری قابل مدیریت میشود.چین ترجیحات دیرینه خود را در سالهای اخیر از طریق سه ابتکار بیان کرده است: «ابتکار توسعه جهانی»، «ابتکار امنیت جهانی» و «ابتکار تمدن جهانی». «ابتکار توسعه جهانیِ» این کشور بر ترجیح توسعه اقتصادی بدون پیششرط سیاسی تاکید میکند؛ «ابتکار تمدن جهانی» تلاش میکند تا نظم جهانی کثرتگرایانهای را مطرح کند که در آن تفاسیر متفاوتی از حقوق بشر و همزیستی دموکراسی وجود دارد و «ابتکار امنیت جهانی»اش ادعا میکند که مذاکره را به استفاده از زور برای حلوفصل اختلافات بینالمللی ترجیح میدهد. «ابتکار امنیت جهانی» همچنین دارای بخشی است که شامل صادرات آموزش پلیس و فناوریهای نظارتی میشود که امنیت داخلی را - از جمله برای رژیمهای غیر دموکراتیک- تقویت میکند. در این راستا و همچنین در نقد چین از «بلوکها» بهعنوان عناصر نظم جهانی، «ابتکار امنیت جهانی» ترس چین را بازتاب میدهد که این کشور در محاصره سیستم قدرتمندی از ائتلافهای دموکراتیک به رهبری ایالاتمتحده است که درجات مختلفی از خصومت را با حکومت «حزب کمونیست چین» نشان میدهد.