بازی بزرگان: همزیستی چین و آمریکا در دهه۲۰۳۰

بااینحال، چین قصد ندارد نظم جهانی به رهبری ایالاتمتحده را با نظم جهانی به رهبری خود جایگزین کند؛ هم به این دلیل که لزوما به دنبال این کار نیست و هم به این دلیل که اگر هم بخواهد با موانع جدی روبهرو میشود. این کشور قدرت کافی برای انتقاد و پیچیده کردن [یا مانعتراشی در] نظم تحت رهبری ایالاتمتحده را دارد، اما برای تحمیل یک دیدگاه جایگزین و جامع کافی نیست؛ حتی اگر بتواند برای ترجیحات خود در حوزههای عملکردی خاص تاثیر قابلتوجهی بگذارد.
قدرتهای نوظهور از برخی ابتکارات چین تا حدودی حمایت میکنند به این دلیل که بازتابدهنده انتقاد مشترکشان از سیستم موجود است، و نه به این دلیل که آن ابتکارات نمایاننده طرحهای مورد علاقهشان برای اصلاحات آینده است. ابتکارات چین همچنین به موضوع مدنظر پکن کمک نمیکند که این ابتکارات به برخی از اصولی که چین اعلام میکند پایبند نیست؛ برای مثال وقتی صحبت از دریاهای چین جنوبی میشود. در همین حال، حمله پکن به «سیاست بلوکها» که بهوضوح به نفع این کشور در تضعیف ائتلافهای واشنگتن است، ممکن است برای برخی از قدرتهای نوظهور که هدفشان افزایش قدرت و نفوذ خود در نظام بینالملل است جذاب باشد، اما نه برای بسیاری از متحدان آمریکا که از عضویت در این «بلوکها» بهره میبرند.
همچنین پکن نشان نداده است که میتواند کالاهای عمومی جهانی را فراهم کند و مشکلات دشوار حاکمیت جهانی مانند کاهش تغییرات آب و هوایی و جلوگیری از همهگیریها را حل کند. اگرچه چین تلاشهایی را برای مذاکره بهمنظور توافق بین ایران و عربستان، بین روسیه و اوکراین و بین اسرائیل و حماس انجام داده، اما نتایج آن کمرنگ بوده است.
علاوه بر این، در مورد اختلافات بین چین و ایالاتمتحده در مورد مسائل نظم جهانی گاهی اوقات میتواند اغراق شود. بههرحال، به نظر نمیرسد پکن به دنبال براندازی نظم بینالمللی فعلی و جایگزینی آن با چیزی کاملا متفاوت در همه حوزهها باشد و دلیلی هم وجود ندارد که باور کنیم به دنبال آن است. اعتراضات این کشور به سیستم کنونی حکمرانی جهانی در درجه اول در مورد کاهش قدرت ساختاری ایالاتمتحده در آن سیستم و تغییر هنجارهاست تا بتواند از فشار برای دموکراسیسازی و احترام به حقوق بشر بگریزد. اینها چالشهای مهمی برای آمریکا هستند، اما نشاندهنده تفاوتهای فراگیر و غیرقابلمذاکره با چین نیستند.