بازی بزرگان: همزیستی چین و آمریکا در دهه۲۰۳۰

همچنین مستلزم ارائه جایگزینهایی برای قدرتهای نوظهور در راستای منافع مالی و تکنولوژیکی است که از چین میخواهند. چنین رویکردی «باز بودن» را برای تقویت صدای کشورهای بزرگی مانند برزیل، هند و اندونزی در نهادهای جهانی نشان میدهد.
همچنین احتمالا مستلزم این درک است که تاکید آمریکا بر دموکراسی بهعنوان پایه نظم جهانی همیشه به تلاشهای این کشور برای ایجاد یک ائتلاف جهانی که حامی قوانین و هنجارهای دیگری است که دوست دارد شاهد حفظ آنها باشد -مانند احترام به ماده ۲ منشور سازمان ملل و بهطورکلی عدم تجاوز- کمکی نمیکند. تاکید بر حکمرانی خوب و دیگر اولویتهای ایالاتمتحده که در بین قدرتهای نوظهور کمتر بحثبرانگیز است، با چنین رویکردی سازگار است.
در همین حال، بهشرط حفظ کانالهای دیپلماتیک قوی، باید برای ایالاتمتحده و چین نیز امکان یافتن راههایی برای همکاری در چالشهای اصلی حکمرانی جهانی، مانند پیکربندی هنجارهای استفاده از هوش مصنوعی، مدیریت و کاهش تغییرات آبوهوایی و تقویت سازوکارهای پاسخ جهانی بهداشت وجود داشته باشد. همکاری در این موضوعات نهتنها بهخودیخود خوب است، بلکه اگر چنین همکاریای موثر باشد و با حسن نیت انجام شود، چنین همکاریهایی با ایجاد چارچوبی برای آن، همزیستی را تقویت میکند.
نتیجهگیری
حرکت به سمت روابط باثباتتر ایالاتمتحده و چین که در بالا ترسیم شد دشوار خواهد بود. هیچ راهحل دائمی برای خطرات ذاتی در رابطه امروز وجود ندارد. با وجود این، بدون چشماندازی از اینکه یک وضعیت بهطور واقعبینانه بهتر چگونه به نظر میرسد - و برخی احساس میکنند که قابلدستیابی است - برای سیاستگذاران دشوارتر خواهد بود که مسیری را در اطراف خطرات و دامهای بسیاری که در پیش رو دارند، هدایت کنند. بعضی از اینها وحشتناک هستند.
آمریکا منافع زیادی در جهان دارد، اما یکی از حیاتیترین آنها اجتناب از جنگ با چین است. چین به ظن قوی تحتفشار یک جنگ فرومیپاشد، اما ایالاتمتحده و در واقع، تاریخ جهان احتمالا بهدلیل رنجی که «جنگ قدرتهای بزرگ» ایجاد میکند، بهشدت تغییر خواهد کرد. هیچ تضمینی وجود ندارد که هر دو طرف خویشتنداری و نظم و انضباط لازم را برای هدایت عاقلانه رابطه بهکار گیرند، حتی اگر هر دو تمایل به انجام آن داشته باشند. اما اتفاقات غیرمحتملتری رخداده است -از جمله در روابط ایالاتمتحده و چین- و رد کردن آن خطرناک است.