نظم حقوقی بین‌المللی تضعیف شده است
Ravi Agrawal copy

 دو سال از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ گذشته است. آیا از جایگاهی که اکنون در آن قرار داریم، شگفت‌زده‌اید؟

از برخی جهات، بله. هیچ‌کس نمی‌توانست گستره‌ی رویدادهایی را که پس از آن روز رخ داد و تاثیرات عمیقش را پیش‌بینی کند. منطقه خاورمیانه دستخوش تحولاتی بنیادی شده و بسیاری از کشورهای «جنوب جهان» اکنون از زاویه‌ای متفاوت به این منطقه می‌نگرند. من همیشه به یاد سخنان «جیک سالیوان» مشاور امنیت ملی وقت آمریکا می‌افتم که در مقاله‌ای در فارن افرز، تنها چند روز پیش از ۷ اکتبر، گفته بود خاورمیانه «در آرام‌ترین وضعیت خود طی چند دهه اخیر» قرار دارد. شاید این تفسیر در آن روز درست به نظر می‌رسید، اما واقعیت‌های زیرسطحی نادیده گرفته شده بود. امروز دیگر هیچ‌کس چنین توصیفی از منطقه ارائه نمی‌دهد.

 به «تحولات بنیادین» اشاره کردید. منظورتان چیست؟

والت-2 copy

در این مدت، توازن قدرت میان بازیگران اصلی منطقه به‌طور اساسی تغییر کرده است. حتی اگر حماس همچنان وجود داشته باشد، جایگاه و قدرتش نسبت به گذشته بسیار تضعیف شده است. حزب‌الله لبنان نیز به‌طور قابل‌توجهی تضعیف شده و ساختار سیاسی لبنان تغییر یافته است. حکومت اسد در سوریه سقوط کرده است؛ نه صرفا به‌دلیل وقایع غزه، اما این تحولات در آن نقش داشته‌اند. برنامه هسته‌ای ایران نیز با حمله نظامی آمریکا و اسرائیل محدود شد. در مجموع، برداشت عمومی از اینکه ایالات متحده می‌تواند تا حدودی بحران‌های منطقه را مدیریت کند، آسیب دیده است. کشورهایی که پیش‌تر به حمایت آمریکا اطمینان داشتند، اکنون اعتماد خود را از دست داده و به دنبال گزینه‌های جایگزین هستند. تمامی این‌ها، مستقیم یا غیرمستقیم، از پیامدهای حوادث ۷ اکتبر است.

بیایید درباره حقوق بین‌الملل صحبت کنیم. دو سال پیش، بیشتر کشورها معتقد بودند اسرائیل حق دفاع از خود را دارد. اما اکنون بسیاری از همان کشورها می‌گویند اقدامات اسرائیل، چه در غزه و چه در عملیات‌های برون‌مرزی – از جمله حمله اخیر به قطر که نتانیاهو بابت آن عذرخواهی کرد – از حد گذشته است. به نظر شما این وضعیت چه تاثیری بر آینده حقوق بین‌الملل و مفهوم پاسخگویی خواهد داشت؟

پیش از ۷ اکتبر نیز حقوق بین‌الملل در حال تضعیف بود؛ نمونه روشن آن جنگ اوکراین و برخی اقدامات آمریکا در چارچوب «جنگ جهانی علیه ترور» است. مساله این است که آیا عاملان این اقدامات روزی پاسخگو خواهند بود یا خیر. اگر مقاماتی که در اسرائیل مسوول برخی اقدامات جنگی بوده‌اند، مورد پیگرد قرار گیرند، این می‌تواند اعتماد به نظام بین‌المللی را تقویت کند. اما بیم آن می‌رود که هیچ کسی واقعا هیچ‌گاه پاسخگو نشود. یکی از تحلیلگران گفته بود: «اگر آمریکا باز هم درباره نظم مبتنی بر قواعد مانند ماجرای اوکراین سخن بگوید، دیگر کسی توجهی نخواهد کرد.» این روند خطرناک است، زیرا می‌تواند جهان را به سمت بی‌قانونی بیشتر سوق دهد.

وضعیت و جایگاه سازمان ملل چگونه است؟

هر نهاد بین‌المللی برای حفظ اعتبار خود نیازمند حمایت قدرت‌های بزرگ است. وقتی این حمایت کاهش می‌یابد، توان آن نهاد برای اقدام نیز کاهش می‌یابد. در حال حاضر، چون مواضع سازمان ملل با دیدگاه‌های آمریکا و اسرائیل همسو نیست، واشنگتن حمایت خود را کم کرده و حتی گاه مانع عملکرد این نهادها می‌شود. تهدید آمریکا به تحریم مسوولان دادگاه کیفری بین‌المللی نمونه‌ای از تضعیف همین نظم حقوقی است. خطر بزرگ‌تر آن است که اگر سازمان ملل و نهادهای مشابه تضعیف شوند، چه سازوکار جایگزینی برای تنظیم روابط میان کشورها باقی خواهد ماند؟ این وضعیت به کشورهایی مانند چین و روسیه فرصت می‌دهد تا استدلال کنند نظم مورد حمایت آمریکا بی‌اعتبار است و باید نظم تازه‌ای تدوین شود.

آیا نظریه‌ای در روابط بین‌الملل وجود دارد که بتواند شرایط کنونی را توضیح دهد؟

چند نظریه به درک بهتر این وضعیت کمک می‌کند. نخست، نقش فردی رهبران است. شاید رئیس‌جمهور دیگری در آمریکا رفتاری متفاوت با بایدن داشت، یا اکنون فردی غیر از ترامپ تصمیمات متفاوتی می‌گرفت. در سطح نظری، واقع‌گرایی بهترین چارچوب تحلیلی است. واقع‌گرایی می‌گوید کشورها، فارغ از ملاحظات اخلاقی، در پی تامین امنیت خود هستند؛ و اگر احساس ناامنی کنند، قوانین را کنار می‌گذارند. همچنین، آمریکا هنوز در موقعیت برتر جهانی است و می‌تواند تصمیماتی بگیرد که حتی در درازمدت به زیانش تمام شود، اما در کوتاه‌مدت آسیبی نمی‌بیند.

آیا دولت‌های پادشاهی عربی راحت‌تر تصمیم‌های دشوار می‌گیرند؟

تا حدی بله، اما آنها محدودیت‌های بیرونی دارند. بسیاری از کشورهای عربی در مسیر مدرن‌سازی و کاهش وابستگی به نفت قرار داشتند، اما اکنون در محیطی نامطمئن‌تر فعالیت می‌کنند. آنها هنوز خواهان حمایت آمریکا هستند، اما نسبت به تداوم این حمایت تردید دارند. تحولات غزه برای آنها نگران‌کننده است، زیرا بیم دارند اسرائیل در پی تثبیت جایگاه خود به‌عنوان قدرت مسلط منطقه باشد. در واکنش، عربستان توافق دفاعی با پاکستان امضا کرده، روابط خود با چین را توسعه داده و از سطح تنش با ایران کاسته است.

 جهان امروز از نظر مواضع نسبت به بحران خاورمیانه به‌شدت دوقطبی شده است. این قطب‌بندی چگونه شکل گرفته است؟

نخست، شکاف میان «جنوب جهانی» و «غرب سنتی» است. دوم، شکاف‌های داخلی در خود کشورهای غربی؛ مثلا در ایتالیا، دولت از طرح صلح آمریکا حمایت می‌کند، اما اتحادیه‌های کارگری مواضع مخالف گرفته‌اند. در آمریکا نیز اختلاف‌نظرها درباره غزه افزایش یافته است.

اندیشمند هندی «پانکاج میشرا» معتقد است این شکاف جهانی ریشه‌ای پسااستعماری دارد و به «خط رنگ» میان جوامع سفیدپوست غربی و ملت‌های غیرغربی مربوط می‌شود. نظر شما چیست؟

این برداشت درست است. روایت ضد‌استعماری سال‌هاست در بحث اسرائیل و فلسطین وجود دارد و حتی در میان نسل جوان‌تر یهودیان آمریکایی نیز نقد سیاست‌های اسرائیل با استناد به همین دیدگاه‌ها افزایش یافته است.

برخی وضعیت اسرائیل و فلسطین را با دوران آپارتاید آفریقای جنوبی مقایسه می‌کنند. فشارهای بین‌المللی مشابه می‌تواند سیاست اسرائیل را تغییر دهد؟

ایهود اولمرت در سال ۲۰۰۷ هشدار داده بود که در غیاب راه‌حل دو‌دولتی، اسرائیل با وضعیتی شبیه آفریقای جنوبی روبه‌رو خواهد شد؛ و به نظر می‌رسد امروز در همان مسیر قرار دارد. با گذر زمان، فشارهای بین‌المللی می‌توانست تاثیرات قابل‌توجهی داشته باشد، اما دشوار است بگوییم آیا این فشارها در نهایت رفتار اسرائیل را تغییر خواهد داد یا خیر. حس طرد جهانی حتی ممکن است تصویری شبیه به «اسپارتای مطرح‌شده توسط نتانیاهو» را تقویت کند. اما این وضعیت همچنین انگیزه بیشتری به برخی اسرائیلی‌ها برای ترک اسرائیل خواهد داد، همان‌طور که در آفریقای جنوبی رخ داد. در نتیجه، جمعیت باقیمانده در اسرائیل به تدریج به جناح راست، افراطی و غیرقابل انعطاف در تصمیم‌گیری تبدیل خواهد شد. متاسفانه این شکل از حیات منجر به ایجاد اسرائیلی می‌شود که انگیزه‌ای برای عادی‌سازی روابط ندارد.

FP copy