چرا پوتین میزبان الشرع در کرملین شد؟

پوتین میزبان کسی شد که آن بقا را ناممکن ساخت. این چرخش دراماتیک، نه نشانه ضعف، که اوج عمل‌گرایی و یک درس مهم در عرصه واقع‌گرایی سیاسی است: در شطرنج ژئوپلیتیک، وفاداری به مهره‌ها تا زمانی معنا دارد که به پیروزی در بازی کمک کنند. وقتی یک مهره (اسد) از صفحه حذف می‌شود، یک بازیکن ماهر (پوتین) بازی را رها نمی‌کند، بلکه استراتژی خود را با مهره‌های جدید حریف (الشرع) تنظیم می‌کند.

چرا پوتین با دشمنِ دوستِ سابق خود دست داد؟

تحلیل این دیدار بدون درک منافع حیاتی روسیه در سوریه، سطحی و گمراه‌کننده خواهد بود. پوتین با این ملاقات به دنبال چند هدف مشخص بود:

تضمین دارایی‌های راهبردی: مهم‌ترین منافع روسیه در سوریه، پایگاه‌های نظامی حمیمیم (هوایی) و طرطوس (دریایی) می‌باشند. این دو پایگاه، تنها نقاط دسترسی مستقیم و حاکمیتی روسیه به آب‌های گرم مدیترانه و دروازه لجستیک این کشور به آفریقا و خاورمیانه هستند. از دست دادن آنها یعنی فروپاشی کل استراتژی «بازگشت روسیه به صحنه جهانی». پوتین باید مطمئن می‌شد که دولت جدید به این «دارایی‌های غیرقابل مذاکره» دست نخواهد زد. تعهد الشرع به «احترام به تمام توافق‌های گذشته» دقیقا همان کلیدواژه‌ای بود که پوتین به دنبال شنیدنش بود.

کنترل روایت شکست: پوتین نمی‌توانست اجازه دهد سقوط اسد به عنوان یک «شکست مطلق» برای روسیه روایت شود. با میزبانی از الشرع و تبدیل سریع دشمن به شریک، او این روایت را بازسازی کرد: «روسیه به فرد وفادار نیست، به منافع مردم سوریه و ثبات منطقه متعهد است.» این یک شاهکار در مدیریت بحران و روایت‌سازی است. او با این کار، از یک بازنده مطلق، یک بازیگر کلیدی در «دوران جدید سوریه» ساخت.

جلوگیری از انحصار غرب: اگر روسیه در را به روی الشرع می‌بست، دولت جدید سوریه ناگزیر به طور کامل در مدار غرب، ترکیه و کشورهای عربی قرار می‌گرفت. پوتین با این اقدام پیش‌دستانه، جای پای خود را در آینده سوریه محکم کرد و مانع از آن شد که غرب تنها بازیگر تاثیرگذار بر دولت جدید دمشق باشد.

چرا رهبر سابق شورشیان به مسکو رفت؟

 کسب مشروعیت بین‌المللی: به رسمیت شناخته شدن توسط یک قدرت جهانی مانند روسیه، آن هم قدرتی که تا دیروز دشمن اصلی او بود، بزرگ‌ترین پیروزی دیپلماتیک برای دولت نوپای الشرع است. این دیدار به او در داخل و خارج مشروعیت می‌بخشد و نشان می‌دهد که او یک بازیگر منزوی نیست.

نیاز به یک موازنه‌گر: الشرع به خوبی می‌داند که اتکای صرف به ترکیه، قطر یا غرب، استقلال سوریه را به خطر می‌اندازد. او به روسیه به عنوان یک «وزنه تعادل» در برابر سایر قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای نیاز دارد تا بتواند سیاست خارجی مستقلی را دنبال کند. این همان منطقی است که بسیاری از کشورها در جهان چندقطبی امروز دنبال می‌کنند.

نیازهای اقتصادی و امنیتی: سوریه ویران شده و نیازمند بازسازی است. بخش انرژی این کشور به شدت به تخصص روسیه وابسته است. علاوه بر این، الشرع برای کنترل مرزها، مدیریت تنش با اسرائیل و بازسازی ارتش، به یک شریک امنیتی قدرتمند که بتواند در برابر فشارها بایستد، نیاز دارد. روسیه، با وجود همه اختلافات گذشته، بهترین گزینه موجود برای ایفای این نقش است.

اسد؛ مهره سوخته یا کارت بازی؟

درخواست احتمالی الشرع برای استرداد بشار اسد، یک حرکت هوشمندانه برای مصرف داخلی و راضی کردن پایگاه اجتماعی‌اش خواهد بود. او به خوبی می‌داند که روسیه هرگز با این درخواست موافقت نخواهد کرد، چرا که وجهه جهانی مسکو به عنوان «حافظ متحدان» خدشه‌دار می‌شود. اما در پس این نمایش، اسد از یک «متحد» به یک «کارت بازی» برای روسیه تبدیل شده است. مسکو می‌تواند از حضور او به عنوان اهرم فشاری در مذاکرات آینده با دمشق یا حتی به عنوان ابزاری برای تعامل با دیگر کشورها استفاده کند. سرنوشت اسد دیگر یک موضوع حیثیتی نیست، بلکه یک متغیر در معادله منافع روسیه است.

دیدار پوتین و الشرع، بیش از آنکه یک مانور دیپلماتیک باشد، رونمایی از قدرتمندترین سلاح در زرادخانه دولت‌ها در جهان امروز بود یعنی قدرت بازنویسی واقعیت. در نظم نوین جهانی که دیگر توسط یک یا دو ابرقدرت تعریف نمی‌شود و قدرت به شکلی سیال توزیع شده، توانایی «ساختن و تحمیل روایت خود از وقایع» به ابزار اصلی اعمال نفوذ تبدیل شده است. کرملین در این دیدار، دقیقا همین قدرت را به نمایش گذاشت.

تا پیش از سقوط دمشق، روایت مسکو روشن بود: «دفاع از متحد قانونی (اسد) در برابر تروریسم». با حذف فیزیکی اسد، این روایت فروپاشید و روسیه با خطر «روایت شکست» مواجه شد. اما به نظر می‌رسد پوتین با یک چرخش راهبردی می‌خواهد معماری روایت را به کلی تغییر دهد. او با میزبانی از دشمنِ دوستِ سابق خود، این پیام را به جهان مخابره کرد که هدف اصلی هرگز شخص اسد نبوده، بلکه حفظ نهاد دولت-ملت سوریه و جلوگیری از هرج و مرج بوده است. در صورت موفقیت، این یک شاهکار در بازتفسیر گذشته است. شکست در حفظ یک فرد، به «تداوم ماموریت» برای حفظ یک کشور تبدیل می‌شود و مشروعیت اقدام روسیه دیگر نه به یک شخص، که به اصل انتزاعی و قابل دفاع «ثبات» گره می‌خورد.

این همان منطق حاکم بر دنیای جدید است. احمد الشرع نیز با روایت خود به مسکو رفت: «نماینده اراده مردمی که برای آینده‌ای مستقل می‌جنگند». دیدار کرملین نقطه معامله بر سر این دو روایت بود. پوتین به روایت الشرع مشروعیت بخشید و در مقابل، الشرع با تعهد به توافقات، روایت جدید روسیه را تایید کرد. آنها به طور مشترک یک «روایت سوم» ساختند که به هر دو اجازه می‌دهد ضمن حفظ وجهه، منافع حیاتی خود را تامین کنند. دیپلماسی دیگر صرفا مذاکره بر سر منافع نیست، بلکه هنر ساختن روایتی مشترک با رقیب و حتی دشمن است. در این جهان، جایی که آمریکا با طالبان مذاکره می‌کند و روسیه میزبان رهبری می‌شود که تا دیروز در فهرست تروریستی‌اش قرار داشت، قواعد بازی تغییر کرده است. این نه نشانه ضعف، که نشانه انطباق هوشمندانه با واقعیتی است که در آن، قلم یک روایت‌ساز، می‌تواند به اندازه یک لشکر نظامی، تعیین‌کننده باشد.

*   خبرنگار