بازی بزرگان: سناریوهایی برای  همزیستی چین و آمریکا در دهه ۲۰۳۰

همه نظریه‌های واقع‌گرایانه پیش‌بینی می‌کنند که دو تا از قوی‌ترین دولت‌ها با احتیاط به یکدیگر نگاه خواهند کرد؛ زیرا هرکدام بزرگ‌ترین تهدید بالقوه دیگری هستند و هیچ‌یک نمی‌توانند کاملا مطمئن باشند که دیگری کاری آسیب‌رسان انجام نخواهد داد. اگرچه شکاف‌های ایدئولوژیک و جاه‌طلبی‌های آنها ممکن است تعارض را عمیق‌تر کند، واقع‌گرایی پیش‌بینی می‌کند که قوی‌ترین قدرت‌ها -بدون توجه به ویژگی‌های داخلی آنها یا هر کسی که در هر لحظه در قدرت باشد– رقبای یکدیگر خواهند بود. درعین‌حال، رشته‌های رقیب نظریه رئالیستی به نتایج متفاوتی در مورد شدت رقابت حاصله بین دو قدرت بزرگ و بهترین رویکردها برای مقابله با آن می‌رسند.

رئالیسم تهاجمی

برای رئالیست‌های تهاجمی، ساختار آنارشیک نظام بین‌الملل، دولت‌ها را وادار می‌کند تا در صورت تمایل به بقا، قدرت نسبی خود را به حداکثر برسانند. به گفته «جان میرشایمر»، طرفدار اصلی این دیدگاه، «دولت‌هایی که از مقاصد نهایی دیگر دولت‌ها نگرانند و آگاه هستند که در یک سیستم خودیاری عمل می‌کنند، به‌سرعت می‌فهمند که بهترین راه برای تضمین بقایشان این است که قوی‌ترین دولت در نظام بین‌الملل باشند». رئالیسم تهاجمی البته توصیفی و تجویزی است: طرفدارانش ادعا می‌کنند که قدرت‌های بزرگ این‌گونه می‌اندیشند و عمل می‌کنند و در انجام آن نیز رویکرد درستی دارند. دشواری نمایش قدرت در سراسر اقیانوس‌ها و در ساحل متخاصم (که میرشایمر ​​آن را «قدرت توقف آب» می‌نامد) از تبدیل‌شدن هر دولتی به یک هژمون جهانی جلوگیری می‌کند. در عوض، قدرت‌های بزرگ معمولا آرزوی تبدیل‌شدن به یک «هژمون منطقه‌ای» (یعنی تنها قدرت بزرگ در یک منطقه معین) را دارند. یک قدرت بزرگ که در همسایگی خود بدون چالش [بدون رقیب] است، نیازی به نگرانی در مورد دفاع از قلمرو خود ندارد و در صورت تمایل آزاد خواهد بود که قدرت خود را در مناطق دورتر به نمایش بگذارد.

واقع‌گرایان تهاجمی چندین پیامد را برای روابط چین و ایالات متحده از این منظر ترسیم می‌کنند. اول، آنها معتقدند که چینِ در حال ظهور تلاش خواهد کرد تا به یک هژمون منطقه‌ای در آسیا تبدیل شود؛ زیرا دستیابی به این موقعیت، امنیت آن کشور را به حداکثر می‌رساند. دوم، ایالات متحده باید هر کاری که لازم است برای جلوگیری از این اتفاق انجام دهد؛ در نتیجه، پکن را مجبور به اختصاص منابع و توجه بیشتر به همسایگی خود و کاهش توانایی‌اش برای اعمال قدرت و نفوذ به مناطق دیگر (و به‌ویژه در نیمکره غربی) کند. سوم، ایالات متحده همچنین باید برای کند کردن توسعه اقتصادی چین، به‌ویژه در زمینه‌های کلیدی فناوری پیشرفته، تلاش کند. ایالات متحده همچنین باید برای منزوی کردن چین در جامعه جهانی، جذب قدرت‌های دیگر در ائتلاف‌های گسترده ضد چین (به‌ویژه در آسیا) و حفظ برتری نظامی ایالات متحده در همه سطوح (از جمله در قابلیت‌های هسته‌ای و سایبری) هر کاری که می‌تواند انجام دهد.

رئالیسم تهاجمی تلاش برای ایجاد اختلاف و تضعیف قدرت حزب کمونیست چین را مستثنی نمی‌کند، درصورتی‌که انجام این کار می‌تواند چین را در طول زمان به رقیب کمتر هولناک‌تری بدل کند. واقع‌گرایان تهاجمی به دنبال جنگ نیستند؛ اما معتقدند به حداکثر رساندن قدرت ایالات متحده بهترین تضمین برای امنیت آن کشور است. بنابراین، رئالیسم تهاجمی پیش‌بینی می‌کند که رقابت شدید و حاصل‌جمع صفر بین چین و ایالات متحده تقریبا اجتناب‌ناپذیر است و اینکه خطر جنگ قابل‌توجه خواهد بود. واقع‌گرایان تهاجمی معتقدند که این رقابت با ساختار کنونی سیاست جهانی پیوند خورده است و ایالات متحده باید هر کاری که لازم است برای پیروزی در آن انجام دهد.