سناریوهایی برای همزیستی چین  و آمریکا در دهه‌ ۲۰۳۰

 فصل ۴

پیش‌بینی روابط مثبت ایالات متحده و چین در دهه ۲۰۳۰

چگونه ایالات متحده و چین می‌توانند به‌طور معناداری در جهت یک تفاهم مبتنی بر رقابت اقتصادی مدیریت‌شده، مکانیسم‌های عمیق‌تر مدیریت بحران، تجارت و سرمایه‌گذاری پایدار، منع محدود فناوری و همکاری در مورد تهدیدهای مشترک جهانی حرکت کنند؟ وخامت سریع روابط آنها در چند سال گذشته تصور این [تفاهم] را دشوار می‌کند، اما دیدارهای نوامبر۲۰۲۳ بین «جو بایدن» و «شی جین‌پینگ» در اجلاس همکاری اقتصادی آسیا و اقیانوسیه (APEC) [و همچنین دیدار ترامپ با شی در همین اجلاس در کره جنوبی در سال ۲۰۲۵] شاهد پیشرفت در این راستا بود. با وجود این، به نظر می‌رسد که دو کشور همچنان به‌احتمال بیشتری وارد جنگ سرد دوم شوند. علاوه بر این، آنها در خطر تکرار سال‌های پرآشوب اولیه جنگ سرد، با رقابت‌های تسلیحاتی هسته‌ای و متعارف، تشکیل بلوک‌های سیاسی و اقتصادی و یک بحران موجودیتی هستند. اگر قرار است امیدی به دورکردن روابط ایالات متحده و چین از این نتیجه وجود داشته باشد، چشم‌اندازی از جهت مثبت‌تر مورد نیاز است.

الزامات اصلی برای تحقق آینده‌ای کمتر هولناک عبارتند از:

الف: واشنگتن و پکن آنچه را که در رقابتشان «ممنوع» است، تعیین می‌کنند.

ب: اجماع بین آنها برای تغییر از «آمادگی جنگی پویا» به «آمادگی جنگی پیشگیرانه».

ج: پرهیز از یک بحران موجودیتی یا «مسابقه قهقرایی» در رقابت اقتصادی و نظامی.

۱. موتور رقابت آمریکا و چین

برای متصور شدن تغییری اساسی در مسیر منفی کنونی رقابت آمریکا و چین، لازم است ابتدا نحوه نگرش هر کشور به کشور دیگر و دیدگاه‌های اصلی را که موجب خصومت دوجانبه پایدار و عمیق می‌شود، مرور کنیم.

الف. نگاه چین به ایالات متحده به‌عنوان «هژمون جهانی» متمایل به تغییر رژیم است

روایت به‌شدت آشکار چین در مورد ماهیت ایالات متحده به‌عنوان یک قدرت جهانی واضح است. این امر ایالات متحده را به‌عنوان تهدیدی خشونت‌آمیز و موجودیتی نشان می‌دهد که چین را هدف قرار می‌دهد؛ زیرا پیش‌ از این، ایالات متحده تغییر رژیم را در نابودی اتحاد جماهیر شوروی، عراق، القاعده و افغانستان دنبال می‌کرد. حزب کمونیست چین (CCP) واشنگتن را به‌عنوان «هژمون جهانی» تصویر می‌کند که بی‌رحمانه به دنبال دفاع از اولویت خود - عملا در هر حوزه‌ای - است. جنبه‌هایی از دیدگاه حزب کمونیست چین نسبت به ایالات متحده به دوره مائو برمی‌گردد و در ایدئولوژی مارکسیستی - لنینیستی و جنگ کره تعبیه شده است؛ اما به‌دلیل تهدید بزرگ‌تر ایجادشده توسط اتحاد جماهیر شوروی در دهه۱۹۷۰، کمرنگ شد.

چین روابط با ایالات متحده را در دوره اولیه پساجنگ سرد با استراتژی «پنهان‌کردن نقاط قوتمان، مترصد زمان مناسب‌بودن» مدیریت کرد. ورود چین (با حمایت ایالات متحده) به سازمان تجارت جهانی (WTO) در سال۲۰۰۱ به این کشور اجازه داد تا مبانی تجاری و تولیدی را برای ادعاهای خود در مورد موقعیت قدرت بزرگ ایجاد کند. در آن زمان، تولید ناخالص داخلی چین 1.3تریلیون دلار بود. امروز ۱۸ تریلیون دلار تخمین زده می‌شود. در همین حال، پکن نیز از دغدغه واشنگتن در مورد «جنگ جهانی علیه تروریسم» سود می‌بُرد که سیاست بی‌توجهی نرمِ ایالات متحده را در رابطه با جنبه‌های مشکل‌ساز فعالیت‌های اقتصادی و سیاسی چین، مانند یارانه‌های غیرقانونی، سرقت مالکیت معنوی و رفتارهای فزاینده و گاهی اجباری تشویق می‌کرد.

حزب کمونیست چین از چارچوب‌سازی خصمانه خود از روابط ایالات متحده-چین برای توجیه انحصار داخلی خود بر قدرت و سرکوب فزاینده دسترسی آزاد شهروندان به اطلاعات و حقوق بشر استفاده می‌کند. این واقعیت که این چارچوب‌سازی به مدت‌ها قبل از ظهور کامل رقابت فعلی بین دو کشور بازمی‌گردد، نشان می‌دهد که حداقل تا حدی این امر یک «لفاظی ابزاری» است که عمدتا برای اهداف داخلی به‌کار گرفته شده است. با این‌ حال، به نظر می‌رسد رهبران چین به طور فزاینده‌ای به لفاظی‌های خود اعتقاد دارند. همان‌طور که «شی» - که نه‌تنها رئیس‌جمهور بلکه رهبر حزب کمونیست چین و فرمانده عالی نظامی است - در کنگره ملی خلق در مارس۲۰۲۳ گفت: «کشورهای غربی به رهبری ایالات متحده از همه جهت مهار، محاصره و سرکوب را علیه ما اعمال کرده‌اند که چالش‌های شدید بی‌سابقه‌ای را برای توسعه کشور ما به همراه داشته است.»