(بخش سیودوم)؛
بازی بزرگان؛ سناریوهایی برای همزیستی چین و آمریکا در دهه ۲۰۳۰
ایالات متحده در بیشتر معیارهای قدرت ملی بیرقیب است، اما قدرت نظامی و اقتصادی نسبیاش، اعتبار و هماهنگی اجتماعیاش در دو دهه پس از ۱۱ سپتامبر کاهش یافته است. مانند هر قدرت بزرگی که از موقعیت فوقالعادهای در نظم بینالملل برخوردار بوده است، این کشور از احتمال ظهور یک رقیب واقعی همتا و هم اندازه، ناراحت است و این را تهدید میداند. چین که برای دههها درحال رشد بوده است، بهتازگی به برخی نقاط عطف کلیدی دست یافته است؛ این کشور تبدیل به برترین کشور تولیدی و تجاری جهان و همچنین دومین قدرت نظامی توانا در جهان شد (البته به جز کلاهکهای هستهای؛ ظرفیتی که اکنون بهسرعت در حال ایجاد آن است).
در دهه گذشته، به نظر میرسید که چین ناگهان در همهجا حضور داشته است، ارتباط و نفوذ خود را از طریق وامهای توسعه جهانی گسترش داده، اولین پایگاه نظامی خارج از کشور خود را در جیبوتی ایجاد کرده و در مناقشات زمینی با هند و مناقشات دریایی با برونئی، ژاپن، مالزی و فیلیپین به طور فزایندهای تهاجمی و پرخاشگر شده است. از نظر نظامی، چین ناظران غربی را با سرعت و مقیاس افزایش نیروی دریایی خود، استقرار تسلیحات مافوقصوت در برابر ایالات متحده و نمایش بمباران مداری فراکتال در سال ۲۰۲۱ که نشان داد میتواند کلاهکهای متعارف یا هستهای مافوقصوت را برای حمله بدون هشدار و ابزارهای شکست دفاع موشکی به کار گرفته، غافلگیر کرده و گاهی آنها را شوکه کرده است.
در ترکیب با قطبی شدن سیاسی در ایالات متحده و همهگیری جهانی کووید که در چین آغاز شد، موفقیت پکن و موضع قاطعانه و با اعتمادبهنفس فزایندهاش، محرک رقابت دوحزبی در ایالات متحده برای حرکت به سمت موضعی شبیه به یک جنگ سرد جدید بوده است که به طور برجسته، نشاندهندهجدایی اقتصادی، بهویژه در حوزههای فنی و امنیتی رقابتی است. بیشتر گفتمان عمومی یادآور جنگ سرد بوده است، شاید به این دلیل که ایالات متحده احساس میکند که میتواند دوباره در جنگی جدید پیروز شود.
ج) تایوان نقطه اشتعال بالقوه
موضوع تایوان، با افزایش فشار نظامی پکن بر این جزیره و حمایت بیشتر واشنگتن از آن، بزرگترین خطر برای جنگ ایالات متحده و چین را به همراه دارد. ایالات متحده تقریبا از زمان پیدایش خود در طول جنگ داخلی چین، از طریق اعمال و تصمیمات برای عدم اقدام، درگیر این موضوع بوده است. این کشور در هر مقطعی نقش تعیینکنندهای ایفا کرده است، هرچند در موضعی رسمی اقرار میکند که موضعی اتخاذ نکرده است، به جز اینکه دو طرف را ترغیب به حل مسالمتآمیز موضوع کند. پکن بهصراحت اعلام کرده است که اگر تایوان یا واشنگتن خطوط قرمزش را نادیده بگیرند، بهسرعت برای واداشتن طرفین بهمنظور بازگشت به وضعیت موجود از طریق خصومتها یا در صورت عدم موفقیت، اتحاد با سرزمین اصلی بهزور متوسل خواهد شد.
ایالات متحده، تایوان و چینِ امروز از هر زمان دیگر (حداقل از دهه ۱۹۷۰) به درگیری نزدیک هستند. سال ۲۰۲۷ که صدمین سالگرد تاسیس ارتش آزادیبخش خلق (PLA) خواهد بود، بارها توسط شخصیتهای ارشد نظامی ایالات متحده بهعنوان «تاریخی برای جنگ» و از این رو نقطه عطفی برای گفتمان عمومی ایالات متحده ذکر شده است. در آن سال، آمادگی فزاینده ارتش آزادیبخش خلق ممکن است پکن را بهسوی ریسکپذیری بیشتر سوق دهد. اما جنگ با ایالات متحده بر سر تایوان برای حزب کمونیست چین مملو از خطر خواهد بود و چین احتمالا تنها در صورتی این گام را برمیدارد که گزینههای دیگر به پایان برسد.
از طرف ایالات متحده، اجماع دوحزبی، هرگونه موضع نرم در قبال چین را از نظر سیاسی ناخوشایند میکند. جمهوریخواهان و دموکراتها به یکسان، به طور فزایندهای چین را بهعنوان موضوعی میبینند که میتواند در انتخابات آینده برجسته شود و برای اینکه در اظهاراتشان سفتوسخت جلوه داده شوند، به رقابت میپردازند و به دلیل مبنای دیرینه و عمیقا ایدئولوژیک دیدگاههای حزب کمونیست چین در مورد ایالات متحده، برای واشنگتن دشوار خواهد بود که پکن را متقاعد کند که هرگونه اقدام ایالات متحده چیزی غیر از خودخواهی یا نشانهای از ضعف است. چین بهراحتی نمیتواند به آمریکا برای نرم کردن موضع خود اعتبار بدهد.