نگاه دیگران/ بخش سیوهفتم
بازی بزرگان؛ سناریوهایی برای همزیستی چین و آمریکا در دهه ۲۰۳۰
تهدیدهای مشترک میتواند محرکی برای همکاری باشد. این تهدیدها شامل تغییرات آبوهوایی و بلایای زیستمحیطی، خطر همهگیریهای جدید و پتانسیل تروریسم و درگیریهای منطقهای است؛ از جمله این درگیریهای منطقهای ،درگیری حماس و اسرائیل است که میتواند دوره جدیدی از خشونتهای فرقهای را بگشاید. اما یافتن هر راهی برای کاهش تنشها و یک رابطه سازنده متقابل مستلزم آن است که از جنگ بر سر تایوان اجتناب شود و ایالات متحده و چین انگیزهای برای تمرکز بر «پیشگیری از جنگ» بهجای «آمادهسازی برای جنگ» پیدا کنند. در جنگ سرد، «بحران موشکی کوبا» در سال۱۹۶۲، واشنگتن و مسکو را مجبور کرد که به ورطه هستهای چشم بدوزند. (ایالات متحده و بقیه جهان تا ۳۰سال پس از بحران کوبا در سال۱۹۶۲ یاد نگرفتند که دو طرف چقدر به جنگ هستهای نزدیک شدهاند.)
تنشزدایی بعدی نتیجه فوری این بحران نبود، اما هر دو طرف، هرگز دیگر آنقدر به لبه پرتگاه نزدیک نشدند و سال بعد اولین پروتکل کنترل تسلیحات را امضا کردند؛ یک پروتکل کنترل تسلیحات، یک ممنوعیت آزمایش هستهای محدود در کنار بریتانیا. ایالات متحده و شوروی همچنین در سال۱۹۶۳ اولین خط تماس بین رهبرانشان برای جلوگیری از تشدید بحران را ایجاد کردند. در اواخر دهه۱۹۶۰، پس از دههها مسابقه تسلیحاتی، آنها شروع به برداشتن گامهای اساسی در جهت کنترل تسلیحات هستهای و کاهش تهدید کردند.
جایگزین، یک بحران است
ایالات متحده و چین باید درک کنند که مواد و مصالح تشکیلدهنده یک بحران بزرگ در حال حاضر وجود دارد و درحالرشد است، همانطور که در سفر پلوسی به تایوان، فقدان تماس سیاسی در سطح بالا بین دو طرف، و شکست کانالهای ارتباطی نظامی نشان داد. واکنش بیسابقه چین به سفر پلوسی نهتنها نشان داد که ایالات متحده مایل به خطرکردن برای یک بحران است، بلکه آن را میخواهد. بحرانهای گذشته - در سالهای ۱۹۹۵ تا ۱۹۹۶ در تنگه تایوان، در سال۱۹۹۹ بهدلیل بمباران سفارت چین در بلگراد توسط ایالات متحده و در سال۲۰۰۱ بهدلیل برخورد یک جنگنده ارتش چین با هواپیمای شناسایی ایالات متحده - با برقراری ارتباط مستقیم بین فرماندهان ارشد نظامی، مشارکت نظامی قویتر و دورانی از دیپلماسی فعالانهتر دنبال شد. روشن نیست که چنین اتفاقی در شرایط فعلی رقابت استراتژیک رخ دهد، بااینحال به نظر میرسد پکن مایل است روی آرامشی که در نهایت در صورت بروز بحران حاکم شود، قمار کند.
خطرات در هر بحران بالقوهای با افزایش نیروهای هستهای چین تا سال۲۰۳۵ به ۱۵۰۰ کلاهک افزایش مییابد (همانطور که توسط وزارت دفاع ارزیابی شده است). این ژست مهم تغییر بهطور آشکار با تعهد طولانیمدت پکن مبنی بر عدم استفاده اول از سلاحهای هستهای و تعهد قبلیاش به موضع حداقلی و تلافیجویانه معتبر ناسازگار است. این نشان میدهد که چین اکنون ممکن است مفهوم خطرناکتری از تشدید تنش و بازدارندگی در صورت وقوع جنگ بر سر تایوان داشته باشد و اینکه چین این موضوع را بر این واقعیت استوار میکند که ایالات متحده هرگز مستقیما با یک دشمن دارای سلاح هستهای بسیار توانمند نبرد نکرده است.
بااینحال، همزمان، حرکت چین به سمت برابری استراتژیک هستهای با ایالات متحده (و روسیه) میتواند مبنایی برای تشدید تعامل در مورد اقدامات جدید کنترل تسلیحات فراهم کند؛ بهویژه که بسیاری از توافقهای قبلی جنگ سرد -معاهده موشکهای ضد بالستیک، پیمان نیروهای هستهای میانبرد، معاهده آسمانهای باز– کنار گذاشته شدند. چالشهای پیش روی سیاست و دیپلماسی ایالات متحده و چین این است که گامهای ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی برای کاهش خطرات هستهای و جنگ را بدون گذر از یک بحران موجودیتی مانند بحران کوبا، دوباره دنبال کنند. بعید است چین با چنین روندی موافقت کند تا زمانی که به این قضاوت برسد که ایالات متحده از محدودیتهای نیروهای نظامیاش در این جزیره و فروش تسلیحات تهاجمی حمایت میکند و از خطوط قرمز چین بر سر تایوان -مانند بهرسمیتشناختن استقلال یا بازگشت به تعهد رسمی جنگی- عبور نخواهد کرد. اما این امر مانع از آن نمیشود که ایالات متحده و متحدان و شرکایش اکنون برای جلوگیری از تجاوز چین به تایوان، یا آمادهسازی برای مدیریت و خنثی کردن بحرانی که بهطور فزایندهای به نظر میرسد بیشتر مربوط به «زمان» است نه «آیا»، تلاش کنند.