بازی بزرگان؛ سناریوهایی برای همزیستی چین و آمریکا در دهه‌ ۲۰۳۰

 فصل ۵:روابط چین-آمریکا در نظم جهانی در حال تغییر: چشم‌اندازها برای آینده

 روابط بین چین و ایالات متحده امروز به‌طورکلی به‌عنوان بدترین یا پرتنش‌ترین روابط از زمان نزدیکی آنها در سال‌های ۱۹۷۲-۱۹۷۱ امری پذیرفته‌شده است. جنگ بین آنها -چه سهوی و چه عمدی- منتفی نیست. در این شرایط نگران‌کننده، یافتن راهی برای تثبیت آنچه به‌عنوان مهم‌ترین رابطه دولت با دولت در سیاست جهانی در نظر گرفته می‌شود، ضروری است. یک مسیر بالقوه سازنده، اتخاذ تمرکزی کمتر مستقیم بر رقابت دوجانبه و در عوض، تصور یک نظم جهانی است که در ۵ تا ۱۰سال آینده بتواند از آن هدف تثبیت [یا ثبات‌سازی] حمایت کند. تحلیل زیر ابتدا طرح کلی از وضعیت فعلی روابط چین-ایالات متحده و شرایط فعلی نظم جهانی را ارائه می‌دهد. دوم، بررسی می‌کند که چرا اندیشیدن در مورد ثبات‌سازی با وجود مشکلات فراوان «در» و «پیرامون» این رابطه، مفید است. سوم، نشان می‌دهد که چگونه نگاه تحلیلی به نظم جهانی می‌تواند به جست‌وجوی ثبات کمک کند.

چهارم، شکل‌هایی از همزیستی را پیشنهاد می‌کند که می‌تواند مبنایی حداقلی برای تثبیت فراهم کند. در نهایت، برخی از سازوکارهای نظم‌بخش و ویژگی‌های کلیدی یک نظم جهانی که قادر به ایجاد یک رابطه پایدار بین چین و ایالات متحده باشد، تشریح شده است. تحلیل‌هایی از این نوع نیازمند درجه‌ای از پیش‌بینی است که عموما خطرناک تلقی می‌شود. احتمالات زیادی در روابط بین‌الملل وجود دارد که اغلب پیامدهایی را به همراه دارد که ناخواسته هستند و می‌توانند نه‌تنها روابط دوجانبه، بلکه نظم‌های جهانی و منطقه‌ای را نیز تغییر شکل دهند. هدف معتدل‌تر در اینجا، ایجاد برخی روندهای اساسی در رابطه چین-ایالات متحده و ویژگی‌های نظم جهانی است که ممکن است به آینده‌ای نامعلوم منتقل شوند.

تنش‌های دوجانبه در نظم جهانی در حال فروپاشی

روابط چین و ایالات متحده از زمان نزدیکی در اوایل دهه۱۹۷۰ هرگز روابطی بدون دست‌انداز نبوده است. با وجود این، هر دو کشور در ابتدا از همسویی استراتژیک دو کشور علیه تهدید شوروی و سپس از وابستگی متقابل اقتصادی رو به‌ رشد و ارتباطات منظمشان سود بردند. دو دولت گفت‌وگوهای اقتصادی، سیاسی و استراتژیک را در طیف وسیعی از حوزه‌های موضوعی برگزار کردند. هدف همانا افزایش شفافیت، کاهش احتمال شوک‌هایی که روابط را بی‌ثبات می‌کرد و یافتن راه‌حل‌هایی برای برخی از مسائلی بود که باعث تنش دوجانبه و بی‌نظمی جهانی می‌شد. بااین‌حال، ظهور چین در سلسله‌مراتب قدرت، همراه با ظهور یک رهبر جاه‌طلب‌تر مانند شی جین‌پینگ، آن شیوه زندگی را در زمانی که نظم جهانی در حال گذار است، مختل کرده است. «همزیستی پایدار» دشوار شده، تا حد زیادی به این دلیل که ظهور مجدد چین یک رویداد منحصربه‌فرد نبوده، بلکه جزو مهمی از چیزی است که فرید زکریا آن را «ظهور دیگران» می‌نامد.

وجود مراکز قدرت بیشتر و گسترش نفوذ در نهادهای دولتی، غیردولتی و فراملی (که «آمیتاو آچاریا» آن را «نظم جهانی چندگانه» می‌نامید) شرایطی هستند که ایالات متحده باید بر اساس آن استراتژی جدیدی را در قبال چین تدوین کند. در پس‌زمینه بحران‌های نظامی، اقتصادی و سیاسی، و باتوجه‌به یک سیستم غیرمتمرکزتر، دولت‌های آینده ایالات متحده باید در نظر بگیرند که چگونه روند روابط، همراه با ظهور چین به‌عنوان یک بازیگر بزرگ جهانی، بر بسیاری از حوزه‌های متفاوت در سراسر جهان و چشم‌اندازهای آنها تاثیر می‌گذارد. بسیاری از این صداهای جدید آنچه را که ناعادلانه بودن نظم جهانی فعلی می‌دانند، به چالش می‌کشند. آنها آماده‌اند تا آنچه را که عدم تمایل آن دسته از دولت‌ها و مردمی می‌دانند که از مزایای نظم پسا‌۱۹۴۵ برای کاهش این امتیازات بهره‌مند شده‌اند، به چالش بکشند. این مطالبات عمدتا برآورده نشده‌ که «کریستین رویس - اسمیت» و «عایشه زاراکول» آن را «ادعاهای عدالت چندریختی» می‌نامند، در فرسایش آن نظم، حداقل به‌اندازه مبارزه ژئوپلیتیک بین چین و ایالات متحده، نقش دارند. واشنگتن علاوه بر رابطه‌اش با پکن، باید برخی از این ادعاها را نیز پذیرفته و بلافاصله به آنها رسیدگی کند.

این منازعه جهانی در عرصه‌های مختلف و بر سر چندین موضوع حیاتی خود را نشان می‌دهد. اجزای اصلی نظم جهانی پسا‌۱۹۴۵، مانند سازمان ملل متحد و نهادهای برتون وودز که مدت‌ها آماده اصلاحات بودند، اکنون با شدت بیشتری تحت‌فشار قرار گرفته‌اند تا از طریق ساختارهای نهادی نماینده‌ محورتر، در طیف وسیعی از مسائل، به‌طور منصفانه عمل کنند. ناترازی در توانایی و تمایل جهان برای مقابله با مسائل مشترکِ سرنوشت‌ساز، مانند تغییرات اقلیمی، مهاجرت اجباری، بیماری‌های همه‌گیر بهداشتی، بحران بدهی، فقر و امنیت غذایی، در صدر فهرست طولانی چالش‌هایی قرار دارند که باید حل شوند.

در دورانی که ترس از وقوع جنگ‌های ویرانگر «بینا» و «درون» کشوری وجود دارد، منتقدان نیز به سطوح مختلف توجه و منابع اختصاص داده‌شده به مناطق جنگی متعدد جهان اشاره می‌کنند. تقاضا برای راه‌حل‌های چندجانبه در بالاترین حد خود قرار دارد، حتی با وجود اینکه نهادهای چندجانبه‌ای که حامل هنجارهای مرتبط با دوران پسا‌۱۹۴۵ بودند -کنترل سلاح‌های کشتارجمعی، عدم استفاده از زور جز در دفاع از خود، ممنوعیت شکنجه، تعهد به تجارت آزاد - فرسوده شده‌اند.