سند امنیت ملی ترامپ، نظم جهانی را معاملهگرایانه میبیند؛
همکاری در قالب «واقعگرایی منعطف»
اما پاراگرافهای آغازین این استراتژی -که با تعریفی کلاسیک از استراتژی بهعنوان «طرحی ملموس و واقعبینانه که ارتباط ضروری میان اهداف و ابزارها را تبیین میکند» شروع میشود- همزمان نظم جهانی پساجنگ سرد به رهبری آمریکا را به باد انتقاد گرفته و جدایی آشکار از آن را برجسته میکند. در این سند آمده است: «نخبگان سیاست خارجی آمریکا خود را متقاعد کرده بودند که سلطه دائمی آمریکا بر تمام جهان به نفع کشور ماست. اما امور سایر کشورها تنها زمانی دغدغه ماست که فعالیتهایشان مستقیما منافع ما را تهدید کند.» این متن میافزاید: «نخبگان ما تمایل آمریکا برای به دوش کشیدن ابدی بار مسوولیتهای جهانی را - که مردم آمریکا هیچ ارتباطی بین آن و منافع ملی نمیدیدند- بسیار غلط محاسبه کردند.» استراتژی جدید دولت ترامپ سرشار از مضامینی است که به ادبیات ملیگرایانه سفیدپوستان و حتی تئوریهای توطئه مثل «جایگزینی بزرگ» نزدیک است؛ سندی که درباره «محو تمدنی» اروپا هشدار میدهد و خواستار احیای «هویت غربی» این قاره و همچنین افزایش «خانوادههای قوی و سنتی» برای بازسازی «سلامت فرهنگی و روحی آمریکا» است. این سند، جهان را به پنج منطقه تقسیم کرده و برای هر منطقه اصولی را برای تعامل با متحدان، شرکا و رقبا ارائه میکند.
نیمکره غربی: بازگشت تمرکز استراتژی به همسایگی آمریکا از پیش قابل انتظار بود؛ بهویژه با صدور «متمم ترامپ» بر دکترین مونرو که تاکید میکند مردم آمریکا، نه قدرتهای خارجی، باید سرنوشت نیمکره را کنترل کنند. اولویت اصلی، جلوگیری از ورود مهاجران و مواد مخدر است. سند وعده میدهد که از «دوستان تثبیتشده» برای کنترل مهاجرت، متوقفکردن جریان مواد مخدر و ایجاد ثبات امنیتی استفاده شود. حتی پیشبینی میکند که آمریکا «حضور نظامی جهانی» خود را برای مقابله با تهدیدهای فوری در نیمکره تعدیل کرده و در صورت لزوم از نیروی مرگبار برای نابودی کارتلها استفاده کند. مرزبندی میان امنیت، دیپلماسی و تجارت کمرنگ شده است؛ سفارتخانهها موظفند فرصتهای تجاری را شناسایی و به شرکتهای آمریکایی در رقابت کمک کنند. در بخش دیگری، با وجود ذکر نکردن نام چین، آشکارا هدف گرفته میشود تا کشورهای نیمکره در برابر نفوذ پکن «هوشیار» شده و در برابر آن مقاومت کنند.
در آسیا: هدف اصلی، ایجاد جبههای از متحدان علیه چین است. سند با تمجید از توافقات ترامپ با ژاپن، کرهجنوبی و کشورهای جنوب شرق آسیا تاکید میکند که آمریکا برای «شکوفایی در خانه» باید در منطقه با موفقیت رقابت کند. رویکرد بر دو ستون استوار است: بازتنظیم اقتصادی و بازدارندگی نظامی. استراتژی از اروپا، ژاپن، کرهجنوبی، استرالیا، کانادا، مکزیک و دیگران میخواهد سیاستهایی اتخاذ کنند که اقتصاد چین را از صادراتمحوری به مصرفمحوری سوق دهد.
سند همچنین خواستار بهرهگیری از «۷تریلیون دلار دارایی خارجی» متحدان و 1.5تریلیون دلار منابع موسسات مالی بینالمللی برای مهار چین است؛ هرچند تاکید دارد که آمریکا این فرآیند را با اولویت منافع خود هدایت خواهد کرد. از نظر امنیتی، بازدارندگی در برابر چین در موضوع تایوان «اولویت» اعلام شده و آمریکا میگوید با هرگونه تغییر یکجانبه در وضعیت موجود مخالفت خواهد کرد. در عین حال، متحدان آسیایی مانند ژاپن و کرهجنوبی باید سهم بیشتری از هزینههای دفاعی را بر عهده گیرند. نقش هند نیز برجسته شده و آمریکا خواستار تقویت همکاری با دهلینو، از جمله در قالب کواد، است.
در رویکرد به اروپا: استراتژی لحنی آمیخته با هشدار و سرزنش دارد. سند از «محو تمدنی» اروپا سخن میگوید و آن را نتیجه کاهش زاد و ولد، مهاجرت، سرکوب آزادی بیان و از دسترفتن هویت ملی میداند. آمریکا میخواهد به اروپا کمک کند «مسیر خود را اصلاح کند» و نفوذ احزاب «میهنپرست» را نشانهای از امید میبیند. در مورد جنگ اوکراین، سند از «توقف سریع خصومتها» حمایت میکند؛ اما جزئیات ارائه نمیدهد. در عوض، رهبران اروپایی را متهم میکند که برخلاف خواست مردمشان - که به گفته سند «اکثریت بزرگی خواهان صلحاند»- به سیاستهای جنگطلبانه ادامه میدهند. استراتژی همچنین ایده روسیه را درباره جلوگیری از گسترش ناتو بازتاب میدهد و پایان دادن به تصور «گسترش دائمی ناتو» را یکی از اهداف آمریکا معرفی میکند.
در خاورمیانه: استراتژی چرخشی آشکار از سیاست دیرینه ترویج دموکراسی نشان میدهد. سند میگوید آمریکا باید از «تشر زدن» به کشورهای منطقه برای ترک سنتهای سیاسیشان دست بردارد و اصلاحات را تنها زمانی تشویق کند که درونزا باشد. این رویکرد در چارچوب «واقعگرایی منعطف» تعریف میشود: همکاری و تجارت بدون تلاش برای تغییر اجتماعی. متن ادعا میکند درگیری اسرائیل و فلسطین در مسیر «صلح پایدارتر» قرار دارد. درباره سوریه نیز گفته میشود این کشور میتواند دوباره «بازیگری مثبت» شود. کشورهای خلیج فارس، در این چارچوب، شرکای اصلی آمریکا در حمایت از فناوریهای پیشرفته بهویژه در حوزه هوش مصنوعی معرفی میشوند.
آفریقا: تنها در سه پاراگراف مورد اشاره قرار گرفته و نگاه سند آشکارا معاملهگرایانه است. استراتژی میگوید سیاست آمریکا در این قاره باید از رویکرد کمکمحور به مشارکت اقتصادی و سرمایهگذاری تغییر کند، آن هم با کشورهایی که بازارشان را به روی کالاهای آمریکایی میگشایند. فرصتهای سودآور نیز عمدتا در انرژی و مواد معدنی حیاتی دیده شده است. آمریکا آماده است در حلوفصل منازعات کمک کند، اما از حضور بلندمدت و تعهدات امنیتی گسترده پرهیز خواهد کرد.