واکنش طنز به بازداشت بازیگر معروف؛ یک بار در آسانسور با او بودم، ایشان حتی نگاه هم نکرد/ ساده نباشید!
روزنامه شرق در مطلبی طنز به بازداشت یک بازیگر مطرح پرداخته است. سیارسریع در شرق نوشت: این ماجرایی که اخیرا برای آن بازیگر مطرح اتفاق افتاده، عطش ما برای اظهارنظر را شدیدتر کرده. استاد هنوز توی راه رسیدن به مقام قضائی بود که یکسری شروع کردند به اظهارنظر قاطع. اکبر سگدست از ملارد نوشته: «اینها همه شایعهس. بنده یک بار توی آسانسور با ایشان بودم، ایشان حتی نگاه هم نکرد. واقعا حس امنیت گرفتم».
نازنین از سعادتآباد با قاطعیتی مثالزدنی کامنت گذاشته: «طرف صددرصد این کاره است. فامیل ما که توی سینما کار میکنه این مسئله رو تأیید کرده». حالا فامیل نازنین توی سینما چه کار میکند؟ با چراغ قوه نور میاندازد توی سالن.
اکانت صمد مادریدی با طرح یک تئوری جدید، تصور روانشناسان از مقوله تجاوز را دگرگون کرد. صمد نوشت: «طرف پول داشته، شهرت داشته، هرچی میخواسته براش فراهم بوده. چه نیازی داشته این کار رو بکنه؟». راست میگی صمدجان، اینهایی که تجاوز میکنند حتما نیاز دارند که این کار را میکنند. وگرنه مریض نیستند که! مرسی که ما را روشن کردی.
یکسری از اجداد ما میمونبازی درمیآوردند تا حواس انسان خردمند را از اینکه میتواند روی دو پایش راه برود پرت کنند. کسی هم نیست بپرسد مثلا اگر تمام حواس ما متمرکز بر قضیه شمخانی شود، چه کار میخواهیم بکنیم؟ اصولا متغیر «حواس ما» چقدر در معادلات سیاسی تأثیرگذار است؟ اساسا یک نفر باید چقدر آیکیویش پایین باشد که بگوید اینقدر درگیر ماجرای بازداشت بازیگر معروف بودم که به کل یادم رفت دلار رفته بالای صد تومن!
نمیدانم... شاید من اشتباه میکنم. بیایید مثلا یک ماه اینترنتمان را خاموش کنیم، کل شبانهروز تمرکز کنیم روی مراسم عروسی دختر شمخانی، ببینیم نتیجهاش چه میشود. الان خود من اینقدر درگیر مسئله «حواس» شدم که حواس خودم از قضیه «عطش اظهارنظر» پرت شد. در کل غرضم این است که بگویم عطشتان را کنترل کنید. کمی صبر کنید تا ابعاد مختلف ماجرا روشن شود. انسان پیچیدهتر از آن است که ما با اتکا به تجربههای شخصی محدودمان، بتوانیم با قطعیت راجع به رفتارش نظر بدهیم.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.