اهمیت سرمایه‌گذاری در آموزش

در ایران نیز سال‌هاست که بر اهمیت آموزش تاکید می‌شود، اما آیا سرمایه‌گذاری‌های ما اثربخش بوده است؟ شواهد نشان می‌دهد که هرچند آموزش تاثیر مثبتی بر اقتصاد ایران داشته، اما چالش‌هایی جدی مانند کیفیت پایین، عدم تناسب مهارت‌ها با نیاز بازار کار و پدیده تلخ فرار مغزها، این موتور قدرتمند را از تمام ظرفیت خود باز داشته است. این یادداشت با تحلیل داده‌های ملی و جهانی، به این پرسش کلیدی پاسخ می‌دهد: چگونه می‌توانیم سرمایه‌گذاری در آموزش را بهینه کنیم تا به حداکثر رشد اقتصادی دست یابیم؟

کمیت یا کیفیت؟ مساله این است!

یکی از مهم‌ترین یافته‌ها در مطالعات جدید این است که صرفا «سال‌های تحصیل» تضمین‌کننده رشد اقتصادی نیست، بلکه «کیفیت یادگیری» و مهارت‌های شناختی اهمیت بسیار بیشتری دارد. مطالعات در ایران نیز این موضوع را تایید می‌کنند. پژوهش‌ها نشان داده‌اند شاخص‌های کیفی، مانند کاهش تعداد دانش‌آموزان به ازای هر معلم (که به معنای توجه بیشتر و کیفیت بالاتر است)، تاثیر معنادارتری بر رشد اقتصادی استان‌ها داشته است تا صرفا افزایش نرخ ثبت‌نام. این یعنی سیاستگذاری آموزشی نباید تنها بر ساخت مدرسه و افزایش آمار ثبت‌نام متمرکز باشد، بلکه باید بهبود کیفیت یادگیری را هدف اصلی خود قرار دهد.

اما کلیدی‌ترین عنصر کیفیت چیست؟ پاسخ یک کلمه است: معلم.

نمودار بالا رابطه میانگین حقوق معلمان و نمرات دانش‌آموزان در آزمون بین‌المللی «تیمز» را در کشورهای مختلف نشان می‌دهد. همان‌طور که مشخص است، یک همبستگی قوی میان سرمایه‌گذاری روی معلمان و نتایج آموزشی وجود دارد. کشورهایی که با پرداخت حقوق بالاتر، بهترین استعدادها را جذب حرفه معلمی می‌کنند و برای آنها ارزش قائل می‌شوند، مستقیما نتایج بهتری در عملکرد دانش‌آموزان خود می‌بینند. متاسفانه، جایگاه ایران در انتهای پایینی هر دو محور، گویای همه‌چیز است. پایین بودن حقوق معلمان در ایران یکی از دلایل اصلی کیفیت نه‌چندان مطلوب نظام آموزشی ماست و نشان می‌دهد که راهکار اصلی، سرمایه‌گذاری استراتژیک بر معلمان است.

پول را کجا خرج کنیم؟ بازدهی سرمایه‌گذاری در آموزش

آیا سرمایه‌گذاری در آموزش واقعا به‌صرفه است؟ مطالعات در ایران نشان می‌دهد که بازدهی سرمایه‌گذاری در آموزش عالی و فنی‌وحرفه‌ای بسیار بالاست و تاثیر مستقیمی بر نوآوری و رشد بلندمدت اقتصاد دارد. برای مثال، یک پژوهش نشان داد که یک‌درصد افزایش در تعداد فارغ‌التحصیلان رشته‌های فنی‌مهندسی، حدود ۰.۰۹ درصد رشد در تولید واقعی اقتصاد ایجاد می‌کند.

اما برای درک بهتر بازدهی، باید به داده‌های جهانی نگاه کنیم. نمودار زیر، رابطه میان «هزینه سرانه برای هر دانش‌آموز» و «نمرات آزمون تیمز» را نشان می‌دهد. این نمودار، مفهوم اقتصادی «بازدهی نزولی» را به خوبی به تصویر می‌کشد: کشورهایی که در سمت راست نمودار قرار دارند (مانند آمریکا و نروژ)، با وجود هزینه‌های بسیار بالا، رشد کمی در کیفیت آموزشی خود تجربه می‌کنند. اما جایگاه ایران در ابتدای منحنی، یک فرصت طلایی را نشان می‌دهد. ما در نقطه‌ای هستیم که افزایش هوشمندانه سرمایه‌گذاری سرانه می‌تواند بازدهی بسیار بالایی داشته باشد و به یک جهش معنادار در کیفیت آموزش منجر شود.

62 copy

پیچیدگی ماجرا زمانی بیشتر می‌شود که به سهم کل بودجه آموزش از اقتصاد (تولید ناخالص داخلی یا GDP) نگاه کنیم. نمودار زیر نشان می‌دهد که این رابطه یک منحنی U-شکل معکوس است. یعنی هم سرمایه‌گذاری بسیار کم و هم سرمایه‌گذاری بسیار زیاد و ناکارآمد، به نتایج ضعیف منجر می‌شود و یک نقطه بهینه برای سرمایه‌گذاری (حدود ۴ تا ۵ درصد از GDP) وجود دارد. ایران با تخصیص حدود ۳درصد از GDP خود به آموزش، در بخش صعودی و پایین‌تر از نقطه بهینه قرار دارد. این یعنی اقتصاد ما هنوز به اندازه کافی برای آموزش اولویت قائل نیست و از کمبود سرمایه‌گذاری رنج می‌برد.

63 copy

کنار هم قرار دادن این سه نمودار یک نقشه راه دقیق را پیش روی ما می‌گذارد: چالش ما هم کمیت بودجه (سهم از GDP) و هم کیفیت هزینه‌کرد (حقوق معلمان و هزینه سرانه) است. مسیر پیش رو صرفا افزایش بودجه نیست، بلکه یک سرمایه‌گذاری استراتژیک و سه‌گانه است.

چالش‌های خاص ایران: آموزش زنان و فرار مغزها

دو موضوع خاص، اثربخشی سرمایه‌گذاری آموزشی در ایران را به شدت تحت تاثیر قرار می‌دهد. اولین مورد، آموزش زنان است که یکی از قدرتمندترین ابزارها برای توسعه اقتصادی محسوب می‌شود. آموزش زنان نه‌تنها بهره‌وری آنها را افزایش می‌دهد، بلکه با بهبود سلامت خانواده و افزایش مشارکت اقتصادی، به رشد پایدار کمک می‌کند. خوشبختانه ایران در این زمینه پیشرفت‌های خوبی داشته است، اما چالش اصلی، فراهم کردن فرصت‌های شغلی مناسب برای زنان تحصیل‌کرده است تا پتانسیل عظیم آنها در اقتصاد کشور به طور کامل محقق شود.

چالش دوم و شاید بزرگ‌ترین تهدید، پدیده فرار مغزها است. وقتی دولت و جامعه برای آموزش افراد هزینه می‌کنند، اما این نخبگان به‌دلیل نبود محیط مناسب شغلی، اقتصادی و علمی مهاجرت می‌کنند، عملا تمام آن سرمایه‌گذاری از دست می‌رود. این پدیده ذخیره دانش و مهارت کشور را کاهش می‌دهد و ظرفیت نوآوری را تضعیف می‌کند. مقابله با این پدیده صرفا با سیاست‌های آموزشی ممکن نیست و نیازمند بهبود کلی فضای کسب‌وکار، حمایت از شرکت‌های دانش‌بنیان و ایجاد محیطی جذاب برای حفظ نخبگان است.

نتیجه‌گیری و پیشنهادهای سیاستی: چه باید کرد؟

آموزش، شرط لازم اما ناکافی برای رشد اقتصادی است. برای اینکه سرمایه‌گذاری در این بخش به نتیجه برسد، باید با سیاستگذاری هوشمندانه و ایجاد یک محیط اقتصادی سالم همراه باشد. بر اساس تحلیل‌های انجام‌شده، پیشنهادهای زیر برای به حداکثر رساندن تاثیر آموزش بر رشد اقتصادی ایران ارائه می‌شود:

۱.  تغییر تمرکز از کمیت به کیفیت با اولویت‌بخشی به معلمان: سیاستگذاران باید تمرکز خود را از آمار ثبت‌نام به سمت بهبود کیفیت نظام آموزشی تغییر دهند. یک بازنگری جامع در نظام جذب، آموزش و به‌خصوص جبران خدمات معلمان، محور اصلی این تحول باید باشد.

۲.  سرمایه‌گذاری استراتژیک در آموزش عالی و فنی‌وحرفه‌ای: با توجه به بازدهی بالای این سطوح، لازم است منابع بیشتری به‌صورت هدفمند به این بخش‌ها اختصاص یابد و سهم آموزش از GDP به سطح بهینه جهانی (حدود ۴ الی ۵ درصد) نزدیک شود.

۳.  تسهیل مشارکت اقتصادی زنان: سیاست‌ها باید موانع فرهنگی و اقتصادی پیش روی مشارکت زنان تحصیل‌کرده در بازار کار را برطرف کنند. این یک استراتژی هوشمندانه اقتصادی با بازدهی بسیار بالاست.

۴.  مدیریت فرار مغزها از طریق بهبود محیط داخلی: به جای مقابله مستقیم با مهاجرت، باید با بهبود فضای کسب‌وکار، حمایت از پژوهش و ایجاد شرکت‌های دانش‌بنیان، محیطی جذاب برای حفظ و استفاده از نخبگان در داخل کشور فراهم کرد.

۵.  ایجاد هماهنگی میان سیاست‌های آموزشی و اقتصادی: نظام آموزشی باید در هماهنگی کامل با نیازهای بازار کار عمل کند. ایجاد یک محیط اقتصادی رقابتی و باثبات، انگیزه شرکت‌ها را برای جذب نیروی کار ماهر و در نتیجه، تقاضا برای آموزش باکیفیت را افزایش می‌دهد.

*   دانشجویان دوره فرعی اقتصاد در دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف