نوبل اقتصاد 2025 و معمای ایران: چگونه می‌توان قفل تخریب خلاق را باز کرد؟

این وضعیت یک رکود دوره‌ای نیست، بلکه یک بیماری مزمن و ساختاری است. شاید تکان‌دهنده‌ترین علامت این بیماری، آماری باشد که از قلب تپنده اقتصاد دانش‌بنیان ایران به گوش می‌رسد: ۴۰درصد از برنامه‌نویسان کشور قصد مهاجرت دارند. این آمار فاجعه‌بار از همان «دانش کاربردی» است که باید موتور رشد اقتصادی باشد.در چنین شرایطی، یافته‌های برندگان جایزه نوبل اقتصاد در سال ۲۰۲۵، بیش از یک افتخار آکادمیک، به مثابه یک گزارش تشخیصی مفید برای اقتصادهایی مانند ایران است. جوئل موکیر (Joel Mokyr)، فیلیپ آگیون (Philippe Aghion) و پیتر هاویت (Peter Howitt)، سه معماری هستند که نقشه راه رشد پایدار را ترسیم کرده‌اند. پیام آنها شفاف است: رفاه پایدار، حاصل منابع طبیعی نیست، بلکه محصول یک فرآیند پویای خلق دانش، نوآوری بی‌وقفه و جایگزینی بی‌رحمانه اما ضروری کهنه با نو است.

«فرهنگ رشد» از نگاه جوئل موکیر: جوئل موکیر، مورخ برجسته اقتصادی، استدلال می‌کند که رشد اقتصادی پایدار در تاریخ بشر یک استثنا است، نه یک قاعده تکراری. این پدیده نیازمند پیش‌شرط‌های فرهنگی و نهادی خاصی است. محور اصلی نظریه او مفهوم «دانش کاربردی» است که به دو دسته تقسیم می‌شود: دانش گزاره‌ای (علم) و دانش تجویزی (فناوری). به گفته موکیر، موتور واقعی رشد، ایجاد یک حلقه بازخورد مثبت میان این دو نوع دانش است: درک علمی عمیق‌تر، بهبود تکنیک‌ها را ممکن می‌سازد و تکنیک‌های جدید، چالش‌هایی را پیش روی علم قرار می‌دهد. این حلقه بازخورد در دوران «روشنگری صنعتی» در اروپای قرن هجدهم شکل گرفت؛ یک جامعه فراملی از نخبگان که «بازار ایده‌ها» را بنا نهادند. درس بزرگ موکیر این است که رشد اقتصادی پایدار، محصول نهادهایی است که از تفکر آزاد، رقابت فکری و جریان دانش محافظت می‌کنند.

«تخریب خلاق» از نگاه آگیون و هاویت: وقتی موکیر پیش‌شرط‌های رشد را توضیح می‌دهد، آگیون و هاویت فرآیند آن را مدل‌سازی می‌کنند. آنها مفهوم «توفان دائمی تخریب خلاق» شومپیتر را به یک مدل ریاضی دقیق برای رشد درون‌زا تبدیل کردند. منطق اصلی مدل آنها این است که کارآفرینان با امید به کسب رانت انحصاری موقت، در تحقیق و توسعه سرمایه‌گذاری می‌کنند. یک نوآوری موفق، محصول یا فرآیندی بهتر را به بازار عرضه می‌کند که فناوری قدیمی را منسوخ می‌سازد. این چرخه دائمی جایگزینی کهنه با نو، یعنی «ایجاد» یک فناوری جدید و «تخریب» فناوری قبلی، بهره‌وری کل اقتصاد را افزایش داده و منجر به رشد اقتصادی بلندمدت می‌شود. این مدل همچنین نشان می‌دهد که سطح بهینه‌ای از رقابت برای تشویق به نوآوری ضروری است؛ رقابت بسیار کم، انگیزه را از بین می‌برد و رقابت بسیار شدید نیز با از بین بردن رانت انحصاری موقت، انگیزه اولیه برای سرمایه‌گذاری را زمین‌گیر می‌کند.

خلأ نهادی در ایران: با به‌کارگیری چارچوب موکیر، بیماری اقتصاد ایران روشن می‌شود: ایران از ذخایر بالقوه «دانش کاربردی» (سرمایه انسانی) سرشار است، اما فاقد چارچوب نهادی لازم برای تبدیل این پتانسیل به رشد پایدار است. داده‌های شاخص جهانی نوآوری در سال۲۰۲۴ که ایران در آن رتبه 64 را کسب کرده، این تشخیص را تایید می‌کنند. اما داده تکان‌دهنده‌تر، در عمق این شاخص نهفته است. ضعیف‌ترین ستون عملکرد ایران، ستون «نهادها» است که در آن، ایران در میان ۱۳۳ کشور جهان، رتبه ۱۳۳ را به خود اختصاص داده است. این آمار، سرنخ اصلی معمای توسعه‌نیافتگی ایران است. زیرشاخص‌هایی مانند «ثبات عملیاتی برای کسب‌وکارها» (رتبه ۱۲۸) و «ثبات سیاست‌ها برای کسب‌وکار» (رتبه ۱۲۵) این واقعیت تلخ را آشکار می‌سازند. این محیط نهادی، به جای پاداش دادن به نوآوری‌های عمیق و بلندمدت، به فعالیت‌هایی پاداش می‌دهد که می‌توانند در یک محیط پیچیده و بی‌ثبات، از طریق بهره‌برداری از رانت‌های قانونی، به سودهای کوتاه‌مدت دست یابند.

توفان سرکوب تخریب خلاق: با استفاده از مدل آگیون و هاویت، می‌توان دید که چگونه سیاست‌ها و ساختارهای خاص در اقتصاد ایران، مانع از شکل‌گیری چرخه ضروری تخریب خلاق می‌شوند. صنعت خودرو نمونه کلاسیک یک الیگوپولی ناکارآمد و تثبیت‌شده است که به طور فعال در برابر تخریب مقاومت می‌کند. از یک‌سو، مرگ سالانه 20هزار نفر در تصادفات جاده‌ای و زیان انباشته 2هزار‌میلیارد ریالی خودروسازان بزرگ و از سوی دیگر، سود 10هزار دلاری از فروش هر خودرو خود گویای ماجرا است. این صنعت که نهادهای قدرتمند دولتی و شبه‌دولتی در آن نفوذ عمیقی دارند با تعرفه‌های حمایتی، به تقویت این چرخه معیوب دامن می‌زنند و آن را به نماد کامل ضدیت با تخریب خلاق بدل می‌سازند. بخش بانکی نیز همچنان تحت سلطه بوده و تسهیل‌گر این «انحصار» است. بدیهی است که نمی‌توان از این ساختار انتظار تخریب خلاق داشت. وقتی دولت با حمایت از شرکت‌های ناکارآمد، فرآیند «تخریب» را مسدود می‌کند، انگیزه اصلی برای «ایجاد» نیز از بین می‌رود. کارآفرینان بااستعداد با این واقعیت روبه‌رو می‌شوند که در این سیستم، پاداشی برای نوآوری واقعی وجود ندارد. در نتیجه، پدیده فرار مغزها نتیجه مستقیم و اجتناب‌ناپذیر سیستمی است که پیوند میان «ایجاد» و «تخریب» را قطع کرده است.

نقشه بهبود برای توفان خلاق: برای دولت: دولت باید نقش خود را از یک کنترل‌گر اقتصاد، به یک تسهیل‌گر که شرایط را برای رشد ارگانیک فراهم می‌کند، تغییر دهد. این امر مستلزم تمرکز بر اصلاحات نهادی عمیق برای ایجاد یک «فرهنگ رشد» است. اقدامات عملی شامل ساده‌سازی جدی فرآیندهای کسب‌وکار، تضمین اجرای قراردادها، حفاظت از مالکیت فکری و تضمین جریان آزاد اطلاعات است. همزمان، دولت باید با حذف تدریجی یارانه‌ها و تعرفه‌های حمایتی برای صنایع ناکارآمد و استفاده تهاجمی از قوانین ضدانحصار، فرآیند تخریب خلاق را تسهیل کند.

برای زیست‌بوم: بخش خصوصی، به‌ویژه اکوسیستم دانش‌بنیان، با چالش‌های عظیمی مانند فرار سرمایه و کمبود سرمایه‌گذاری مواجه است. با این حال، آنها می‌توانند نقش پیشرو را در این تحول ایفا کنند. این امر نیازمند تغییر جهت از مدل‌های «کپی‌برداری» به سمت نوآوری‌های «فناوری عمیق» است که می‌توانند ناکارآمدترین بخش‌های اقتصاد ایران را متحول کنند. سرمایه‌گذاران خطرپذیر (VCs) نیز باید استراتژی خود را از کسب‌وکارهای کم‌ریسک به سمت استارت‌آپ‌های پرریسک با پتانسیل تخریب خلاق واقعی تغییر دهند.

این سکه دو رو دارد!: کره‌جنوبی یک الگوی موفق اما بدفهمیده‌شده است. موفقیت اولیه کره مدیون یک دولت قدرتمند بود که صنعتی‌سازی صادرات‌محور را حمایت کرد و سرمایه‌گذاری عظیمی در تحقیق و توسعه (که به 4.93درصد از تولید ناخالص داخلی رسید) و توسعه سرمایه انسانی انجام داد. اما امروز، همان مدل دولت‌محور و متمرکز بر شرکت‌های غول‌پیکر، با ایجاد انحصارهایی که مانع ورود بازیگران جدید می‌شوند، خود به مانعی برای نوآوری تبدیل شده است. درس این تجربه برای ایران دوگانه است: از تمرکز اولیه کره بر ساخت سرمایه انسانی و تحقیق و توسعه بیاموزید، اما از خلق شرکت‌های قدرتمندی که در آینده در برابر تخریب خلاق مقاومت خواهند کرد، بپرهیزید.

برای ساختن، ابتدا باید اجازه تخریب بدهیم!: در پایان، بازمی‌گردیم به تصویر ابتدایی: اقتصادی که توانایی بهره‌برداری و پرورش استعدادهایش را ندارد. انتخابی که ایران با آن روبه‌رو است، انتخاب میان ثبات ظاهری یا بازار مشوش نیست، بلکه انتخاب میان مرگ تدریجی ناشی از رکود اقتصادی یا فرآیند پویا و دردناک، اما در نهایت حیات‌بخشِ نوسازی است. پیام استکهلم واضح است. آینده اقتصاد ایران نه با صنایع جدیدی که دولت می‌تواند «بسازد»، بلکه با صنایع قدیمی که شجاعت «اجازه دادن به بازار برای تخریب آن‌ها» را داشته باشد، رقم خواهد خورد.

*    پژوهشگر کارآفرینی دانشگاه تهران