ارزیابی عملکرد شرکتهای پرداخت با استفاده از مفهوم مرز کارآیی
مبانی نظری و مفهوم مرز کارآیی
مفهوم کارآیی عبارت است از نسبت میزان محصول (خدمات) تولیدی قابل استفاده به میزان منابع تولیدی که برای ساخت آن محصول (خدمت) به کار رفته است. اگر بخواهیم از این مفهوم برای ارزیابی عملکرد استفاده نمائیم به این علت که هدفی برای این نسبت تعریف نشده است، کمی با چالش مواجه خواهیم شد. برای حل این مساله میتوانیم به کمک مفهوم منحنی امکانات تولید (Production Possibility Curve - PPC)، مقدار کارآیی را مورد ارزیابی قرار دهیم.
منحنی امکانات تولید نشاندهنده حداکثر ترکیبهای امکانپذیر کالا یا خدماتی است که یک سیستم میتواند با منابع و فناوری موجود خود تولید کند؛ درصورتیکه همه منابع بهطور کامل و کارآ استفاده شوند. در سیستمهای پرداخت، شرکتها میتوانند با اتخاذ استراتژیهای متفاوتی در نصب پایانه در صنوف متفاوت (استفاده از منابع)، خروجیهای متفاوتی در مقدار تعداد تراکنش و مبلغ تراکنش دریافت کنند. بهعنوان مثال اگر شرکتی همه منابع پایانه خود را در صنوف خرد تراکنش (مانند سوپرمارکتها) سرمایهگذاری کند، قاعدتا تعداد تراکنش بیشتری نسبت به مبلغ تراکنش دریافت میکند و درصورتیکه اگر همه منابع را در صنوف درشت تراکنش (مانند طلا فروشی) سرمایهگذاری کند، مبلغ تراکنش بیشتری نسبت به تعداد تراکنش دریافت میکند. این دو استراتژی مقادیر حدی است که این شرکت میتواند با صرف همه منابع خود آنها را ایجاد کند. مسلما ترکیبهای دیگری بین این دو استراتژی وجود دارد که در شکل۱ به صورت ناحیههای A، B، C و D نامگذاری شده است:

نقاط روی منحنی امکانات تولید (مانند نقطه B و C)، ترکیبهای امکانپذیری هستند که قابل حصول و کارآ (بهینه) هستند. نقاط داخل منحنی امکانات تولید (مانند نقطه A)، ترکیبهای امکانپذیری هستند که قابل حصول اما ناکارآ (غیر بهینه) هستند. نقاط خارج از منحنی امکانات تولید، ترکیبهای امکانناپذیری هستند که غیرقابل حصول هستند.
علت ناکارآ بودن نقاط داخل منحنی امکانات تولید این است که این واحدها میتوانستند با منابع فعلی خود مقدار بیشتری را تولید کنند، اما کمتر تولید کردهاند. بهعنوان مثال نقطه A میتوانست با همان منابع خود، مقدار بیشتری تعداد تراکنش (حرکت به سوی نقطه C) یا مقدار بیشتری مبلغ تراکنش (حرکت به سوی نقطه B) یا همزمان ترکیبهای مختلف دیگری از تعداد تراکنش و مبلغ تراکنش (خطوط مورب) را ایجاد کند. بهطور کلی این منحنی به ما میگوید با منابع و فناوری موجودی چه مقدار میتوانیم تولید کنیم. به عبارتی دیگر این منحنی بدهبستانهایی را برجسته میسازد که میان انتخابهای گوناگون میتوانیم تصمیمگیری کنیم.
روش ارزیابی عملکرد شرکتهای پرداخت
برای ارزیابی کارآیی شرکتهای پرداخت از منظر تعداد تراکنش و مبلغ تراکنش با توجه به تعداد پایانههای فعال میتوانیم از مفهوم منحنی امکانات تولید بهعنوان مرز کارآ استفاده کنیم. در این ارزیابی اگر شرکتی بتواند بالاترین میزان سرانه را در تعداد تراکنش (مقدار حدی) یا مبلغ تراکنش (مقدار حدی) یا همزمان در هر دوی آنها (واقع بر روی مرز کارآ) داشته باشد، بهعنوان کارآترین شرکت پرداخت معرفی میشود.
با توجه به اینکه در صنعت پرداخت معمولا با 2 نسبت (سرانه تعداد تراکنش و سرانه مبلغ تراکنش) مواجه هستیم و هر کدام دانش مختص به خود را ارائه میدهد، بنابراین ترکیب کردن آنها و رسیدن به یک نتیجه نهایی مشکل است و بعضا با نتایج مختلفی توسط افراد مختلفی مواجه خواهیم شد. بهعنوان مثال با توجه به جدول1 شرکت1 در مقایسه با شرکت 7 در شاخص سرانه تعداد تراکنش 4.54 مرتبه کارآتر است؛ اما در شاخص سرانه مبلغ تراکنش 0.5 مرتبه. بنابراین با توجه به این 2 نتیجه متفاوت نمیتوان به درستی عملکرد هر یک از این شرکتها را مورد ارزیابی قرار داد.یکی از روشهایی که در این حالت میتوان نسبتهای مختلف با مفاهیم و مقیاسهای متفاوت را تفسیر کرد، روش تجزیه و تحلیل نموداری با مفهوم منحنی امکانات تولید است.

فرض کنید نسبتهای بهدستآمده در جدول1 برای هر شرکت پرداخت در نموداری مشابه شکل2 به تصویر کشیده شود. با توجه به این شکل نقاطی که سه شرکت 1، 2 و 3 بر روی آن واقع شده است، سطحی از عملکردی را نشان میدهد که نسبت به بقیه شرکتهای پرداخت وضعیت مطلوبتری دارند. خطوطی که از محور عرضها به موازات محور طولها به شرکت3 و از آنجا به شرکت 2 و سپس به شرکت 1 و در نهایت به موازات عرضها به محور طول وصل میشود مرز کارآ (یا کارآیی) نام میگیرد (خطوط آبی رنگ). مرز کارآ که بهترین عملکرد برخی از شرکتهای پرداخت را با توجه به نسبتهای مذکور نشان میدهد، استانداردی را برای عملکرد صنعت ارائه میکند که تبعیت از آن (به عنوان الگو) توسط سایر شرکتها میتواند باعث بهبودی در شیوه عملکرد آنها شود.
از طرفی دیگر شرکتهایی که روی مرز کارآ به عنوان بهترین عملکرد قرار گرفتهاند، به این معنا نیست که دیگر نمیتوانند عملکرد خود را بهبود دهند، بلکه همچنان این قابلیت را دارند که عملکرد خود را بهبود دهند که این موضوع به نوبه خود میتواند باعث بالا رفتن سطح استاندارد در صنعت شود. با توجه به تعریف مرز کارآ، میتوانیم شرکتهای پرداخت را به دو دسته شرکتهای کارآ (شرکتهایی که بر روی مرز کارآ قرار دارند) و شرکتهای ناکارآ (شرکتهایی که پایینتر از مرز کارآ قرار دارند) تقسیمبندی کرد.
حرکت به سوی مرز کارآ (بهبود عملکرد)
بهعنوان مثال در شکل2 شرکت 5 را در نظر بگیرید، این شرکت دارای سرانه مبلغ تراکنش 1611میلیون ریال و سرانه تعداد تراکنش 489 است. اگر این شرکت بخواهد سطح تعداد تراکنش و سطح مبلغ تراکنش فعلی خود را حفظ کند و صرفا تعداد پایانههای خود را تغییر دهد، با کاهش تعداد پایانه روی خط نقطه چین (خط طوسی مورب) به سمت مرز کارآ نزدیک میشود و با افزایش تعداد پایانه روی خط نقطه چین از مرز کارآ دور میشود.

بنابراین میتوان نتیجهگیری کرد که این شرکت اگر بخواهد عملکرد خود را بهتر کند (حرکت به سوی مرز کارآ) میتواند اقدامات ذیل را انجام دهد:
1. مقدار ورودی خود (تعداد پایانه) را کاهش دهد؛ درحالیکه مقدار خروجی (تعداد تراکنش و مبلغ تراکنش) را ثابت نگه داشته است (تمرکز بر ورودی).
2. مقدار خروجی خود (تعداد تراکنش و مبلغ تراکنش) را با حفظ ارزش ریالی برابر 3.29 افزایش دهد؛ درحالیکه تعداد ورودی (تعداد پایانه) را ثابت نگه داشته است (تمرکز بر خروجی).
3. ترکیبی از حالتهای 1 و 2 را انجام دهد.
محاسبه کارآیی واحدهای ناکارآ
برای محاسبه میزان کارآیی شرکتهای پرداخت میتوانیم از مفهوم فاصله (فاصله اقلیدسی) استفاده کنیم. به این صورت که شرکتهایی که پایینتر از مرز کارآ واقع شدهاند، نسبت به مرز کارآ در چه فاصلهای قرار دارند. برای این منظور کافی است خط مستقیمی از مبدأ مختصات تا مرز کارآ (پاره خط OA در شکل2) ترسیم شود بهگونهایکه مختصات شرکت مورد نظر (نقطه B در شکل2) را قطع کند. نسبت فاصله شرکت مورد نظر را از مبدأ مختصات تقسیم بر فاصلهای که شرکت باید تا مرز کارآ طی کند، نسبت یا عدد کارآیی میگویند. با این تعریف شرکتهایی که در حال حاضر روی مرز کارآ واقع شدهاند، بهگونهای است که گویی کل فاصلهای را که باید طی کنند، طی کردهاند. بنابراین میزان کارآیی میتواند بین مقدار 0 تا 1 متغیر باشد. شرکتهایی که دارای مقدار 1 هستند بالاترین عملکرد (بر روی مرز کارآ واقع شدهاند) و به تناسب، شرکتهایی که دارای مقدار کمتر از 1 هستند، عملکرد کمتری دارند.
بهعنوان مثال برای محاسبه میزان کارآیی شرکت 5 در شکل2 به صورت ذیل اقدام میکنیم:

با توجه به مقدار کارآیی 0.75 مشخص میشود که شرکت 5 ناکارآ است. لذا برای کارآ شدن باید در مسیر پاره خط OA تا رسیدن به نقطه A حرکت کند. بنابراین نقطه A میتواند بهعنوان یک واحد مجازی (واحد الگو) برای افزایش عملکرد شرکت 5 هدفگذاری شود. نتایج مقدار کارآیی و الگوهای پیشنهادی برای بهبود عملکرد در جدول2 آورده شده است.
جمعبندی
با توجه به جدول2 مشخص میشود از آنجاکه شرکتهای 1، 2 و 3 روی مرز کارآ واقع شدند، بیشترین مقدار کارآیی را دارند.از طرفی دیگر واحدهای ناکارآ (دارای کارآیی کمتر از 1) برای بهبود عملکرد خود و واقع شدن روی مرز کارآ باید سرانه مبلغ تراکنش و سرانه تعداد تراکنش فعلی خود را (ستونهای دوم و سوم) مطابق سرانه مبلغ تراکنش (واحد مجازی) و سرانه تعداد تراکنش (واحد مجازی) تعدیل نمایند (ستونهای پنجم و ششم).

نکتهای دیگری که بسیار قابل توجه است، این است که شرکتهای ناکارآ اگر به هر طریق توان رسیدن به مرز کارآیی را با توجه به میزان پیشنهادشده در قالب واحدهای مجازی ندارند، میتوانند برای بهبود نسبی عملکرد خود مطابق مثال شرکت 5 در جهت رسیدن به مرز کارآ، فعالیت خود را تعدیل کنند.در نهایت این مقاله خاطر نشان میسازد با توجه به مفاهیم منحنی امکانات تولید، مرز کارآیی و واحدهای مجازی میتوان علاوه بر محاسبه میزان عملکرد همه شرکتهای پرداخت، راهکاری برای بهبود عملکرد شرکتهای ناکارآ ارائه کرد.
* تحلیلگر کسبوکار