تجربه شرکت بیک در انگیزش کارکنان

واقعیت این است که نسل‌های جدید نه غیرحرفه‌ای و نه نافرمان هستند. آنها فقط برای داشتن انگیزه کافی، نیازمند معنا و هدفی ملموس در کارهای خود هستند. تنها مشکل این است که نمی‌توان با قطعیت مشخص کرد که سازمان و مدیر آنها چه هدف انگیزه‌بخشی می‌تواند برایشان تعریف کند.

از طرفی فقط درصد کمی از شرکت‌ها مدل کسب‌وکار برجسته‌ای دارند که برای هدفی والاتر مانند کاهش تغییر اقلیم یا مبارزه با فساد تلاش می‌کند. سایر شرکت‌ها به ارائه محصولات/خدمات مصرفی برای گذران زندگی روزمره مشغول هستند و این موضوع انگیزه‌دهی به کارکنان جوان‌تر آنها را دشوار می‌سازد. با این حال، شرکتی مانند «بیک»، توانسته در همین روزمرگی نیز معنا و انگیزه‌ای برای کارکنانش خلق کند.

در یکی از جلسات انجمن باوِر (موسسه توسعه مهارت‌های رهبری سازمانی مک‌کینزی)، «گونزالوه بیک»، مدیرعامل شرکت محصولات مصرفی بیک، تمایل داشت تجربیات خود را در اختیار دیگر همکارانش قرار دهد: «چیزی که همه نسل‌ها و به‌ویژه نسل‌ زد و نسل هزاره عاشق آن هستند، قهرمان است. اگر می‌خواهید در آنها انگیزه ایجاد کنید، باید از خودشان قهرمان بسازید. آنها اگر به حال خود رها شوند، تمایلی ندارند در مرکز توجه قرار بگیرند و داستان‌هایشان را نقل کنند. اما وظیفه من به عنوان رهبر سازمانشان این است که در کنار آنها باشم و شرایطی فراهم کنم که هم‌تیمی‌هایشان موفقیت‌ها و پیروزی‌های آنها را ببینند.»

یکی از داستان‌های مورد علاقه بیک، درباره یک مهندس است که با مشکلی پیچیده با ماشینی در یکی از خطوط تولید شرکت مواجه می‌شود. خرابی ماشین بسیار بیشتر از حد عادی طول می‌کشد و این مهندس و سایر اعضای تیم تعمیرات و نگهداری به راحتی قادر به یافتن راه تعمیر آن نیستند. هفته به همین صورت به پایان می‌رسد و قرار می‌شود که یافتن راهکار به هفته بعد موکول شود.

دوشنبه صبح (ابتدای هفته) که همه به کارخانه خود برمی‌گردند، متوجه می‌شوند که آن ماشین در حال کار است. مشخص می‌شود که آن مهندس آخر هفته را در محل کارش مانده و توانسته با چسب نواری و سایر لوازم ساده موجود در انبار تیم تعمیرات و نگهداری، ماشین را تعمیر کند. این داستان درباره ازخودگذشتگی، پیشگامی، کمک به دیگران و نوآور بودن است؛ تمام ویژگی‌هایی که بیک دوست دارد در سازمان خود ببیند و معتقد است که صحبت مکرر درباره این ویژگی‌ها به توسعه و تقویت آنها کمک می‌کند.

بیک همچنین متوجه شد که نسل‌های جدید کارکنان و نسل‌های پیش ‌رو، به شدت دغدغه مساوات اجتماعی و تغییر اقلیم دارند و احتمالا برای کار در شرکتی که آسیب‌هایش در این زمینه‌ها بیش از کمک‌هایش باشد، دچار تردید می‌شوند. به عنوان مثال، پیش از آنکه بیک در سال ۲۰۱۹ مدیرعامل شود، شرکت راهی مناسب برای متقاعدسازی کارکنانش درباره عملکرد زیست‌محیطی خود پیدا نمی‌کرد. هرچند در آن زمان نیز شرکت بیک، برخی برنامه‌های سبز در دستور کار داشت، سازمان‌دهی یا تبلیغات آنها کافی نبود. واقعیت آن است که حتی شرکت‌های پیشرو در مسیر اهداف زیست‌محیطی، نمی‌توانند از انتقادات در امان بمانند. به همین دلیل، شرکت بیک سکوت را ترجیح داده بود.

زمانی که مدیرعامل کنونی روی کار آمد، رویه آنها تغییراتی ملموس کرد. او ابتدا دستور داد که تلاش‌های شرکت در مسیر پایداری زیست‌محیطی دو برابر شود. او درصد محصولات بازیافتی در محصولات را افزایش داد، هدف کربن‌صفر برای عملیات تولیدی تعیین کرد و برای کاهش ضایعات برنامه ریخت. او همچنین وعده داد که تا سال ۲۰۲۵، تمام بسته‌بندی‌های شرکت، بازیافتی، قابل استفاده مجدد، زیست‌تخریب‌پذیر یا سبز شوند (در حال حاضر، ۹۷ درصد از فندک‌های بیک بدون بسته‌بندی فروخته می‌شوند). بیک همچنین برای ارائه گزینه‌های پایدارتر به مشتریان خود، شرکت «راکت‌بوک» (Rocketbook) را هم خریداری کرد که دفترچه‌هایی با قابلیت دیجیتالی کردن نوشته‌ها و استفاده بی‌پایان تولید می‌کند.

او معتقد است که کلید کار، در صادق و اصیل بودن درباره کارهایی است که انجام می‌دهید. نخست آنکه هیچ شرکتی نمی‌تواند برای حل تمام مشکلات اجتماعی تلاش کند. بیک سه هدف را در نظر گرفت که به نظرش بیشترین تناسب عقلانی را با برندش داشت: ایمنی برای کارگران کارخانه، پایداری و ادای دین به جامعه با تمرکز بر آموزش.

هدف آخر متناسب با بیک به عنوان یک شرکت تولیدکننده نوشت‌افزار بود. در سایر موارد نیز بیک سراغ اهداف غیرواقعی نرفت. به عنوان مثال، ادعا نکرد که ضایعات را به صفر خواهد رساند تا تمام مواد اولیه را از منابع بازیافتی تامین کند. آنها برای تیغ‌های ریش‌تراش نیازمند فولاد بودند که قابل بازیافت نیست. همچنین برای حفظ استحکام فندک‌ها باید از مقداری پلاستیک استفاده می‌کردند تا ایمنی مصرف‌کنندگان نیز به خطر نیفتد. برنامه‌های آنها ایده‌آل نبود، ولی به دلیل این‌گونه شفافیت‌ها و واقعی بودن آنها توانستند انگیزه کارکنان را تقویت کنند.

برگرفته از کتاب«مسیر رهبری سازمانی» نوشته جمعی از شرکای ارشد شرکت مشاوره مک‌کینزی