وضعیت سخت بورس ایران

شکاف عمیق با بازارهای موازی

درحالی‌که بورس تهران در گرداب مشکلات غوطه‌ور بود، بازارهای موازی مانند طلا، خودرو و مسکن با شتابی خیره‌کننده پیش رفتند. از سال ۱۳۹۹ تاکنون، قیمت طلا بیش از ۸۰۰درصد و نرخ ارز حدود ۴۰۰درصد افزایش یافته است. این در حالی است که شاخص کل بورس تهران، از اوج تاریخی خود در سال ۹۹، تنها رشدی ۵۵درصدی را تجربه کرده؛ رشدی که در برابر تورم افسارگسیخته و بازدهی بازارهای دیگر، ناچیز و ناامیدکننده به نظر می‌رسد. این شکاف عظیم، سرمایه‌گذاران را از بورس فراری داده و اعتماد به این بازار را به پایین‌ترین سطح خود رسانده است.

زخم‌های کهنه و تازه بر پیکر نحیف بورس

بورس تهران پس از سال ۱۳۹۹ زیر ضربات پی‌در‌پی مشکلات ساختاری اقتصاد ایران کمر خم کرد. اقتصاد دستوری و دولتی، شفافیت و فضای رقابتی را از بازار گرفت و قیمت‌گذاری‌های دستوری، سرمایه‌گذاران را سردرگم کرد. تورم مزمن، ارزش واقعی سودآوری شرکت‌ها را بلعید و بازدهی واقعی سرمایه‌گذاری در بورس را به شدت کاهش داد. تحریم‌های خارجی، دسترسی بنگاه‌های اقتصادی به بازارهای جهانی و سرمایه خارجی را قطع کرد و تولید را در تنگنا قرار داد. ناترازی انرژی و زیرساخت‌های فرسوده، صنایع کلیدی مانند فولاد و پتروشیمی را با اختلال مواجه ساخت. قوانین ناپایدار و تغییرات خلق‌الساعه مقررات، اعتماد سرمایه‌گذاران را بیش از پیش سلب کرد و تصمیم‌های کوتاه‌مدت دولتمردان، به جای حل ریشه‌ای مشکلات، تنها نقش مسکنی موقت را ایفا کرد. این زنجیره بحران‌ها، بورس را به موجودی شکننده و بی‌پناه تبدیل کرد که هر شوک جدید، از ریسک‌های ژئوپلیتیک گرفته تا تصمیم‌های غیرکارشناسی، آن را بیش از پیش تضعیف می‌کرد. از آبان ۱۴۰۲، با تشدید جنگ رژیم صهیونیستی با فلسطین، بازار سهام زیر فشار مضاعف ریسک‌های منطقه‌ای فرو رفت و در سال ۱۴۰۳، با وقوع «جنگ ۱۲روزه»، ضربه‌ای نهایی را تجربه کرد.

با‌این‌حال سال ۱۴۰۳ برای بورس تهران، سالی پر از چالش‌های سیستماتیک بود. درحالی‌که بازارهای جهانی با معیارهایی مانند نقدشوندگی و شفافیت سنجیده می‌شوند، بورس تهران با تصمیم‌هایی مواجه شد که آن را فلج کرد. کاهش دامنه نوسان به ۳درصد، در زمانی که بازار بیش از هر چیز به نقدشوندگی نیاز داشت، مانند میخی بر تابوت اعتماد سرمایه‌گذاران بود. این تصمیم، خروج سرمایه از بازار را تسریع کرد و بورس را به حاشیه‌ای کم‌رمق در اقتصاد ایران راند. ریسک‌های سیستماتیک نیز در این سال به اوج رسید. افزایش نرخ بهره و تداوم رکود تورمی، سرمایه‌گذاری در تولید و سهام را بی‌جاذبه کرد و سرمایه‌ها را به سمت بازارهای غیرمولد سوق داد. کسری بودجه دولت و فشار برای تامین مالی از طریق بورس، اعتماد سرمایه‌گذاران را بیش از پیش خدشه‌دار کرد. انتشار اوراق بدهی با نرخ‌های بالا، نقدینگی بازار را مکید و سهام را به حاشیه راند. تنش‌های ژئوپلیتیک، از جنگ غزه تا تحولات خاورمیانه، سایه‌ای سنگین بر بورس انداخت و ریسک سرمایه‌گذاری را به شدت افزایش داد. کاهش سرمایه‌گذاری خارجی و فرار سرمایه نیز، بازار را از منابع مالی لازم محروم کرد.

بورس در انتظار حمایت

بورس تهران، در میان این همه بحران، به کودکی سرراهی می‌ماند که هر روز چشم‌انتظار حمایت والدینی است که خود عامل اصلی گرفتاری‌هایش هستند. دولت، با سیاست‌های متناقض و تصمیم‌های کوتاه‌مدت، بارها به این کودک ضربه زده و اعتماد سرمایه‌گذاران را از بین برده است. وعده‌های حمایت، که گاه و بی‌گاه از سوی دولتمردان شنیده می‌شود، در عمل به تضعیف بیشتر بنیان‌های بازار سرمایه منجر شده است.

افقی مبهم در انتظار اصلاحات

در صورتی که قرار است بورس تهران از این وضعیت رهایی یابد، نیاز به اصلاحات ساختاری عمیق و پایدار در اقتصاد و بازار سرمایه وجود دارد. حذف قیمت‌گذاری‌های دستوری، افزایش دامنه نوسان، ایجاد شفافیت در مقررات و ثبات در سیاستگذاری‌ها، تنها بخشی از اقداماتی است که می‌تواند این کودک سرراهی را به بازاری کارآمد و قابل اعتماد تبدیل کند. بدون این اصلاحات، بورس تهران همچنان در حاشیه اقتصاد ایران باقی خواهد ماند؛ بازاری که نه‌تنها نمی‌تواند سرمایه‌گذاران را جذب کند، بلکه روزبه‌روز از نقش خود به عنوان موتور محرک اقتصاد فاصله می‌گیرد. 

* پژوهشگر مالی