۷ اشتباه در مدیریت آب
نخستین عامل، بیتوجهی به نظرکارشناسان و عدم پیگیری قوانین مرتبط با توزیع عادلانه آب است. هشدارهای علمی و گزارشهای کارشناسی در مورد کسری منابع زیرزمینی و اثرات بلندمدت برداشتهای غیرمجاز، اغلب نادیده گرفته شدهاند و مدیریت منابع آب بدون برنامهریزی دقیق و منسجم صورت گرفته است.
دوم، اشتباهات مکرر در ساخت سدها و انتقال آب در برخی حوضههای آبریز، باعث شده بسیاری از رودخانهها و تالابها خشک شوند و تعادل طبیعی اکوسیستمها برهم بخورد. بر اساس دادههای تاریخی، بیش از دهها سد روی رودخانههای منتهی به دریاچه ارومیه ساخته شد که این اقدامات عمدا یا سهوا منجر به خشک شدن این دریاچه و کاهش ظرفیت زیستمحیطی منطقه شد. سیاست انتقال آب به دیگر حوضهها نیز در برخی مناطق نتیجه معکوس داشته و باعث تخریب منابع محلی شده است.
سوم، از بین بردن حوضههای مدیریتی ششگانه آب کشور و تمرکز مدیریت منابع در یک یا دو نهاد باعث شده توجه به ویژگیهای طبیعی هر حوضه آبریز کاهش یابد و تصمیمات کلان بدون لحاظ شرایط محلی گرفته شود. این سیاستها، مدیریت علمی و برنامهریزی درازمدت را محدود کرده و آسیبپذیری سیستم آب کشور را افزایش داده است.
چهارم، عدم استفاده از آب خاکستری در شهرها، صنایع و بخش کشاورزی نیز بخشی از بحران را تشدید کرده است. مصرف غیرموثر و هدررفت آب به دلیل عدم بهرهگیری از فناوریهای جدید، علاوه بر کاهش کارآیی منابع، باعث افزایش فشار بر سفرههای زیرزمینی شده است.
پنجم، بهرهبرداری غیرمجاز و حتی علنی برخی نهادها از منابع آب زیرزمینی، مانند شهرداریها، خسارات جدی بر منابع آب وارد کرده است. برداشتهای غیرمجاز و بیرویه از منابع زیرزمینی، کسری مخازن آب و افت سطح آب را تسریع کرده و پیامدهای بلندمدت آن شامل فرونشست زمین و کاهش کیفیت منابع آب است.
ششم، بیتوجهی سایر وزارتخانهها و سازمانهای بزرگ به مدیریت منابع آب و قرار دادن تمام مسوولیت بر دوش وزارت نیرو باعث شده است اقدامات تنبیهی و کنترلی به اندازه کافی اثرگذار نباشد و بسیاری از تصمیمات اشتباه بدون بازخورد اصلاحی ادامه یابد.
هفتم، نادیده گرفتن ارزش و منزلت آب نسبت به سایر منابع و مسائل کشور، موجب شده توجه به این منابع حیاتی در سیاستگذاریها به حاشیه رانده شود. افزایش جمعیت بیش از ظرفیت قابل تحمل مناطق مختلف کشور، بدون برنامهریزی تامین آب، فشار مضاعفی بر منابع آب وارد کرده و توان پاسخگویی به نیازهای شرب، کشاورزی و صنعت را کاهش داده است.
مشکل کمبود بارندگی نیز وضعیت بحرانی را تشدید کرده است. بررسی دادههای جوی نشان میدهد سیستمهای بارانزا که در گذشته ایران را تحتتاثیر قرار میدادند، طی سالهای اخیر از مرکز کشور عبور نکرده و بارندگیهای طبیعی کاهش یافته است. درحالیکه کشورهای همسایه شاهد بارشهای متعارف یا بیش از حد بودهاند، ایران با کاهش میزان بارش مواجه شده است. این وضعیت به دلیل حرکت و استقرار سیستمهای پرفشار حارهای، تغییر اقلیم و همچنین عدم توجه به فناوریهای نوین مدیریت آب تشدید شده است. به عنوان مثال، در گذشته میزان بارندگی در گیلان بیش از ۱۸۰۰ میلیمتر، در کوههای زاگرس بین ۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰ میلیمتر و در دامنههای البرز بیش از ۲۵۰ میلیمتر بود. این بارشها تامین آب شرب، کشاورزی و تغذیه تالابها و رودخانهها را تضمین میکرد.
امروز با کاهش بارش و بهرهبرداری بیرویه، بسیاری از رودخانهها مانند کارون و کرخه و حتی زایندهرود از حیض انتفاع خارج شدهاند و تالابها و دریاچهها خشک شدهاند. این شرایط نشان میدهد که بحران آب صرفا ناشی از تغییر اقلیم نیست، بلکه سیاستهای اشتباه و عدم توجه به حوضههای مدیریت آب، فناوریهای نوین و بهرهبرداری صحیح منابع زیرزمینی نقش بسیار مهمی در تشدید آن داشته است. سیاستهایی مانند ساخت سدهای متعدد بدون مطالعه جامع، انتقال آب بدون ارزیابی اثرات زیستمحیطی و تخصیص ناصحیح منابع، منابع طبیعی کشور را به شدت آسیبپذیر کردهاند. در کنار این موارد، فقدان شبکه مناسب مدیریت مصرف و بازسازی شبکههای فرسوده توزیع آب، هدررفت گسترده منابع را افزایش داده و امکان استفاده بهینه از منابع محدود را کاهش داده است.
استفاده نکردن از آب خاکستری، عدم تجهیز صنایع و منازل به فناوریهای کاهش مصرف و عدم اجرای سیستمهای هوشمند توزیع، باعث شده آب به شکل ناکارآمدی مصرف شود و فشار بر منابع زیرزمینی افزایش یابد. به این ترتیب، بحران آب، یک بحران ساختاری است که ریشه در تصمیمات غیرکارشناسی، بهرهبرداری بیرویه از منابع زیرزمینی، بیتوجهی به فناوریهای نوین و برنامهریزی ناقص حوضهای دارد. پیامدهای این بحران شامل کاهش کیفیت و حجم منابع آب، فرونشست زمین، نابودی تالابها و خشک شدن رودخانهها است و تهدیدی جدی برای تامین آب شرب، کشاورزی و صنعت کشور محسوب میشود.
با توجه به شرایط موجود، مشخص است که بحران آب ایران محصول ترکیبی از عوامل طبیعی و انسانی است. تغییرات اقلیمی و کاهش بارندگی، فشار بر منابع آب را تشدید کردهاند، اما تصمیمات اشتباه مدیریتی، بهرهبرداری غیرمجاز و سیاستهای ناکارآمد، عامل اصلی شکلگیری وضعیت کنونی هستند. بررسی تجارب کشورهای همسایه نشان میدهد که مدیریت منابع آب و توجه به فناوریهای نوین میتواند بخشی از مشکلات را کاهش دهد، اما در ایران توجه کافی به این موارد صورت نگرفته و بسیاری از اقدامات لازم به تعویق افتاده است. بحران آب، در نهایت، نه تنها مساله محیطزیستی بلکه مسالهای استراتژیک و اجتماعی است که نیازمند بازنگری جدی در سیاستها، مدیریت منابع و فرهنگ مصرف آب است. کاهش بارشها، بهرهبرداری غیرمجاز، بیتوجهی به فناوریهای نوین و تصمیمات اشتباه گذشته، باعث شده کشور با چالشهای پیچیدهای در تامین آب شرب، کشاورزی و صنعت مواجه شود و پیامدهای آن برای نسلهای آینده تهدیدی جدی باشد.
* کارشناس حوزه آب