لیلی گلستان: من از طرف پدرم از شما عذرخواهی میکنم
هرکدام به دلایلی رفتند، اما در نهایت، هیچیک از آنان نتوانستند آنگونه که باید، کار خود را ادامه دهند یا اثری خلق کنند که در شأن هنرشان باشد. بسیاری از آنها، اگرچه تلاش کردند، اما نتیجه کارشان بهاندازه استعدادشان نبود. مترجم «زندگی در پیش رو» افزود: آقای ابراهیم گلستان پنجاه سال در ایران نبود.
این غیبت طولانی اشتباه بزرگی بود. پنجاه سال تمام، یک خط ننوشت. هرچه از او چاپ شده، متعلق به پیش از انقلاب است. همان آثاری که پیشتر نوشته بود و منتشر کرده بود تا بمانند و از یاد نروند. اما دیگر هیچ اثر تازهای نیافرید. او میتوانست در این سالها بر آثارش بیفزاید، میتوانست حضور داشته باشد و کار کند. نماندن، اشتباه بود.
چرا که بودنش در ایران برای ما نوعی پشتوانه، نوعی ستون فرهنگی محسوب میشد. او افزود: آقای بهرام بیضایی بیش از هرکس دیگری کوشیده است که کار خود را ادامه دهد. اما تئاتر در خارج از ایران همان موقعیت و گسترهای را ندارد که اینجا میتوانست داشته باشد. تئاتری که در ایران میتوانست هر شب هشتهزار تماشاگر داشته باشد، اکنون در آنجا برای پنجاه یا صد نفر اجرا میشود. حیف است.
و من، به عنوان فرزند آقای گلستان، از پدر خودم نیز گلهمندم. او پنجاه سال تمام منفعل بود. پنجاه سال تمام میتوانست درگیر باشد، کار کند، رنج بکشد، اما در وطن بماند و خلق کند. نکرد. اشتباه کرد. لیلی گلستان تاکید کرد: من از طرف او، از همه شما که امروز اینجا هستید، عذرخواهی میکنم. بودن او در ایران برای ما بسیار ارزشمند بود؛ حضورش به ما تکیه و اطمینان میداد. اما رفت. و من میگویم کاش نمیرفت. به هر حال، برای او احترام قائلم. او برای همهی ما یادآور نسلی است که اندیشه و نوآوری را با سختکوشی همراه کرد. اما در عین احترام، نمیتوانم تاسفم را پنهان کنم از اینکه پنجاه سال از عمرش را در دوری از وطن گذراند و در آن دوران، سکوت کرد.