پایان معمار رنگ‌ها

واحد خاکدان متولد ۱۳۲۹ بود و تحصیلات هنری‌اش را در هنرستان هنرهای زیبای پسران آغاز کرد و در سال ۱۳۵۰ فارغ‌التحصیل شد و سپس برای ادامه تحصیل وارد دانشکده هنرهای تزیینی در رشته معماری داخلی شد.او در سال ۱۳۵۵ تحصیل را به پایان رساند و در آن دوران از محضر استادانی چون محمود فرشچیان، مرحوم مقیمی، علی قهاری، محمدابراهیم جعفری و بهرام عالیوندی بهره برد و بعدها به چهره‌ای الهام‌بخش برای نسل جوان هنرمندان ایرانی بدل شد.

واحد خاکدان نخستین نمایشگاه انفرادی‌اش را در سال ۱۳۵۳ در گالری سیحون برگزار کرد و بعدها در داخل و خارج به‌طور مداوم آثارش را به نمایش گذاشت و در حراجی‌های بین‌المللی نیز آثارش با استقبال قابل‌توجه روبه‌رو می‌شد و دلیلش این بود که در آثارش، اشیا تنها بازنمایی نمی‌شدند، بلکه به‌واسطه نوع نگاه هنرمند، شخصیتی مستقل می‌یافتند؛ گویی نقاش از دل سکون اشیا، روحی تازه بیرون می‌کشید تا مخاطب را به تامل و کشف حقیقت زندگی روزمره دعوت کند.

او پیش‌تر درباره کارهایش گفته بود: نقاشان متعددی مسائل سیاسی، اجتماعی و مباحث دیگر را دستمایه آثار هنری خود قرار دادند ولی برای من نفس نقاشی کشیدن بزرگ‌ترین مساله بوده است. واحد خاکدان نقاشی است که اگرچه در چند دهه کار هنری، دوره‌ها و حال وهوای متنوعی را تجربه کرد اما بیشتر او را به‌‌عناوینی چون فتورئالیست یا‌ هایپررئالیست توصیف می‌کنند اما معتقد بود این القاب وصله‌های جوری برای هنرمند نیستند و تنها برچسب‌های ناکارآمدی هستند که نتیجه‌ای جز فروکاستن کار هنری ندارند.

او بر ذات غیرقابل پیش‌بینی هنر تاکید داشت و معتقد بود که نمی‌توان هنرمند را در تعاریف ثابت یک مکتب هنری مصلوب کرد.او می‌گفت هرگز خود را به هیچ مکتب هنری محدود نمی‌کنم و آثار مرا باید به‌عنوان یک پروسه بلندمدت بررسی کرد؛ در هر دوره رویکرد شخصی خود را به صورت مستقل تجربه کرده‌ام ولی مداومت در کار نکته‌ای است که فعالیت من بر آن استوار است همان‌طورکه در تمامی آثار گابریل گارسیا مارکز ردپای کتاب «صدسال تنهایی» را می‌توان دید.

او در جایی گفته بود: هدف اصلی من پر کردن بوم و یا کاغذ سفید است و من به هیچ عنوان در شروع نقاشی نمی‌دانم اثرم چه سرنوشتی خواهد داشت؛ گاه یک «تاچِ رنگ» مدت‌ها روی بوم می‌ماند تا بعدها تصمیم ‌بگیرم به چه چیزی تبدیل شود. او با تاکید بر استقلال هنر نقاشی گفته بود: ادبیات و نقاشی دو کشف جدا هستند و تعریف رابطه میان نقاشی و دیگر هنرها بسیار سخت است، نقاشی یک فعالیت شخصی و منسجم برای من است.

واحد خاکدان در جلسه‌ای با اشاره به رویکرد اجتماعی کارهایش در قبل از انقلاب گفته بود: تحت‌تاثیر زندگی فلاکت بار مناطق دورافتاده ایران بودم و به همین دلیل برخی دوست داشتند من را «سوسیالیست رئالیست» بنامند درحالی که من هیچ وقت سیاسی نبوده‌ام، به فکر مردم محروم بودن نشانه «چپ» بودن نیست و البته پیکاسو نیز در کار خود رویکردهای اجتماعی داشته است.

او معتقد بود در دوره طلایی هنر ایران به سر می‌بریم و می‌گفت حمایت‌‌های مالی یک عامل اصلی در این سال‌هاست که به این بالارفتن کیفیت کمک کرده و رقابت به وجود آورده و باعث بالارفتن کیفیت کارها شده است اما اشکالاتی هم وجود دارد.

او درباره فروش و وضعیت اقتصاد هنر در گفت‌وگو با هنر آنلاین گفته بود:« درست است، امروز درباره این موضوع که این شکل از اقتصاد هنر بر تاریخ نقاشی چه تاثیری می‌گذارد بسیار صحبت می‌‌شود. من تاثیر این جریان را بر نقاشی معاصر ایران مثبت می‌‌دانم. حتی تقلب‎هایی که می‎شود نشان می‌‌دهد که مثلا کارهای محصص ارزشی پیدا کرده است که کپی می‌‌شود. این شرایط ثمره آتش‌فشانی است که فعالیت‌‌های حراجی‌ها موجب آن شده است. مطمئنم در طول زمان نیز تاثیر مثبت این جریان را خواهیم دید. مطمئنم یک دوره‌ای در تاریخ ایران به وجود خواهد آمد که معیارهای هنر درست و خلاقانه مشخص خواهد شد.

حتی به نظر من کارهای بدی که این روزها در گالری‎ها می‎بینیم در نوع خود خوب هستند به این دلیل که جامعه ایران در ارتباط با نوع هنری که ملهم از نمادهای سنتی است مشکل دارد. یک عده این هنر را قبول دارند و یک عده آن را کاردستی می‎دانند، زمان تکلیف این آثار را مشخص می‌کند. مطمئن هستم در آینده نقدهایی خواهد شد که ممکن است نوک پیکان آن به سمت من هم گرفته شود. به علاوه باید روشن شود که ما دارای نقاشی ایرانی هستیم یا هنر ما ریشه در آموزه‎های غرب دارد هرچند من شخصا به هر دو اینها قائل هستم.»

 واحد خاکدان در اوایل دهه ۶۰ به آلمان مهاجرت کرد. او در اواخر عمر در ایران و آلمان زندگی می‌کرد.