معادلات اقتصادی در موج جدید اقتباس‌های ادبی

سریال‌ها و فیلم‌های پرمخاطبی که در سال‌های اخیر ساخته شده‌اند، از رمان‌ها و داستان‌هایی برآمده‌اند که دهه‌ها پیش منتشر شده بودند؛ از چرخ زمان و دونا گرفته تا کشتن مرغ مقلد و بربادرفته. در این میان، یک الگوی پنهان اما تعیین‌کننده به چشم می‌خورد: بخش عمده‌ای از این آثار متعلق به نویسندگانی است که سال‌ها از درگذشتشان گذشته است.

امروزه شرکت‌های بزرگ سرگرمی، از نتفلیکس و دیزنی گرفته تا آمازون استودیوز، در جست‌وجوی منابع ادبی‌اند که از نظر حقوقی دردسر کمتری داشته باشند. استفاده از آثار نویسندگان درگذشته، به ویژه آنهایی که آثارشان وارد مالکیت عمومی شده یا حقوق نشرشان به پایان رسیده، هزینه اندکی دارد و آزادی عمل فراوانی به سازندگان می‌دهد. در مقابل، اقتباس از آثار نویسندگان زنده یا وارثان نزدیک آنها اغلب با مذاکرات طولانی، محدودیت‌های خلاقانه و پرداخت‌های سنگین همراه است.

با این حال، ماجرا تنها به هزینه مربوط نمی‌شود. آثار نویسندگان کلاسیک، از آگاتا کریستی و جین آستین تا رولد دال و فیلیپ دیک، نوعی «سرمایه فرهنگی» نیز محسوب می‌شوند. آنها پیشاپیش در حافظه جمعی جای گرفته‌اند، فروش تضمین‌شده دارند و مخاطبان با شخصیت‌ها و جهان داستانی‌شان آشنا هستند. هر اقتباس تازه از این آثار، نه تنها محصولی سرگرم‌کننده بلکه بازآفرینی بخشی از میراث فرهنگی غرب است.

به همین دلیل است که مثلا نتفلیکس‌ میلیاردها دلار برای خرید مجموعه آثار رولد دال پرداخت؛ مجموعه‌ای که بیش از نیم قرن از نگارش برخی از آنها می‌گذرد، اما هنوز ظرفیت جذب نسل تازه‌ای از بینندگان را دارد.

در عین حال، این روند پرسش‌های اخلاقی و فرهنگی تازه‌ای را نیز برمی‌انگیزد. وقتی آثار کلاسیک بارها و بارها در قالب‌های جدید بازتولید می‌شوند، آیا هنوز می‌توان از اصالت ادبی سخن گفت؟ وارثان نویسندگان چه نقشی در کنترل تصویر و پیام اثر دارند؟ و مهم‌تر از همه، آیا این چرخه بازتولید مداوم، مجالی برای ظهور نویسندگان جدید باقی می‌گذارد؟

منتقدان می‌گویند صنعت سرگرمی، با تکیه بیش از حد بر میراث ادبی، در حال تبدیل گذشته به منبعی بی‌پایان برای مصرف امروز است. اما مدافعان استودیوها بر این باورند که همین اقتباس‌ها به زنده ماندن آثار کلاسیک کمک کرده‌اند؛ بسیاری از مخاطبان امروز از طریق فیلم و سریال به خواندن کتاب‌های قدیمی ترغیب می‌شوند.

در نهایت، به نظر می‌رسد که اقتصاد اقتباس ادبی بر دو ستون استوار است: نوستالژی و مالکیت عمومی. تا زمانی که این دو نیرو در بازار فرهنگ حکم می‌رانند، نویسندگانی که سال‌ها پیش قلم بر زمین گذاشته‌اند، همچنان سودآورترین ستارگان عصر ما باقی خواهند ماند؛ میراثی ادبی که حالا در دستان غول‌های سرگرمی، به منبعی بی‌پایان از روایت‌های تازه بدل شده است.