وظیفه روزنامه‌نگار دیدن نادیدنی‌هاست

کاظم سادات اشکوری گفت: «امروز هشت‌میلیون دانشجو در ایران داریم. زمانی که من دانشجو بودم، شاید سی هزار نفر هم نبود؛ اما اغلب دانشجوها در دست‌شان یک مجله یا روزنامه بود. مجله‌های «سخن»، «فردوسی» و «خوشه» بیشترین تیراژ را داشتند.»

او افزود: «بهترین نوع روزنامه‌نگاری، روزنامه‌نگاری آزاد است. اگر روزنامه‌نگار تحت فشار باشد و مجبور شود برخی چیزها را بگوید و برخی را نه، دیگر روزنامه‌نگار واقعی نیست. وظیفه روزنامه‌نگار این است که آنچه را دیگران نمی‌بینند یا نمی‌خواهند ببینند، ببیند و منعکس کند.»

اشکوری تاکید کرد: خبرنگار یعنی کسی که کنجکاوی می‌کند، خبری را پیدا می‌کند که هنوز بازتاب نیافته و آن را به دست مردم می‌رساند. اما اینجا یک مشکل بزرگ وجود دارد: روزنامه‌نگارها در برخی موارد «دست‌بسته» هستند.»

او ادامه داد: «متاسفانه ما در کشورمان توجه نمی‌کنیم که کسانی که انتقاد منصفانه می‌کنند، بهترین مردم این مملکت هستند. آنها کشورشان را دوست دارند و می‌خواهند مشکلات و کاستی‌ها برطرف شود. البته بسیاری از مباحث اگر وارد جزئیات شویم، شاید صلاح نباشد، اما واقعیت این است که روزنامه‌نگار باید آزاد باشد.»

این روزنامه‌نگار پیشکسوت یادآور شد: «در بسیاری از کشورهای دنیا اصلا کتاب سانسور نمی‌شود؛ کتاب منتشر می‌شود و اگر شاکی داشته باشد، بعدا در دادگاه بررسی می‌شود و رسیدگی می‌کنند. اما اینجا گاهی برای یک «واژه» در کتاب یا روزنامه بازخواست می‌کنند. درحالی‌که در فضای کنونی با اینترنت، تلویزیون‌های ماهواره‌ای، گوشی‌ها و هزار رسانه‌ی دیگر چیزهایی که قرار بوده گفته نشود، به‌طور گسترده گفته می‌شود.»

این شاعر توضیح داد: «امروز، برخلاف گذشته، روزنامه‌ها کمتر به هنر و ادبیات می‌پردازند. قبلا من روزانه دو تا سه روزنامه می‌خواندم و معتقد بودم روزنامه باید خبرهایی درباره هنرمندان و اهل قلم داشته باشد. روزنامه‌ها می‌توانند یک یا دو ستون ثابت درباره‌ کتاب‌ها، تازه‌های نشر و اهل قلم داشته باشند؛ کاری که پیش از انقلاب رایج بود.»

او ادامه داد: «وقتی مجله‌ «خوشه» منتشر شد و آقای شاملو آمد، چون از سال‌ها قبل با او آشنایی و دوستی داشتم، به آنجا پیوستم. تقریبا سال ۱۳۴۷ بود که تعطیلی فله‌ای مجلات و روزنامه‌ها شروع شد؛ کاری که آقای هویدا انجام داد. بعد از آن من به روزنامه «اطلاعات» رفتم و زیر نظر آقای مجابی کار را ادامه دادم.»

اشکوری افزود: «تا آنجا که یادم هست اولین کتابی که در «اطلاعات» معرفی کردم «در کوچه‌ رندان» از دکتر زرین‌کوب بود. بعد از آن هم کتاب‌های بسیار زیادی معرفی شد.»

این پژوهشگر گفت: در گذشته، تعداد مجله‌هایی که منتشر می‌شد با امروز قابل مقایسه نبود. امروز تعداد نشریات زیاد شده، اما آن زمان مجلات هفتگی جدی و پربار بسیار بیشتر بودند و هرکدام نویسندگان ثابت داشتند. روزنامه‌های روزانه محدود بودند به «اطلاعات»، «کیهان» و بعدا «آیندگان». در اواخر هم روزنامه‌ «بامداد» مدتی منتشر شد. همه‌ این روزنامه‌ها صبح منتشر می‌شدند؛ نشریه‌ عصر نداشتیم.»

او گفت: «زمانی که «آیندگان» شروع به کار کرد، تحولی ایجاد شد. این روزنامه اهل قلمِ مجلات را جذب کرد و نشریه‌ ادبی بسیار مهمی در پیوست خود منتشر کرد به نام «آیندگان ادبی». افرادی چون ابوالحسن نجفی و شاملو در آن حضور داشتند. در کتاب «جلوه‌های هنر و ادبیات در روزنامه‌ها» همه‌ اینها را معرفی کرده‌ام.»

این شاعر و نویسنده ادامه داد: «یکی از خاطره‌انگیزترین مصاحبه‌ها مربوط به ویژه‌نامه نیما بود. به کسانی مثل سیروس طاهباز، که آثار نیما را تدوین کرده، گفتیم مطلب بدهند. نیما شیوه‌ خاصی داشت: روی پاکت کاغذی، حتی روی پاکت سیگار شعر می‌نوشت! یک گونی کاغذ یادداشت جمع کرده بود. طاهباز به‌جای مطلب، یک نامه خطاب به من نوشت و همان نامه در روزنامه چاپ شد. در آن نامه نوشت: «اینکه بگویند نیما شاعر است، حرف است؛ اما اگر کسی بگوید نیما شاعر نیست، باید هزار دلیل بیاورد.» این حرف فقط درباره‌ نیما نیست؛ نکته‌ای عمومی است: تایید، نیازمند دلیل نیست؛ اما نفی، بدون دلیل بی‌اعتبار است.

اگر بگویید فلانی آدم خوبی است، کسی نمی‌پرسد چرا. اما اگر بگویید آدم بدی است، بلافاصله می‌پرسند: «چرا؟ چه کرده؟» این یکی از خاطراتی است که همیشه برایم ماندگار شده است.»

او افزود: «خبرنگار حوزه کتاب باید خودش اهل کتاب باشد. این بدین‌معناست که حداقل، کتاب‌های مهم و مرتبط را خوانده باشد. حتی اگر خبرنگار تخصصی نباشد، باید اطلاعات کافی درباره موضوع مورد بحث داشته باشد تا بتواند مصاحبه‌های باکیفیت و دقیق انجام دهد.»

این پژوهشگر ادبی گفت: «نقد مطبوعاتی بیشتر به مخاطب عمومی توجه دارد و زنده و مردمی است، درحالی‌که نقد دانشگاهی معمولا تخصصی، تحلیلی و محدود به یک گروه خاص است. به نظر من، نقد مطبوعاتی می‌تواند هم برای استاد دانشگاه و هم برای یک خواننده عادی قابل‌فهم باشد، و این نکته‌ای است که روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها باید به آن توجه کنند.»

 او گفت: «یک مشکل بزرگ حوزه کتاب، تمرکز ناشران بر ترجمه است و نشر کتاب‌های تالیفی کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد. حتی آثار ارزشمند شعر و داستان داخلی به دلیل این تمرکز، کمتر دیده می‌شوند. این مساله باعث شده که کتاب‌های باکیفیت ایرانی کمتر در دسترس عموم قرار بگیرند.» 

اشکوری تاکید کرد: «با توجه به افزایش استفاده از گوشی و اینترنت، بسیاری از جوانان کمتر سراغ کتاب می‌روند. حتی دسترسی آسان به اطلاعات باعث شده کمتر نیاز به فرهنگ لغت یا منابع چاپی باشد. این مساله باعث کاهش تعامل مستقیم مردم با کتاب شده است و خبرنگاران و فعالان حوزه کتاب باید راهکارهایی برای جذب مخاطب پیدا کنند.»