شب جعفر والی برگزار شد؛
حکایت نسل جریانساز
در این برنامه علی نصیریان درباره همکاریهای خود با جعفر والی حرف زد و گفت: دورانی که ما گذراندیم، دوران جریانسازی بود و والی یکی از سرپرستان گروههای اداره هنرهای دراماتیک بود و گروه تئاتر شهر را اداره میکرد. هر یک از ما سرپرست یک گروه بودیم، من گروه تئاتر «مردم» را اداره میکردم، داود رشیدی سرپرست گروه «امروز» بود و عباس جوانمرد سرپرست گروه «هنر ملی» ولی این مانع فعالیت ما در گروههای دیگر نمیشد و اینگونه بود که در تمام اجراهایی که والی از سعدی روی صحنه برد، همکاری کردم.
او همچنین با یادآوری پخش زنده تئاترهای تلویزیونی در دهه۴۰ توضیح داد: از اواخر دهه۴۰، هر یک از ما که نمایشی تهیه میکردیم، بهصورت زنده و سیاه و سفید از تلویزیون پخش میشد.
او توضیح داد: یکی از دلایل موفقیت کارهای ما در آن دوران این بود که با هم کار میکردیم؛ چون تئاتر کار جمعی است و ما گروه بودیم و در کارهای یکدیگر بازی میکردیم. والی، اغلب نمایشنامههای ساعدی را اجرا کرد و بسیار خوب کار میکرد؛ زیرا بسیار باسواد بود و در رشتههای گوناگون پشتوانه علمی داشت. بدون این داشتهها، کار هنری کماثر میشود؛ اما والی هم دانشگاه رفته بود و هم نزد استادان بزرگ دنیا آموزش دیده بود و یاد گرفته بود، بیاموزد. متاسفانه ما کمتر استاد داریم و الان وقتی به کسی میگویند استاد، بیشتر برای احترام است؛ اما خود من وقتی میخواهم کاری را شروع کنم، مثل شاگرد کلاس اول، از ابتدا شروع میکنم؛ چون دیگر سواد قبلی به کارم نمیآید و ابزار بازیگری در هر کار باید پرورش پیدا کند.
نصیریان، از والی بهعنوان یکی از پایههای اساسی تئاتر ایران یاد و خاطرنشان کرد: مردهپرستی نمیکنم؛ اما چون با والی، کار و زندگی کردهام و او را میشناسم، با اطمینان میگویم که او به درستی یکی از پایههای اساسی تئاتر ما بود؛ چون هم سواد و استعداد و هم شوق کار داشت. حتی در آخرین روزهای زندگیاش در بستر بیماری و روی تخت بیمارستان میخواست دوباره نمایش «آی با کلاه...» را کار کند. به او گفتم همه آن گروه قبلی از دنیا رفتهاند. تو اول فکر سلامتی خودت باش. چه کسی میتواند دوباره آن نقشها را بازی کند. تجدید اجرای این کارها مقدور است؛ ولی آن اجرای قبلی نمیشود؛ ولی والی دوست داشت همان اجرای قبلی را تکرار کند که شدنی نبود.
او با ارائه توضیحاتی درباره ساخت فیلم «گاو» بهعنوان یکی از آثار موج نو سینمای ایران یادآوری کرد: قبل از ساخت نسخه سینمایی «گاو»، ما و والی این کار را بهصورت تلویزیونی کار کردیم. البته فیلم «گاو» و نگاه مهرجویی کاملا متفاوت بود. او سینما را به ما یاد داد و کارگردان مولفی بود. بعد از اینکه پیشنهاد مهرجویی را برای بازی در فیلم «اجارهنشینها» رد کردم، با من قهر کرد و ۴۰سال قهر بود تا اینکه سر «لامینور»، بدون خواندن فیلمنامه با او کار کردم؛ چون استادم بود و سینما را اولینبار او به من یاد داد و باید قدر کسانی را که چیزی به ما آموختهاند، بدانیم.
این هنرمند پیشکسوت تاکید کرد: برای همه رفتگان آرزوی آرامش دارم ولی رفتگانی مانند مشایخی، انتظامی، رشیدی و محمدعلی کشاورز نخبه و بینظیر بودند، نه اینکه جایگزین نداشته باشند؛ چون هر نسلی چهرههای مستعد خود را دارد، مانند همایون غنیزاده که دو فیلم با او کار کردهام. اگر او که جوان بسیار مستعدی است، تئاتری مانند «ددالوس و ایکاروس» یا فیلمی مانند «مسخرهباز» را میسازد، حاصل زحمات امثال «والی»هاست و محرومیتهایی که ما کشیدیم. ما خون دل خوردیم. خوشبختانه امروز هم جوانان توانمندی مانند همایون غنیزاده در تئاتر و سینما کار میکنند.
نصیریان که اخیرا بازیاش در فیلم «آه چه روزهای خوشی بود!» در جشنواره تالین مورد توجه قرار گرفته، با ارائه توضیحاتی درباره این فیلم گفت: همایون غنیزاده این فیلم را با موبایل ساخته که در جشنواره تالین خیلی مطرح شد و بسیار جذاب است.
او با ارائه توضیحاتی درباره داستان این فیلم و نقشی که خودش در آن بازی میکند، گفت: هنرهای نمایشی، انگشت گذاشتن بر نقاط ضعف اجتماع است، زخمهایی که باز میشود و تماشاگر خود را در آن میبیند و اینکه بشر چه ویژگیهایی میتواند داشته باشد.
دیگر سخنران برنامه جواد طوسی بود. این منتقد با اشاره به نقش مهم والی در اجرای نمایشنامههای ساعدی و بیضایی از حضور ثابت او در فعالیتهای نمایشی گفت و افزود: جای پرسش است که چرا ایشان از سال۵۷ به بعد نمیتواند به فعالیت هنری خود ادامه بدهد. سیاستگذاران وقت فرهنگ، اگر کارنامه او را بررسی میکردند، باید به او خوشآمد میگفتند.
او افزود: متاسفانه جامعه ما فاقد رفتارشناسی حرفهای بوده و متاسفانه یک بازیگر را حتی با وجود توانمندیهایش در یک مدل نقش، کلیشه میکند. در فضای هنری ما بازیگر باید منتظر پیشنهاد کارگردان بماند و اگر این اتفاق نیفتد، به انزوا کشیده میشود و این اتفاق درباره والی افتاد و سیاستگذاری محافظهکار ما نخواست این فضا را تغییر دهد و این چنین است که بازیگری مانند والی تن به مهاجرت میدهد؛ ولی اینجایی بودن او همواره مشهود بود.
طوسی با اشاره به جایگاه بازیگران دیگر همارز والی گفت: در حال حاضر هم بازیگرانی مانند اکبر زنجانپور، بهزاد فراهانی یا ایرج راد که باقی ماندهاند همچنان با این شرایط مواجه هستند و ارادهای برای تغییر این نگاه وجود ندارد.
این منتقد گفت: جعفر والی تنها یک فیلم ساخت که در شرایط بسیار بدی اکران شد و با اینکه فیلم ارزشمندی بود، دیده نشد. همچنانکه این مساله درباره بهزاد فراهانی هم رخ داد که فیلمش به دلیل همان نگاه پر سوءتفاهم، هنوز فرصت اکران نیافته است.
طوسی با انتقاد از بیتوجهی نهادهای مرتبط با سینمای مستند نسبت به ساخت مستندهای پرتره گفت: این پرسش مهم مطرح است که چقدر نسبت به شمایلنگاری هنرمندانی که در قید حیات هستند، تلاش کردهایم. در کمکاری نهادهای مرتبط، دغدغههای شخصی افرادی که خودجوش دست به ساخت این آثار میزنند، جای تقدیر دارد.
طوسی به نقشهای موفق والی در سینما و سریال اشاره و یادآوری کرد و افزود: در یک پیوستگی زمانی، او میتوانست در سینما و تلویزیون هم حضور بیشتری داشته باشد؛ ولی متاسفانه این اتفاق نیز رخ نداد.