جنگل که میسوزد، فقط یک منبع طبیعی از بین نمیرود؛ زنجیرهای کامل از مشاغل روستایی فرو میپاشد
آتش به جان اقتصاد محلی
اینبار جنگل، فقط درختانش را از دست نداد؛ خانوادهها، کسبوکارها، مشاغل و اقتصاد محلی نیز بخشی از موجودیت خود را از دست دادند. در چنین شرایطی، پرسش اصلی این است: وقتی ستون اقتصاد محلی روی ریشههای جنگل بنا شده، سوختن جنگل یعنی سقوط چه چیزهایی؟ این گزارش تلاش دارد تصویری دقیق و تحلیلی منطقی از این حادثه ارائه دهد.
وابستگی معیشت به جنگل
اقتصاد مناطق شمالی ایران تکیهای مستقیم بر جنگلهای هیرکانی دارد. صدها خانواده از راه تولید چوب، برداشت گیاهان دارویی، جمعآوری قارچ، تولید عسل جنگلی، فروش محصولات طبیعی و ارائه خدمات در حوزه گردشگری طبیعتمحور امرار معاش میکنند. هر آتشسوزی در این جنگلها یعنی قطع منبع درآمد بخش بزرگی از این جوامع محلی. جنگل که میسوزد، فقط یک منبع طبیعی از بین نمیرود؛ زنجیرهای کامل از مشاغل روستایی فرومیپاشد.
راهنمایان طبیعتگردی، کلبههای بومگردی، کارگاههای کوچک چوببری، تولیدکنندگان عسل، فروشندگان گیاهان دارویی و دهها کسبوکار کوچک دیگر، یکشبه بدون پشتوانه میشوند. کاهش گردشگر به دلیل از دست رفتن زیباییهای طبیعی و بسته شدن مسیرهای جنگلی، بهمعنای تعطیلی کافهها، سوئیتها و اقامتگاههایی است که به حضور گردشگران وابستهاند. این فروپاشی آرام اما مداوم، همان ضربه اقتصادی پنهان اما عمیق است که آتش بر پیکره مناطق شمالی وارد کرده است.
پیامد خاموش شعلهها
آتشسوزی هیرکانی نهتنها منابع طبیعی را از بین برد، بلکه ساختار اقتصادی روستاهای اطراف را تحتتاثیر قرار داد. وقتی درختی میسوزد، یک حلقه از زنجیره اشتغال نیز میشکند. با سوختن جنگلهای هیرکانی، دسترسی به چوب کاهش یافته و برخی از کارگاههای چوببری مجبور به تعطیلی خواهند شد. گیاهان دارویی و قارچهای جنگلی نیز نابود شده و درآمد فصلی خانوادهها به شکل چشمگیری کاهش خواهد یافت. مسیرهای گردشگری از بین رفته و فعالیتهای طبیعتگردی دچار افول خواهد شد، درحالیکه آسیب به پوشش گیاهی، دامداری محلی را نیز دشوارتر خواهد کرد. در نتیجه، بسیاری از روستاییان با کاهش شدید درآمد مواجه شده و برخی ناچار به مهاجرت میشوند؛ مهاجرتی که ثروت انسانی منطقه را از بین برده و فقر ساختاری را تشدید میکند.
از سوی دیگر، هزینههای بازسازی جنگل -از نهالکاری گرفته تا تثبیت خاک، پاکسازی بقایای سوختگی، ایجاد مسیرهای حفاظتی و بازگرداندن تنوع زیستی- فشار عظیمی بر بودجه محلی و دولتی وارد خواهد کرد. این هزینهها نه ماهها، بلکه سالها ادامه پیدا میکنند و هنوز تضمینی هم وجود ندارد که جنگل به وضعیت قبل بازگردد. جنگلهای هیرکانی تنها یک محدوده جغرافیایی نیستند؛ سرمایهای ملی و میراثی جهانیاند. قدمت میلیونها ساله، تنوع زیستی استثنایی و نقش حیاتی در تنظیم اقلیم، این جنگلها را به ذخیرهای گرانبها تبدیل کردهاست. آتشسوزی اخیر نهتنها بخشهایی از این میراث را نابود کرد، بلکه ایران را از برخی فرصتهای اقتصادی نیز محروم ساخت.
۱. کاهش ظرفیت گردشگری سبز
هر هکتار جنگل هیرکانی، پتانسیلی برای جلب گردشگر داخلی و خارجی بود. اکنون که بخشی از این جنگلها سوختهاند، منظرهها آسیب دیده و جذابیت منطقه کاهش یافته است.
۲. کاهش توان جذب سرمایهگذاری
سرمایهگذاران بینالمللی حوزه محیطزیست به دنبال ثبات هستند. آتشسوزیهای مکرر بدون مدیریت، تصویر ایران را در زمینه حفاظت از منابع طبیعی تضعیف میکند.
۳. کاهش عملکرد اکولوژیک جنگلها
جنگلهای هیرکانی نقش مهمی در جذب کربن، جلوگیری از سیلاب، حفاظت از خاک و تنظیم دمای منطقه دارند. با آسیبدیدن این عملکردها، هزینههای اقتصادی پنهان در سالهای آینده افزایش خواهد یافت؛ از خسارت سیلابها گرفته تا کاهش کیفیت منابع آب.
بحران مدیریتی
بخش قابلتوجهی از خسارتهای اقتصادی و زیستمحیطی، نتیجه تاخیر در مدیریت بحران است. آتشسوزی در ارتفاعات صعبالعبور آغاز شد و اگرچه هشدارها داده شد، اما هماهنگی میان نهادهای مختلف بسیار کند بود. نبود تجهیزات کافی، کمبود هلیکوپترهای تخصصی، ضعف در مدیریت میدانی و تاخیر در واکنش اولیه باعث شد آتش گستردهتر شود. روستاییان بارها اعلام کردند که اگر امکانات زودتر برسد، میتوان بخش مهمی از جنگل را نجات داد اما میان اعلامها و عمل، فاصلهای بود که امروز اثراتش در خاکسترهای هیرکانی دیده میشود. جنگلهای سوخته نیازمند دهها سال بازسازیاند. خاک آسیبدیده، پوشش گیاهی نابودشده، جانوران از دسترفته و گونههای گیاهی کمیاب که ممکن است هرگز برنگردند؛ اینها هزینههایی غیرقابل محاسبهاند. فرسایش خاک، افزایش سیلابها، از دست رفتن ذخایر آب زیرزمینی و تضعیف اقلیم منطقه، پیامدهایی هستند که مستقیما اقتصاد محلی را نشانه میگیرند. یعنی فاجعه هیرکانی تنها زیستمحیطی نیست؛ اقتصاد در بلندمدت بیش از هر چیز قربانی خواهد شد.
فاجعهای محاسبهناپذیر
آتشسوزی جنگلهای هیرکانی یک حادثه طبیعی ساده نبود؛ بحرانی چندلایه بود که طبیعت، اقتصاد، جامعه و آینده منطقه را درهم شکست. عنوان این گزارش -«خاکستر بیتدبیری بر سر اقتصاد محلی»- نه تنها یک توصیف ادبی، بلکه بازتاب واقعیتی تلخ است که امروز آشکار شده و فردا عمیقتر حس خواهد شد. اقتصاد محلی آسیب دیده، میراث طبیعی سوخته و فرصتهای اقتصادی و گردشگری از دست رفتهاند؛ منابعی که سالهاست پایه معیشت مردم شمال کشور بودهاند، اکنون در خاکستر و دود غرق شدهاند. بر دوش دولت، سازمانهای محیطزیستی و مردم منطقه، مسوولیتی چندبرابر سنگینتر قرار گرفته است؛ مسوولیتی که بدون تصمیمگیری جدی، برنامهریزی بلندمدت و مدیریت فعال، نمیتوان آن را کنترل کرد و پیامدهایش سالها باقی خواهند ماند. اگر توجه فوری و سیاستگذاری موثر صورت نگیرد، این حادثه نه تنها یک فاجعه محیط زیستی و اقتصادی، بلکه مقدمهای بر سلسله بحرانهای متوالی خواهد بود؛ بحرانی که دامنهاش از نابودی پوشش گیاهی و جانوران گرفته تا فروپاشی معیشت خانوادهها، کاهش اشتغال و مهاجرت گسترده ادامه خواهد یافت.