زمین سست؛ آینده ناپایدار

فروچاله‌‌‌‌های دشت قونیه را می‌توان صورت عینی همان بحران خاموشی دانست که سال‌هاست کارشناسان در ایران نیز نسبت به آن هشدار می‌دهند؛ بحرانی که اگر مهار نشود، مستقیما تولید کشاورزی، امنیت غذایی و ثبات اقتصادی را هدف می‌گیرد. در منطقه کاراپینار از استان قونیه، منظره‌‌‌‌ای که پیش‌‌‌‌تر به واسطه داشتن دشت‌‌‌‌های یکپارچه کشاورزی شناخته می‌شد، امروز با حفره‌‌‌‌هایی عمیق و نامنظم چهره‌ای دهشتناک به خود گرفته‌است. در برخی مزارع، بیش از ۱۰ فروچاله در یک قطعه زمین شکل‌گرفته و در مناطق کوهستانی اطراف، فروچاله‌‌‌‌های عظیمی که قدمت تاریخی دارند و زمانی مملو از آب بودند، اکنون تقریبا به‌‌‌‌طور کامل خشک شده‌اند.

برآوردهای دانشگاه فنی قونیه نشان می‌دهد؛ شمار این فروچاله‌‌‌‌ها در حوزه قونیه از مرز ۷۰۰ مورد گذشته؛‌ عددی که خود گویای شتاب بحران است. فت‌‌‌‌الله آریک، استاد زمین‌‌‌‌شناسی و از پژوهشگران اصلی این پدیده، ریشه اصلی افزایش فروچاله‌‌‌‌ها را در ترکیب خطرناک تغییرات اقلیمی، خشکسالی مزمن و افت شدید آب‌های زیرزمینی می‌‌‌‌داند. به گفته او، اگر در دهه‌۲۰۰۰ میلادی سطح آب‌های زیرزمینی سالانه حدود نیم‌‌‌‌متر کاهش می‌‌‌‌یافت، امروز این عدد به ۵‌متر در سال‌ رسیده‌است؛ افتی که نه‌‌‌‌تنها بی‌سابقه، بلکه برای یک حوزه کشاورزی، ویرانگر محسوب می‌شود. این روند به‌‌‌‌معنای تهی‌‌‌‌شدن تدریجی لایه‌‌‌‌های زیرین زمین است؛ لایه‌‌‌‌هایی که با از دست‌دادن آب، توان تحمل وزن خود را از دست می‌دهند و در نهایت فرومی‌‌‌‌ریزند.

خشکسالی‌‌‌‌های پیاپی، کاهش بارندگی و افزایش دما، کشاورزان منطقه را ناچار‌کرده برای حفظ تولید، بیش از پیش به آب‌های زیرزمینی متوسل شوند. نتیجه این فشار مضاعف، حفر ده‌‌‌‌ها‌هزار چاه جدید بوده‌است؛ چاه‌‌‌‌هایی که بخش بزرگی از آنها بدون‌مجوز حفر شده‌اند.

۱۲۰‌هزار چاه غیرمجاز

آریک می‌گوید: در حوزه قونیه حدود ۱۲۰‌هزار چاه غیرمجاز در کنار ۴۰‌هزار چاه مجاز فعال است؛ آماری که به‌‌‌‌خوبی نشان می‌دهد کنترل برداشت آب تا چه اندازه از دست سیاستگذار خارج شده‌است. این برداشت افسارگسیخته، چرخه‌‌‌‌ای معیوب ایجاد‌کرده: خشکسالی، حفر چاه بیشتر، افت شدیدتر آب‌های زیرزمینی و در نهایت، تشدید فروچاله‌‌‌‌ها، اگرچه تاکنون گزارش رسمی از تلفات انسانی ناشی از این فروچاله‌‌‌‌ها منتشر نشده، اما ماهیت غیرقابل‌پیش‌بینی آنها، تهدیدی دائمی برای جان و مال ساکنان منطقه به‌‌‌‌شمار می‌رود. مصطفی شیک، یکی از کشاورزان کاراپینار، در دو سال‌گذشته شاهد شکل‌گیری دو فروچاله در زمین کشاورزی خود بوده‌است.

او روایت می‌کند که در تابستان ۲۰۲۴، زمانی‌که برادرش تنها چند متر آنسوتر مشغول کار بود، دومین فروچاله با صدایی مهیب و لرزه‌‌‌‌ای وحشتناک دهان باز کرد؛ رویدادی که می‌توانست به‌‌‌‌سادگی به یک فاجعه انسانی تبدیل شود. بررسی‌‌‌‌های زمین‌‌‌‌شناسان در زمین این کشاورز نشان‌داده که دست‌‌‌‌کم دو نقطه دیگر نیز مستعد فروچاله هستند، هرچند زمان وقوع آنها قابل‌پیش‌بینی نیست. آنچه در قونیه رخ می‌دهد، تنها یک بحران محلی در ترکیه نیست. این پدیده، تصویری فشرده از چالشی است که بسیاری از کشورهای نیمه‌‌‌‌خشک، از جمله ایران، با آن روبه‌رو هستند.

فرونشست زمین در ایران

ایران سال‌هاست با مساله فرونشست زمین در دشت‌‌‌‌های کشاورزی و حتی مناطق شهری دست‌وپنجه نرم می‌کند. دشت‌‌‌‌های ورامین، تهران، اصفهان، یزد، کرمان و خراسان، تنها نمونه‌‌‌‌هایی از مناطقی هستند که بر اثر برداشت بی‌‌‌‌رویه آب‌های زیرزمینی، سالانه چندین سانتی‌متر فرونشست را تجربه می‌کنند. در برخی نقاط، نرخ فرونشست در ایران به بیش از ۳۰ سانتی‌متر در سال‌رسیده؛ رقمی که در ادبیات جهانی به‌عنوان «بحران حاد» شناخته می‌شود.

شباهت میان قونیه و بسیاری از دشت‌‌‌‌های ایران، در یک نقطه کلیدی خلاصه می‌شود: وابستگی شدید کشاورزی به آب‌های زیرزمینی در شرایط کاهش بارندگی و افزایش دما. همان‌‌‌‌گونه که کشاورزان ترکیه برای حفظ تولید به حفر چاه‌‌‌‌های بیشتر روی‌آورده‌‌‌‌اند، در ایران نیز ده‌‌‌‌ها‌هزار چاه غیرمجاز فعال است که عملا کنترل تراز آبخوان‌‌‌‌ها را ناممکن کرده‌است. نتیجه، تخلیه تدریجی سفره‌‌‌‌های آب زیرزمینی و ناپایداری ساختار زمین است؛ ناپایداری‌‌‌‌ای که در ترکیه خود را به‌‌‌‌شکل فروچاله‌‌‌‌های ناگهانی و در ایران بیشتر به‌صورت فرونشست تدریجی، اما گسترده نشان می‌دهد.

از منظر اقتصادی، پیامدهای این روند بسیار فراتر از خسارت به یک مزرعه یا یک منطقه خاص است. دشت قونیه یکی از قطب‌‌‌‌های تامین محصولات اساسی ترکیه است و هر اختلال در تولید آن، می‌تواند امنیت غذایی، قیمت محصولات کشاورزی و حتی تراز تجاری این کشور را تحت‌تاثیر قرار دهد. همین منطق در مورد ایران نیز صادق است. فرونشست زمین نه‌‌‌‌تنها ظرفیت تولید کشاورزی را کاهش می‌دهد، بلکه به زیرساخت‌ها، شبکه‌‌‌‌های حمل‌ونقل، خطوط لوله و حتی سکونتگاه‌‌‌‌های انسانی آسیب می‌زند؛ هزینه‌هایی که در نهایت بر دوش جامعه تحمیل می‌شود. نکته نگران‌‌‌‌کننده آن است که هم در ترکیه و هم در ایران، واکنش سیاستگذاری اغلب با تاخیر همراه بوده‌است، درحالی‌که داده‌های علمی سال‌هاست نسبت به افت آب‌های زیرزمینی هشدار می‌دهد، ملاحظات کوتاه‌مدت اقتصادی و فشار برای حفظ تولید، مانع از اعمال محدودیت‌های جدی در برداشت آب شده‌است.

بحران‌‌‌‌های بازگشت‌‌‌‌ناپذیر

تجربه قونیه نشان می‌دهد؛ نادیده‌‌‌‌گرفتن این هشدارها، می‌تواند به بحران‌‌‌‌هایی منجر شود که بازگشت‌‌‌‌پذیر نیستند. فروچاله‌‌‌‌ای که شکل می‌گیرد، دیگر به‌‌‌‌سادگی قابل‌ترمیم نیست و زمین فروریخته، عملا از چرخه تولید خارج می‌شود. در چنین شرایطی، پیوند‌دادن بحران قونیه با وضعیت ایران، صرفا یک مقایسه تحلیلی نیست، بلکه هشداری راهبردی برای سیاستگذاران است. تغییرات اقلیمی، پدیده‌‌‌‌ای فرامرزی است و الگوهای ناپایدار بهره‌‌‌‌برداری از منابع آب، دیر یا زود به نتایجی مشابه منجر می‌شود. اگر امروز فروچاله‌‌‌‌ها به نماد بحران آب در مرکز ترکیه تبدیل شده‌اند، در ایران نیز فرونشست می‌تواند به بحرانی فراگیرتر بدل شود؛ بحرانی که نه‌‌‌‌تنها کشاورزی، بلکه زیربنای توسعه اقتصادی کشور را تهدید می‌کند. آنچه امروز در دشت قونیه به‌چشم می‌آید، تنها فروریختن خاک نیست، بلکه نشانه فروپاشی تدریجی مدلی از توسعه است که بر مصرف بی‌‌‌‌محابای منابع طبیعی و نادیده‌‌‌‌گرفتن ظرفیت‌های اکولوژیک استوار شده‌است.

تجربه ترکیه نشان می‌دهد؛ بحران آب و پیامدهای زمین‌‌‌‌شناختی آن، با هشدار و تعارف مهار نمی‌شود و هزینه تعلل در اصلاح سیاست‌ها، بسیار سنگین‌‌‌‌تر از هزینه تصمیم‌های سخت و پیشگیرانه است. برای ایران که هم‌‌‌‌زمان با فرونشست گسترده دشت‌‌‌‌ها، افت شدید آب‌های زیرزمینی و فشار فزاینده بر بخش کشاورزی مواجه است، قونیه صرفا یک خبر خارجی نیست، بلکه آینه‌‌‌‌ای از آینده محتمل است. اگر مدیریت منابع آب، اصلاح الگوی کشت و محدودسازی برداشت‌‌‌‌های غیرمجاز به اولویت‌‌‌‌های واقعی سیاستگذاری تبدیل نشود، فرونشست امروز می‌تواند به فروچاله‌‌‌‌های فردا بدل شود؛ پدیده‌‌‌‌ای که دیگر نه‌‌‌‌تنها زمین‌‌‌‌های کشاورزی، بلکه بنیان‌‌‌‌های توسعه اقتصادی و زیست‌‌‌‌پذیری سرزمین را تهدید خواهد کرد. پیام روشن است: زمین پیش از آنکه فروبریزد، هشدار می‌دهد؛ مساله این است که آیا سیاستگذار این هشدار را به‌‌‌‌موقع خواهد شنید یا نه.