فلسفه جدید بنیان‌گذار «ایربی‌ان‌بی»

این شرکت بر پایه یک مفهوم غیرمعمول شکل گرفت، به طوری که تقریبا هر کسی که از آن استفاده کرده، احتمالا اولین باری که پول داده تا در خانه یک غریبه بخوابد را خوب به یاد دارد؛ از جمله رئیس‌جمهوری که درست بعد از ترک کاخ سفید، خانه یک نفر را اجاره کرد.

وقتی باراک اوباما رئیس‌جمهور آمریکا شد، ایربی‌ان‌بی هنوز چیزی بیشتر از یک نقطه کوچک روی نقشه نبود. اما زمانی که او در سال ۲۰۱۷، کاخ سفید را ترک کرد، واژه ایربی‌ان‌بی تبدیل به یک اسم و فعل شده بود. ایربی‌ان‌بی آن‌قدر جزئی از زندگی روزمره آمریکایی‌ها شده بود که وقتی او از واشنگتن و مشغله‌های ریاست جمهوری فرار کرد و به‌هاوایی رفت، به جای هتل، یک جا را از طریق ایربی‌ان‌بی اجاره کرد. دفعه بعدی که ایربی‌ان‌بی گرفت، چند سال بعد بود؛ وقتی که با همسرش تصمیم گرفتند سالگرد ازدواجشان را جشن بگیرند و برای مرور خاطره‌هایشان، یک توقف کوتاه در «کارمل» کالیفرنیا داشتند.

اوباما در گفت‌وگویی به من گفت: «میشل خوشحال بود و در نتیجه، من هم خوشحال بودم. فکر کنم پنج ستاره به آن امتیاز دادم.» رئیس‌جمهور سابق آمریکا، یکی از صدها‌میلیون نفریست که جمعا‌میلیاردها بار از ایربی‌ان‌بی برای سفرهای خانوادگی یا تعطیلات در گوشه و کنار دنیا استفاده کرده‌اند. حالا اگر چشم‌هایتان را ببندید و خانه رویاهای ایربی‌ان‌بی را تصور کنید، احتمالا شبیه به خانه‌ای در محله «دولورس‌هایتس» سان فرانسیسکو خواهد بود؛ همان جایی که در آن، «برایان چِسکی»(Brian Chesku)، هم‌بنیان‌گذار و مدیرعامل شرکت را ملاقات کردم که قطعا یکی از چهره‌های تاثیرگذار عرصه تکنولوژیست.

حمام‌های منزل شخصی چسکی پر است از محصولات بهداشتی و مراقبت پوستی «ایسوپ.» قفسه‌های کتاب با سلیقه طراحی و چیدمان شده‌اند و از همه جذاب‌تر، چشم‌انداز وسیع و تماشایی شهر است. او هر از گاهی یکی از اتاق‌های خانه‌اش را در ایربی‌ان‌بی اجاره می‌دهد و به مهمان‌ها وعده کوکی شکلاتی تازه می‌دهد. او با غرور، نقاشی‌هایی که خودش کشیده و قاب کرده را به من نشان می‌دهد و دفتری پر از طراحی‌هایش را با هم ورق می‌زنیم.

طی سال‌های اخیر، چسکی مشغول طراحی مسیر جدیدی برای ایربی‌ان‌بی بود. از ابتدای ۲۰۲۵ او خودش را برای مهم‌ترین روز در تاریخ شرکتش آماده می‌کرد؛ روز ۱۳ مه که او روی صحنه رفت تا اعلام کند ایربی‌ان‌بی از خانه‌ها فراتر رفته و به زودی، وارد حوزه خدمات و تجربه‌ها می‌شود. او گفته بود: «بخواهم به طور خلاصه بگویم، این یعنی ایربی‌ان‌بی برای هر چیزی.»

حالا ایربی‌ان‌بی تنها محدود به فضای فیزیکی خانه‌ها نیست. شما می‌توانید یک سرآشپز پنج ستاره را برای پختن شام در آشپزخانه‌تان، «ایربی‌ان‌بی» کنید یا یک تیم آرایش مو را برای مهمانی شامی که در پیش است، «ایربی‌ان‌بی» کنید (همان‌طور که گفتم، ایربی‌ان‌بی تبدیل به یک فعل شده.

درست مثل گوگل کردن). اگر به پاریس بروید، می‌توانید تجربه یک تور نوتردام را داشته باشید با معماری که در پروژه بازسازی کلیسا شرکت داشته. در توکیو می‌توانید یک جلسه «تست ماچا» را تجربه کنید، همراه با یک کشاورز چای. و در مکزیکوسیتی، می‌توانید روی رینگ، با یک کشتی‌گیر سنتی مکزیکی، کشتی بگیرید و بعد هم می‌توانید همان ماساژی که روز بعد به آن نیاز دارید را هماهنگ کنید و همه اینها را می‌توانید «ایربی‌ان‌بی» کنید.

به عبارت دیگر، ایربی‌ان‌بی دارد از یک کسب و ‌کار اشتراک‌گذاری خانه و اجاره کوتاه‌مدت، فراتر می‌رود و تبدیل به یک کسب‌وکار «همه‌کاره» می‌شود. چنین ریسکی، تنها از افرادی مثل چسکی برمی‌آید؛ نه فقط به خاطر این که او رهبری پویا و فعال است که شب‌ها تا دیروقت بیدار می‌ماند و پلن‌های بزرگ می‌چیند و همزمان، وسواس جالبی در مورد کوچک‌ترین جزئیات دارد. بلکه به این دلیل که او معتقد است تنها یک بنیان‌گذار می‌تواند مسیر آینده را پیدا کند.

پاییز پارسال، یک شب، چسکی ۴۳ ساله برای سخنرانی به رویدادی دعوت شد که توسط شرکت «وای کامبینیتور» برگزار می‌شد. او جزو برنامه اصلی نبود و پیش از رانندگی به سمت سونوما، حتی زحمت اطلاع دادن به همکارهایش در شرکت را هم به خودش نداد. با خودش گفت هیچ‌کس بیرون از جمع کارآفرین‌های جوان، نمی‌آید به سخنرانی او گوش کند. اما صحبت‌های او خیلی زود در سراسر سیلیکون ولی طنین‌انداز شد.

ایده‌هایی که او آن شب به شکلی سیل‌آسا و بی‌وقفه مطرح کرد، در طول پنج سال گذشته مدام در ذهنش بودند. طی آن دوران، او به این نتیجه رسید که سنت متعارف بین رهبران سازمانی، درباره اداره «خردمندانه» یک شرکت، آنقدرها هم خردمندانه نیست. 

در واقع، بیشتر این باورها اشتباه بودند. او حس می‌کرد توصیه‌هایی که در زمینه راه‌اندازی یک شرکت دریافت کرده، صحیح بوده‌اند. اما وقتی تلاش کرد همان شرکت را گسترش دهد، به او گفتند: «نیروهای عالی استخدام کن و به آنها اعتماد کن که کارشان را انجام دهند.» اما هرچه بیشتر به این موضوع فکر می‌کرد، بیشتر مطمئن می‌شد که این روش، کار نمی‌کند. و مطمئنا برای خودش هم جواب نمی‌داد. به همین خاطر، یک راه دیگر به ذهنش رسید.

هفته بعد، «پل گراهام»، هم‌بنیان‌گذار وای کامبینیتور، مقاله‌ای منتشر کرد و برای فلسفه مدیریتی چسکی، یک نام انتخاب کرد: «حالت بنیان‌گذار» یا Founder Mode. حالت بنیان‌گذار یعنی چه؟ بعد از سخنرانی، چسکی ۱۱۶ نکته را یادداشت کرد که در نهایت، به حدود ۱۲اصل کلیدی خلاصه شدند. 

او در خانه، پشت میز ناهارخوری‌اش، عینک مطالعه‌ای که از ۴۰ سالگی لازم داشت را به چشم زد و شروع کرد به خواندن آنها از روی گوشی‌اش. 

او گفت: «به خاطر شیوه دلخواهت در اداره شرکت، عذرخواهی نکن.» سپس ادامه داد: «در جزئیات غرق شو. کوچک بمان. مسطح بمان. کاربردی باش. تا جایی که ممکن است تعداد افراد و سطوح سازمانی را کم نگهدار. مدیرانی که مستقیما زیردست خودت کار می‌کنند و زیردستان آنها را نیز خودت استخدام کن. از طرف خودت حرف بزن. تمام کارها را بررسی کن. در مدیریت بحران‌ها پیشگام باش. همه امور، از ساختار هیات‌مدیره تا استراتژی بازاریابی را بازبینی کن. تمرکز شرکت را حول محور عرضه محصول بگذار.» و در نهایت نوشت: «بنیان‌گذاران نباید فقط مدیرعامل باشند. آنها باید مدیر محصول هم باشند.»

مدت‌ها قبل از این که او این نکات را روی کاغذ بیاورد، دوستان صمیمی‌اش، چیزی شبیه به پیش‌نویس آن را در کارهای روزمره‌شان تجربه کرده بودند. تنها بخش «حالت بنیان‌گذار» که با آن آشنا نبودند، نامش بود. «ویتنی ولف هرد»، بنیان‌گذار و مدیرعامل شرکت بامبل می‌گوید: «راستش من اسمش را گذاشته بودم حالت برایان.»

هرد در دوران عجیبی از زندگی‌اش با چسکی آشنا شده بود. اولین باری که با هم شام خوردند، او به تازگی از مدیرعاملی بامبل کناره‌گیری کرده بود. در طول یک سال بعد، چسکی به او کمک کرد دوباره به صدای درونی‌اش اعتماد کند و با همان اطمینان و آرامشی کار کند که زمانی در آغاز ساختن چیزی از صفر در خود داشت. 

هرد می‌گوید: «او همیشه به من می‌گفت مدیرعامل یک شرکت سهامی عام بودن، لازم نیست زجرآور باشد و من فکر می‌کردم او دیوانه است.» اما کم کم نظرش عوض شد. وقتی امسال، هرد دوباره به بامبل برگشت، احساس می‌کرد کاملا آدم متفاوتی شده. و حالا می‌گوید: «او واقعا دوباره یادم داد چطور یک مدیرعامل باشم.»

همزمان که چسکی در حال مشاوره دادن به دیگر بنیان‌گذاران بود، خودش کاملا وارد حالت بنیان‌گذار شده بود.

وقتی اپلیکیشن جدید ایربی‌ان‌بی را باز می‌کنید، سه آیکون در بالای صفحه می‌بینید: خانه‌ها، تجربیات، خدمات. طراحی هر کدام از این آیکون‌ها شخصا توسط چسکی تایید شده. او پیش از تایید هر گزینه و آیکون (که شما بدون آن که دو بار چکشان کنید، روی آنها کلیک می‌کنید)، بیش از ۱۰۰ گزینه را بررسی کرده. آیا واقعا باید یک بالن باشد یا یک موج‌سوار؟ آیا باید رنگی باشد؟ چه رنگی؟ آبی؟ نه، قرمز! اما چه قرمزی؟

چسکی همین دقت تحلیل و توجه به جزئیات را در زندگی شخصی‌اش هم اعمال می‌کند. حتی در مورد پیراهن‌های مشکی کمدش. روزی که ما همدیگر را ملاقات کردیم، پیراهنی مشکی با آستین‌های فرسوده پوشیده بود که وقتی نگاه می‌کردی، فکر می‌کردی این عضلات قوی که روزی قهرمان بدن‌سازی بودند، باعث شده‌اند لباس پاره شود. اما چسکی گفت: «نه، این لباس‌ها مدلشان پاره و کهنه است. از برند ریک اونز.» هنوز چند ماه تا رونمایی از ورژن جدید ایربی‌ان‌بی مانده بود. اما او قبلا به این فکر کرده بود که آن روز چه بپوشد.

البته در همه صنایع، افرادی هستند که به شدت کنترل‌گر یا دارای سبک ذره‌بینی هستند و رویکرد بنیان‌گذاری، مخصوصا در حوزه تکنولوژی، خیلی جذاب است. اما چسکی می‌گوید در رابطه با حالت بنیان‌گذار، یک برداشت کاملا اشتباه وجود دارد. او می‌گفت: «موضوع این نیست که آدم بیرحم یا خودخواهی باشی. من معتقدم اگر می‌خواهی کاری را برای بلندمدت انجام دهی، آدم‌ها باید از تجربه کار کردن با تو لذت ببرند.» وقتی از او خواستم افرادی را که از نظرش، نماد حالت بنیان‌گذار هستند نام ببرد، اولین اسم‌هایی که گفت والت دیزنی و استیو جابز بودند.

او گفت: «هرگز نمی‌خواهم خودم را در آن سطح قرار دهم. من بیشتر شبیه یک شاگردم. شبیه یک نقاش که درباره میکل‌آنژلو مطالعه می‌کند. من هرگز نمی‌گویم که می‌خواهم میکل‌آنژلو باشم اما به روش فکری او باور و علاقه دارم.»

او در ادامه گفت که از نظرش، جابز و دیزنی افراد خلاقی هستند که در نقطه تلاقی هنر و تکنولوژی ایستاده‌اند. چسکی خودش را یک کارآفرین یا تاجر نمی‌داند. 

او می‌گوید: «من خودم را یک طراح می‌دانم. طراحی هستم که یکی از بزرگ‌ترین بوم‌های نقاشی جهان را به من داده‌اند.» وقتی به این موضوع فکر کرد که چرا بنیان‌گذارها به نظر، دارند زجر می‌کشند و مجبورند ساختار بوروکراسی بیش از حد و جلسات بی‌پایان را تحمل کنند، متوجه شد که نگاهش به همه این چیزها اشتباه است. او گفت: «شاید مشکل، یک مساله فرهنگی نیست. شاید به معنای واقعی کلمه، یک نقص در طراحی باشد و حالت بنیان‌گذار، تلاش من برای طراحی مجدد یک شرکت مدرن بود.»

در بخش دوم مقاله، مسیر زندگی حرفه‌ای چسکی را خواهیم خواند و نگاهی به دوران کودکی این بنیان‌گذار تحول‌آفرین خواهیم انداخت.

منبع: Wall Street Journal