غروب غم‌انگیـز!

 البته که همه ما به مرضیه جعفری بابت انتخابش به عنوان برترین مربی سال فوتبال زنان افتخار می‌کنیم و به هیچ عنوان قصد زیر سوال بردن ارزش چنین عنوان مهمی را نداریم. این موضوع در مورد سالار آقاپور و انتخابش به عنوان بهترین فوتسالیست سال آسیا هم صدق می‌کند. با این حال حقیقت آن است که ویترین اصلی این مراسم، مثل همه نمونه‌های مشابه خارجی (یوفا، فیفا، فرانس فوتبال و...) بخش فوتبال مردان در رده بزرگسالان است؛ درست همان نقطه‌ای که غروب غم‌انگیز فوتبال ایران را بیش از هر جای دیگری نشان می‌دهد. فوتبالی که هیچ چیز نکاشته و هنگام درو، دستش به طور اندوهباری خالی است.

در این مراسم سالم‌الدوساری از الهلال و تیم ملی عربستان به عنوان بهترین بازیکن سال آسیا انتخاب شد و لی کانگ این، ‌هافبک ۲۴ ساله اهل کره‌جنوبی که برای پاری‌سن‌ژرمن توپ می‌زند هم جایزه برترین لژیونر سال قاره کهن را به خودش اختصاص داد. در هر دو بخش، دست فوتبال ایران از جوایز کوتاه ماند و ما حتی نزدیک کسب عناوین هم نشدیم. فوتبال ایران در سال‌های دور -آن زمان که این دو جایزه از هم جدا نبود و ارزش بیشتری هم داشت- چهار بازیکن را به عنوان مرد سال معرفی کرد؛ علی دایی، خداداد عزیزی، مهدی مهدوی‌کیا و علی کریمی. از سال ۲۰۰۴ به بعد اما این چشمه خشکیده و بدون تعارف هیچ نشانه‌ای از جوشش دوباره آن هم به چشم نمی‌خورد.

بخش متناقض و دردناک‌تر ماجرا اینجاست که نیمی از این بیست سال محرومیت از کسب عناوین مهم بین‌المللی، در دوران نسلی سپری شد که بازیکنانش به خودشان لقب «نسل طلایی» داده بودند! لابد شما هم در این سال‌ها به طور مکرر شاهد خودستایی بازیکنان نسل فعلی تیم ملی بوده‌اید؛ کسانی که علیرضا بیرانوند را بهترین دروازه‌بان تاریخ می‌دانند و سخاوتمندانه عناوین مشابهی در مورد شجاع خلیل‌زاده، علیرضا جهانبخش، سردار آزمون و مهدی طارمی به کار می‌برند. این نسل رو به پایان است و تنها افتخارش هم صرف صعود به مرحله نهایی جام‌جهانی بوده، بی‌آن که آنجا دستاورد بزرگی کسب کرده باشد.

خب البته خالی ماندن دست ایران از کسب افتخارات بزرگ، چیز چندان عجیبی نیست. وقتی هیچ تورنمنت بزرگی را نبرده‌ایم، وقتی تیم‌های باشگاهی‌مان در سطح اول و دوم آسیا به بازندگان همیشگی برابر رقبا تبدیل می‌شوند، وقتی همه تیم‌های ایرانی در ۱۰ تقابل آخرمان با الهلال (تیم الدوساری، مرد سال فوتبال آسیا) حتی یک مساوی هم نگرفته‌اند و تمام بازی‌ها را باخته‌اند، وقتی هیچ لژیونر موفق و باثباتی در سطح اول فوتبال جهان نداریم، تعجبی هم ندارد که دست‌مان از این جوایز کوتاه بماند. این شکست آنقدر قاطع است که حتی دلیلی برای اعتراض هم وجود ندارد و همان عبارات قدیمی مربوط به «حق‌خوری» و اینها هم دیگر شنیده نمی‌شود.

و ما اینجا روزشمار حسرت‌های متنوع راه انداخته‌ایم؛ بیش از دو دهه ناکامی در کسب جوایز فردی مهم در آسیا، بیش از سه دهه ناکامی در کسب قهرمانی باشگاهی در قاره، حدود نیم قرن ناتوانی در صعود به المپیک، راهیابی به مرحله حذفی جام‌جهانی و حتی کسب میزبانی تورنمنت‌های بزرگ. البته که این رنج‌نامه را تا سحر می‌توان ادامه داد.