بغض کافی نیست!

لحن آرام وحید، استفاده او از کلمات متفاوت و به ویژه چشمان سرخ و بغضی که هنگام ستایش‌های میثاقی گلویش را گرفته بود، باعث شد این احساس همگرایی دوچندان شود. در این مورد کار به جایی رسید که وقتی پرسپولیس بازی هفته هشتم خود را با دو گل از ذوب‌آهن برد، گروهی حتی از فاز تغییر کادر فنی خارج شدند و گفتند بهتر بود با مدارای بیشتر به ‌هاشمیان فرصت داده می‌شد تا تیمش را بسازد و خودش را نشان بدهد. البته که پیش از همه اینها، کارهای نهایی انتخاب مربی صورت گرفته و پرسپولیسی‎‌ها با اوسمار ویرا به توافق رسیده بودند.

حالا دیگر‌ هاشمیان از پرسپولیس رفته و انتقاد از عملکرد او موثر نخواهد بود، اما به طور کلی باید گفت وحید سرخپوشان را خوب رهبری نکرد و تمام ماجرا همین بود. او در چگونگی استفاده از بازیکنان، چینش نفرات، خلق موقعیت، ارائه نمایش‌های جذاب و تهاجمی و نیز کسب نتایج مطلوب مشکل داشت و عجیب نیست که این همه مشکل روی هم، منجر به تغییر سرمربی تیم حتی پیش از پایان ثلث اول لیگ شود.

پرسپولیس‌ هاشمیان این فصل تنها در دو بازی برنده شد که در همان‌ها هم از نظر فنی ضعیف‌تر از رقبا بود؛ مقابل سپاهان آنها حتی سزاوار کسب یک امتیاز هم نبودند، اما با یک ضد حمله بردند و مقابل ذوب‌آهن هم کل نیمه دوم را در زمین خودی مشغول دفاع بودند. جالب است که آمار پایان بازی نشان می‌دهد پرسپولیس تقریبا در تمام شاخص‌ها از حریف پایین جدولی خود ضعیف‌تر عمل کرده و باید ممنون پیام نیازمند باشد که با چندین واکنش خوب، اسباب این پیروزی را فراهم کرد.

ادبیات شیک و بغض و آه، در کوتاه‌مدت ممکن است روی گروهی از مخاطبان تاثیر بگذارد، اما برای بقای موفق در حرفه مربیگری به چیزهای خیلی بیشتری نیاز است. تجربه، استفاده از همکاران قوی، جسارت، شجاعت و مدیریت، از جمله همین پیش‌نیازها هستند. ‌

هاشمیان برخلاف ادعای اولیه‌اش هرگز در پرسپولیس فوتبال هجومی ارائه نداد و امتیازات زیادی را برای آزمون و خطا و رسیدن به واقعیت‌های آشکار از دست داد. او به طور متوسط از هر مسابقه ۱.۳۷ امتیاز گرفت که برای تیمی در سطح پرسپولیس فاجعه‌بار است. همه اینها گفته می‌شود، فقط برای این که اگر‌ هاشمیان دوباره تیم گرفت، دست‌کم آنجا موفق‌تر باشد و این سرمایه مفت نسوزد. به امید این که قاب بعدی از وحید، خنده و شادی او باشد نع بغض و اندوهش.