بازیکن بدون تیمی که نصف دنیا را معطل کرده؛
علی جهان، نماد این نسل!
آنچه اما این داستان را عجیبتر میکند، دنیای فانتزی خودش و مدیر برنامههایش است. در گفتمان آنها، طوری وانمود میشود که انگار این بازیکن همچنان بازار داغی دارد و مشتریها برایش صف کشیدهاند.
ایجنت جهانبخش به تازگی در اظهاراتی مدعی شده موکلش بسیاری از پیشنهادها را رد کرده و همچنان در حال بررسی درخواستهایی از آلمان، هلند و بلژیک است، به اضافه اینکه باشگاههای زیادی در امارات هم او را میخواهند، همینطور تمام مدعیان لیگ برتر ایران.
به لیگ خودمان کاری نداریم، چرا که خیلی اوقات تصمیمات مدیران باشگاهها در ایران صرفا بر اساس توجه به نامها اتخاذ میشود و مثلا تعجب نخواهیم کرد اگر پرسپولیس با وجود این همه وینگر، باز هم برای جهانبخش هم درخواست همکاری فرستاده باشد. با این حال در مورد پیشنهادهای اروپایی اجازه بدهید که کمی حیرتزده باشیم؛ این که چطور ممکن است باشگاههای درست و حسابی دنیا، دنبال بازیکن ۳۲ سالهای باشند که سالهاست عملا کار خاصی انجام نداده، مقصدهایش یک به یک ضعیفتر شدهاند و آمار و ارقامش هم بد و بدتر شده؟
بهترین دوران جهانبخش آقای گلی با آلکمار در لیگ هلند بود؛ دستاوردی که مثلا رضا قوچاننژاد هم بعدتر تا یک قدمی آن رفت و با همه ارزشهایش، بهتآور و حیرتانگیز نیست. پس از آن جهانبخش در لیگ برتر انگلستان به برایتون پیوست و ۳ فصل ناکامی مطلق را آنجا پشت سر گذاشت. باورکردنی نیست که تعداد ضربات داخل چارچوب علی جهان در این ۳ سال دو رقمی نشد، گلزنی که پیشکش!
او در بازگشت به لیگ هلند که طبیعتا یک پسرفت محسوب میشد، دوران موفقیتآمیزی را با فاینورد تجربه نکرد و پس از آن در یک تنزل آشکار دیگر سر از هیرنفین در لیگ همین کشور در آورد. این انتخاب آنقدر نازل بود که جهانبخش ناچار بود دلایل غیرفنی برای آن بیاورد و بحث اقامت به منظور دریافت پاسپورت هلندی را پیش کشید. هرچند در همین تیم هم موفق نبود و خبر مازاد شدن او هفتهها پیش از پایان فصل به انتشار رسید. از آن زمان تاکنون هم علیرضا هیچ تیمی نداشته.
حتی خود این ضعف و بیتیم ماندن هم آنقدر آزار دهنده نیست که فضاسازیهای اطرافیان جهانبخش موجب آزردگی افکار عمومی میشود. این که مدام وانمود میشود علیرضا از همه کشورهای دنیا پیشنهادهای چشمگیر دارد و خودش در موضع بررسی و انتخاب است، نوعی دست پایین گرفتن مخاطب تلقی میشود.
از همین جهت است که میتوان جهانبخش را از نمادهای جدی کل این نسل تیم ملی دانست. آنها غالبا میانه خوبی با «واقعیت» نداشتهاند و همین مساله دافعه زیادی در موردشان ایجاد کرده است. نسل خودخوانده طلایی با کمترین موفقیت منحصربهفرد و نیز آمار پایین لژیونرهای اثرگذار، حتما به کاپیتانی هم نیاز دارد که ماهها بدون تیم مانده باشد، اما اطرافیانش هر روز بگویند پیشنهادهای مختلف را رد کرده و نصف دنیا منتظر تصمیم نهایی او هستند!