احمدرضا طاهری اصل رییس کمیسیون انرژی و محیطزیست نظاممهندسی کشور در گفتگو با دنیای اقتصاد
اصلاح مصرف، تصمیمی سخت در گردنه انرژی

آلمان هم با اجرای «برنامه بهینهسازی انرژی ساختمانها» طی دو دهه اخیر نهتنها میلیونها خانه را مقاوم و کممصرف کرد؛ بلکه از رهاورد آن بازاری عظیم برای فناوریهای نوین به وجود آورد، در ژاپن همچنین، فرهنگ صرفهجویی باسیاستهای دولت و نوآوریهای صنعتی گره خورد و مصرف سرانه انرژی در بخش خانگی به طرز چشمگیری کاهش یافت. این نمونهها نشانگر این است که اصلاح الگوی مصرف نه یک شعاری گذرا، بلکه ضرورتی حیاتی برای بقا و توسعه اقتصادی است. در ایران نیز که یکی از بالاترین شدتهای مصرف انرژی در جهان را دارا است، ضرورت اصلاح مصرف بیش از هر زمان دیگری احساس میشود. موضوعی که در گفتوگو با دکتر احمدرضا طاهری، رییس کمیسیون انرژی و محیطزیست سازمان نظاممهندسی اصفهان و رئیس کمیسیون انرژی و محیطزیست نظاممهندسی کشور، ابعاد تازهای پیدا میکند.
از بام به هوا
آنچه در همان ابتدای گفتوگو روشن شد؛ این است که طاهری بحران انرژی را صرفاً یک مسأله فنی یا اقتصادی نمیداند، بلکه آن را «چالشی ملی» توصیف میکند که با سبک زندگی، فرهنگ عمومی و حتی عدالت اجتماعی پیوند محکمی خورده است. او با لحنی صریح تأکید میکند: «بیش از ۸۰ درصد ساختمانهای کشور ازنظر عایقبندی و استانداردهای انرژی وضعیت مطلوبی ندارند. یعنی ما عملاً انرژی را تولید میکنیم تا در خیابان و پشتبامها هدر دهیم.»
از دیدگاه او ، این ناکارآمدیِ ساختاری، هزینههای هنگفتی را به دولت و جامعه تحمیل نموده است. طاهری توضیح میدهد که یارانههای انرژی در ایران به سطحی رسیده که نهتنها انگیزه صرفهجویی را از بین برده، بلکه فشار مضاعفی بر منابع مالی دولت وارد میکند. به گفته او: «وقتی قیمت انرژی واقعی نیست، هیچ سازنده یا مصرفکنندهای احساس نیاز به اصلاح الگوی مصرف نمیکند. نتیجه این میشود که شدت انرژی در ایران چند برابر متوسط جهانی است»
شدت مصرف یا میانگین مصرف
در این گفتوگو بحثی هم پیرامون آمارهای بینالمللی و برخی گزارهها همچون مصرف بالای انرژی در ایران و گاه نقطه مقابل چنین آماری هم مطرح شد، اما آنچه مستند به نظر میرسد این است که بر اساس گزارش آژانس بینالمللی انرژی، شدت مصرف انرژی در ایران حدود سه برابر متوسط جهانی است؛ آماری که نهتنها نشاندهنده هدر رفت خیل عظیمی از منابع است، بلکه بهطور مستقیم با رقابتپذیری اقتصاد ملی گرهخورده است.
اصلاح مصرف؛ شعار یا راهحل

یکی از بخشهای مهم صحبتهای طاهری به اهم حوزهها، یعنی حوزه سیاستگذاری بازمیگردد. او با اشاره به تجربه کشورهای موفق میگوید: «آلمان یا دانمارک صرفاً به مردم نگفتند صرفه که جویی کنید؛ آنها قوانین سختگیرانهای را برای عایقِ حرارتی، مصرف سوخت خودروها و تجهیزات برقی وضع کردند. در ایران هم اگر قانون و نظارت جدیای نباشد، اصلاح مصرف تنها به یک شعار بیثمر تبدیل میشود.»
اما آیا چنین قوانینی در ایران وجود ندارد؟ طاهری معتقد است که قوانین متعددی در طول سالهای گذشته تصویبشده، اما ضعف اجرا و نبود ضمانتهای اجرایی باعث شده بخش بزرگی از آنها صرفا بر روی کاغذ باقی بماند. او مثالی ساده میزند: «طبق مقررات ملی ساختمان، استفاده از عایق حرارتی الزامی است. اما کافی است به پروژههای ساختمانی در هر شهر نگاه کنید؛ کمتر از ۳۰ درصد آنها این الزام را رعایت میکنند.»
اصلاح قیمت بعد از جلب اعتماد
از منظر او، مساله اصلاح مصرف فقط فنی یا قانونی نیست؛ بلکه این امر، به اعتماد عمومی نیز گرهخورده و معتقد است که مردم باید احساس کنند که صرفهجویی آنها نهتنها به جیب دولت میرود، بلکه در بهبود کیفیت زندگی خودشان نیز اثرگذار است. او توضیح میدهد: «وقتی خانوادهای قبض گاز یا برق واقعیتری دریافت کند و درعینحال ببیند که با کاهش مصرف، هزینههایش بهطور محسوس و واضح پایین میآید، انگیزه اصلاح رفتار پیدا میکند. اما وقتی قیمت انرژی تقریباً ثابت است، حتی اگر مصرف چند برابر شود؛ تغییری در هزینهها احساس نمیشود.»
چالش انگیزه، شکاف میان من و ما
و اما تجارب ژاپن؛ جایی که دولت نهتنها تعرفههای انرژی را واقعی کرد؛ بلکه با برنامههای تشویقی و آموزشهای عمومی، فرهنگ صرفهجویی را به بخشی از هویت ملی مبدل ساخت. شاید یکی از چالشهای اساسی ایران، همین شکاف میان سیاستهای کلان و انگیزههای فردی باشد.
اصلاح مصرف، راهحل بازار ساز
طاهری در بخش دیگری از سخنانش به موضوع فناوری اشاره میکند. او با لحنی امیدوارانه بیان میدارد: «ایران ظرفیتهای زیادی در حوزه فناوریِ انرژی دارد؛ از تولید پنجرههای دوجداره گرفته تا تجهیزات هوشمند مدیریت مصرف! اما بازار این فناوریها زمانی شکل میگیرد که سیاستگذاری درست باشد. در غیر این صورت، تولیدکننده هم انگیزهای برای سرمایهگذاری نخواهد داشت.»
به گفته او، تجربه جهانی نشان داده که حمایت هدفمند از صنایع مرتبط با بهینهسازی میتواند هم به صرفهجویی انرژی کمک کند و هم ایجاد اشتغال نماید. «در آلمان، صنعت عایقکاری و پنجرههای کممصرف ده ها هزار شغل ایجاد کرده است. پس چرا ما نتوانیم چنین بازاری را بسازیم؟»
چه کسی یارانه بگیرد؟
یکی از بخشهای چالشبرانگیز گفتوگو، بحث درباره عدالت اجتماعی در یارانههای انرژی بود. طاهری با تأکید میگوید: «بزرگترین یارانههای انرژی در عمل به جیب دهکهای پردرآمد میرود؛ کسانی که مصرف بیشتری دارند. درحالیکه دهکهای پایین نهتنها بهره کمتری از یارانه میبرند، بلکه از پیامدهای آلودگی و نا ترازی انرژی هم بیشتر آسیب میبینند.»
این نکته از منظر اقتصادی نیز اهمیت دارد. زیرا منابع عظیمی که میتوانست صرف توسعه زیرساختها یا حمایت از اقشار آسیبپذیر شود، در قالب یارانههای غیر هدفمند به هدر میرود. در ادامه طاهری راهکاری مشخص را بیان میدارد: «باید یارانهها هدفمند و پلکانی شوند. مصرفکنندهای که بالاتر از الگوی متعارف مصرف کند، باید هزینه واقعی را بپردازد. در غیر این صورت، هیچگونه اصلاحی در رفتار مصرفی رخ نخواهد داد.»
یک پرسش و پاسخی چندوجهی
در طول گفتوگو بارها این پرسش تداعی شد که چرا باوجوداین همه آگاهی، تجربه جهانی و حتی قوانین موجود، روند اصلاح مصرف در ایران اینچنین کند و بیاثر پیش میرود؟ طاهری پاسخی چندوجهی به این پرسش میدهد: «ترکیبی از سیاستهای غلط قیمتی، ضعف در اجرای قانون، نبود فرهنگ عمومیِ صرفهجویی و البته بیاعتمادی مردم به اثرگذاری اقداماتشان»
او اضافه میکند: «تا زمانی که این چهار عامل بهطور همزمان اصلاح نشوند، هیچ طرحی به سرانجام نخواهد رسید.»
از نگاه طاهری، بحرانِ انرژیِ ایران یک بمب ساعتی است که اگر امروز مهار نشود، فردا روز حتما با هزینهای چند برابر گریبان گیر اقتصاد و محیطزیست خواهد شد. او هشدار میدهد: «اگر مصرف انرژی در بخش خانگی و صنعتی به همین روند ادامه پیدا کند، نهتنها منابع فسیلی کشور بهسرعت تحلیل میرود؛ بلکه صادرات انرژی که یکی از منابع اصلی درآمدی دولت است، به حداقل میرسد.»
این سخن یادآور هشدارهای متعددی است که کارشناسان بینالمللی در سالهای اخیر دادهاند؛ اینکه کشورهایی با شدت انرژی بالا در بلندمدت نهتنها توان رقابت اقتصادی خود را از دست میدهند، بلکه مجبور به واردات انرژی خواهند شد.
تصمیم سخت در گردنه انرژی
در پایان این گفتوگو، طاهری با لحنی امیدوارانه اما مشروط میگوید: «اگر امروز تصمیمهای سخت گرفته شود، ایران هنوز فرصت دارد تا از یک بحران بزرگ عبور کند. اما تأخیر در اصلاحات، هزینهها را چند برابر خواهد کرد.»
آنچه از این گفتوگو برمیآید، تصویری روشن اما نگرانکننده از آینده انرژی ایران است. از یکسو تجربههای جهانی نشان میدهد که اصلاح مصرف نهتنها ممکن، بلکه به رشد اقتصادی و رفاه اجتماعی منجر میشود. از سوی دیگر، ساختار یارانهها، ضعف اجرایی قوانین و فاصله میان سیاستهای کلان و انگیزههای فردی، موانعی جدی بر سر راه اصلاح مصرف در ایران ایجاد کرده است.
راهحلهایی که طاهری مطرح میکند؛ از هدفمند کردن یارانهها گرفته تا تقویت فناوریهای بومی و الزام قانونی برای بهینهسازی ساختمانها، همگی آزموده شده و اثباتشده در سطح جهانی هستند. اما پرسش اصلی این است که آیا ارادهای برای اجرای آنها وجود دارد یا خیر؟
امروز ایران در نقطهای ایستاده که انتخابهایش تعیینکننده آیندهای دور است یا میتوان با اصلاحات سختگیرانه اما هوشمندانه، الگوی مصرف را اصلاح کرد و منابع ملی را برای نسلهای بعدی حفظ نمود؛ یا حتی باید آماده بود که فردا با بحرانهای جدیتر اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی روبهرو شویم. به نظر میرسد پنجره فرصت برای تصمیمگیری چندان بازنخواهد ماند!