فرصتِ اصلاح مصرف برای بازار
بازار اصلاح مصرف باید از توصیه اخلاقی بهضرورت تبدیل شود

طبق آمار رسمی، شدت مصرف انرژی در ایران حدود ۱.۸ برابر متوسط جهانی و ۲.۸ برابر کشورهای توسعهیافته است. این یعنی برای تولید هر واحد محصول یا خدمات، ما دو تا سه برابر بیشتر از کشورهای صنعتی انرژی میسوزانیم. نتیجه؟ هدر رفت منابع ملی، فشار بیپایان بر شبکه برق و گاز، و آلودگی هوایی که نفسکشیدن در شهرهایی مثل اصفهان را دشوار کرده است.

در سال ۱۴۰۲، ایرانیها بیش از ۳۳۱ میلیارد کیلوواتساعت برق مصرف کردند. سهم بخش خانگی (۳۱.۴ درصد) به طرز نگرانکنندهای بالاست. در عمل، بخش قابلتوجهی از این برق صرف کولرهای inefficient، ساختمانهای غیراستاندارد و لوازم پرمصرف میشود. مصرف سالانه گاز ایران حدود ۲۴۶ میلیارد مترمکعب است؛ یعنی ما با یک درصد جمعیت جهان، ۶ درصد گاز دنیا را میسوزانیم. این رشد پرشتاب (۴.۸ درصد در سال) در حالی رخ میدهد که تولید تنها حدود ۲٪ افزایشیافته است. به همین دلیل، نا ترازی گاز به معضلی دائمی بدل شده است. متوسط مصرف روزانه بنزین در سال ۱۴۰۲ به ۱۱۵ میلیون لیتر رسید و در برخی روزها تا ۱۴۳ میلیون لیتر اوج گرفت. این در حالی است که زیرساخت حملونقل عمومی فرسوده و ناکافی است و سیاستهای کارآمدی برای کنترل تقاضا وجود ندارد. سهم نیروگاههای خورشیدی، بادی و سایر تجدیدپذیرها در ایران کمتر از یک درصد کل ظرفیت نیروگاهی کشور است. این رقم بیمعنای آن است که علیرغم تابش آفتاب بینظیر و دشتهای بادخیز، ما همچنان به نفت و گاز چسبیدهایم.
ایران سالهاست بر طبل «خودکفایی انرژی» میکوبد، اما این خودکفایی در عمل به مصرف بیضابطه و ارزانفروشی منابع منتهی شده است. سیاست قیمتگذاری دستوری و یارانهای، انگیزه صرفهجویی را از بین برده است. مصرفکننده ایرانی امروز بهجای اینکه بابت اسراف هزینه بیشتری بپردازد، همچنان انرژی را باقیمتی غیرواقعی مصرف میکند.
اصفهان بهعنوان یکی از قطبهای صنعتی ایران، وضعیتی حتی بحرانیتر دارد. این استان با دارا بودن نیروگاههای بزرگ، صنایع فولاد و ذوبآهن، و جمعیت چندمیلیونی، یکی از بزرگترین مصرفکنندگان انرژی کشور است. علیرغم ظرفیت بالای تولید، در تابستان کمبود ۱.۵ تا ۲ هزار مگاوات برق گزارش شد. صنایع ناچار به خاموشی شدند و خانوارها هم با تهدید قطعی روبرو بودند. ۹۹.۵٪ جمعیت استان به شبکه گاز متصلاند. این دستاورد اگرچه مثبت است، اما در زمستان به فاجعه میانجامد؛ چراکه همزمان مصرف خانگی و صنعتی اوج میگیرد و شبکه توان پاسخگویی ندارد. نتیجه، تعطیلی یا محدودیت صنایع در روزهای سرد سال است. مصرف بیحساب گازوئیل و مازوت در نیروگاهها و صنایع، هوای اصفهان را در زمستان به مرز بحران میبرد. در بسیاری از روزهای سال، شاخص کیفیت هوا در وضعیت ناسالم یا خطرناک است. استان تنها حدود ۱۱۳ مگاوات ظرفیت خورشیدی دارد؛ رقمی ناچیز در برابر مصرف چند هزار مگاواتی برق. بااینکه اصفهان پتانسیل عظیمی در خورشید و باد دارد، پروژههای تجدید پذیر همچنان قطرهچکانی پیش میروند.
شهرداری اصفهان گاهی خبر از کاهش ۳۰٪ مصرف برق در اداراتش میدهد یا نیروگاه خورشیدی دو مگاواتی نصب میکند. اما اینها بیشتر به «شوی خبری» شبیه است تا راهحل ساختاری. در برابر هزاران مگاوات مصرف، این اقدامات نمادین کافی نیستند. مشکل ریشهای در سیاستهای ملی و مدیریت مصرف است، نه صرفاً در تغییر لامپها یا نصب پنلهای محدود.
سیاستهای اصلاح مصرف در ایران بیشتر «نمادین» و تبلیغاتیاند. از یکسو، دولت با یارانههای میلیاردی قیمت انرژی را غیرواقعی نگه میدارد؛ از سوی دیگر، با پویشهای نمادین مردم را به صرفهجویی دعوت میکند. این تناقض موجب شده که هم منابع ملی هدر بروند و هم هیچ انگیزه واقعی برای اصلاح مصرف ایجاد نشود.
برای اینکه بازار اصلاح مصرف انرژی از «شعار» به «واقعیت» تبدیل شود، چند گام فوری و بلندمدت لازم است. قیمت برق، گاز و بنزین باید بهتدریج واقعی شود. البته با طراحی پلکانهای حمایتی تا اقشار کمدرآمد آسیب نبینند. بدون این اصلاح، هیچ مشوقی برای صرفهجویی وجود ندارد، سهم تجدیدپذیرها باید در ده سال آینده به حداقل ۱۵٪ برسد. برای استان اصفهان، که هم آفتاب و هم باد مناسب دارد، باید پروژههای خورشیدی و بادی در مقیاس گیگاواتی در اولویت قرار گیرد.صنایع انرژی بری مثل فولاد و سیمان باید موظف به اجرای ممیزی انرژی شوند. تجهیز خطوط به فناوریهای نو و کاهش مصرف در فرآیند تولید میتواند ۲۰ تا ۳۰٪ صرفهجویی به همراه داشته باشد.
کاهش مصرف بنزین بدون توسعه حملونقل عمومی ممکن نیست. مترو، اتوبوس برقی و دوچرخه باید بهطورجدی در اصفهان گسترش یابند. آموزش در مدارس، رسانهها و کمپینهای واقعی (نه صرفاً تبلیغاتی) باید انجام شود. اصلاح مصرف باید به ارزش اجتماعی بدل شود؛ مثل آنچه در کشورهای اسکاندیناوی رخ داد.
اما سوال اساسی اینجاست چرا، باز اصلاح مصرف در ایران در حال حاضر شکستخورده است، پرداخت یارانه پنهان که باعث شده عملاً هر نوع اصلاح را بیمعنا میکند. چرا یک خانواده یا صنعت باید روی صرفهجویی سرمایهگذاری کند وقتی انرژی تقریباً رایگان است؟ از سوی دیگر قطع انرژی صنایع نهتنها مشکل را حل نمیکند، بلکه صادرات و اشتغال را به خطر میاندازد، از طرف دیگر فقدان زیرساخت هوشمند در خصوص شبکه برق و گاز ایران این در حالی است که در دنیا، کنتورهای هوشمند و مدیریت دادهها اساس کارند و نکته آخر نبود برنامه مدون، متاسفانه برنامههای کنترلی فصلی و با اجبار عموما انجام میگیرد و هیچ برنامه بلندمدت ۱۰ ساله در این زمینه وجود ندارد.
بازار اصلاح مصرف انرژی در ایران و بهویژه اصفهان، امروز بیش از هر زمان دیگری به اقدام عملی نیاز دارد. سیاستهای نیمبند و تبلیغاتی دیگر جواب نمیدهند. اگر قیمتگذاری واقعی نشود، اگر تجدیدپذیرها توسعه نیابند و اگر فرهنگ مصرف تغییر نکند، کشور نهتنها فرصتهای اقتصادی و زیستمحیطی را از دست خواهد داد، بلکه به واردکننده انرژی بدل خواهد شد.
بازار اصلاح مصرف انرژی در ایران، بازاری است میلیارد دلاری که هنوز شکل نگرفته است. درحالیکه کشورهای پیشرفته با شدت انرژی کمتر، هم بهرهوری بالاتر دارند و هم اقتصادشان رقابتیتر است، ایران همچنان منابعش را میسوزاند. اصفهان بهعنوان نمونهای آشکار، اگر همین روند ادامه یابد، نهتنها با خاموشیها و قطع گاز دستوپنجه نرم خواهد کرد، بلکه آینده صنعتیاش نیز به خطر میافتد.
اکنون زمان آن است که دولت، شهرداریها، بخش خصوصی و مردم، اصلاح مصرف را نه یک توصیه اخلاقی، بلکه یک ضرورت اقتصادی، اجتماعی و حتی امنیتی بدانند. بدون این تغییر، نه توسعه پایدار ممکن است و نه آیندهای امن برای نسلهای بعدی.