مسیر دشوار

 صادرکنندگان که موتور محرک اقتصاد غیرنفتی‌اند، با ریسک‌های سیستماتیک همانند حذف واسطه‌های بانکی، افزایش هزینه‌های نقل‌وانتقال و محدودیت‌های لجستیک دست‌وپنجه نرم می‌کنند. از سوی دیگر، مشکلات داخلی همچون بخشنامه‌های خلق‌الساعه، ناترازی نرخ ارز و فرسودگی زیرساخت‌ها، این چالش‌ها را دوچندان می‌کند. گفت‌وگوی صریحی که با عباس آرگون، خزانه‌دار و عضو هیات‌رئیسه اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی تهران انجام شد، بخش زیادی از این موضوعات را مورد بررسی قرار داد. وی در این گفت‌وگو با نگاه واقع‌بینانه، به چالش‌های پیش‌روی بازرگانان پرداخته و بر ضرورت دیپلماسی اقتصادی تاکید دارد. هر چند آن را در سایه دیپلماسی سیاسی، دشوار اما گشاینده توصیف می‌کند.

‌ نکته مهمی که درباره چالش‌های ارزی و مالی برای صادرکنندگان در سال ۱۴۰۴ باید به آن اشاره کنیم، محدودیت‌های گسترده‌ای است که در حوزه تحریم برای فعالان اقتصادی ایجاد شده است. این اتفاق به‌ویژه پس از فعال‌سازی مکانیسم ماشه، بیشتر هم شده است. از دیدگاه شما، مهم‌ترین چالش‌های پیش‌روی بازرگانان و فعالان اقتصادی ایرانی چیست؟

در تجارت خارجی، متغیرهای کلان اقتصادی نقش تعیین‌کننده‌ای دارند که کل اقتصاد را دربر می‌گیرند و تجارت خارجی نیز ذیل یکی از این متغیرها قرار می‌گیرد. بنابراین، تحریم‌ها بدون‌ شک بر تجارت خارجی تاثیرگذارند. در وضعیت فعلی، با دو دسته از چالش‌ها روبه‌رو هستیم. یکی چالش‌های کلان و بیرونی، و دیگری مشکلاتی که در داخل با آنها مواجهیم و تا حدودی قابلیت اصلاح دارند. می‌توان این ریسک‌ها را به دو دسته ریسک‌های سیستماتیک و غیرسیستماتیک طبقه‌بندی کرد.

زمانی که تحت تحریم قرار داریم، از بسیاری شرایط استاندارد تجاری جهانی که روال عادی کار است، نمی‌توانیم استفاده کنیم. در صادرات، نمی‌توانیم ال‌سی قبول کنیم و بعد از آن کالا صادر شود. یا در واردات، نمی‌توانیم ال‌سی باز کنیم، کالا را دریافت کنیم و با پیش‌پرداخت کار را پیش ببریم. در سیستم ال‌سی، واسطه‌ای به نام بانک وجود دارد. اما وقتی تحریم هستیم، با حذف واسطه، رابطه مستقیم با طرف تجاری برقرار می‌شود و همه چیز براساس اعتماد پیش می‌رود. با اعمال تحریم، به دلیل ترس از مشکلات احتمالی، نمی‌توانیم با شرکت‌ها و سازمان‌ها و کشورهای متعددی (در حوزه تامین مواد اولیه و صادرات) به‌طور مستقیم با خریداران واقعی ارتباط برقرار کنیم. در مقابل، با واسطه‌ها ارتباط داریم، زیرا طرف خارجی نگران است که کالا از کجا تامین شده و ممکن است خودش هم به دلیل ارتباط با ما، تحت تحریم قرار گیرد. بنابراین، محدودیت‌های تحریمی در حوزه صادرات و واردات به وجود می‌آید. این روند، ریسک را افزایش می‌دهد و همزمان، در وصول مطالبات یا پولی که برای دریافت کالا پرداخت می‌کنیم، خطر از دست رفتن سرمایه وجود دارد.

همه چیز بر پایه اعتماد شکل می‌گیرد. منابع مالی بیشتر درگیر می‌شود، به‌ویژه در حوزه صادرات. تجارت سخت‌تر پیش می‌رود، زیرا در تامین مالی با مشکل مواجه می‌شویم. در نقل‌وانتقال پول هم باید هزینه‌های بیشتری پرداخت کنیم. وقتی طرف حساب شما بانک است، خیالتان راحت است که پول را از بانک دریافت می‌کنید. اما در اینجا، کالا را صادر می‌کنید و ممکن است پول پرداخت شود، یا نشود. موارد متعددی وجود داشته که صادرکنندگان کالا را ارسال کرده‌اند، اما نتوانسته‌اند پول را دریافت کنند؛ یا در واردات، پول پرداخت شده، اما کالا تحویل نشده است. بنابراین، ریسک‌ها در عمل بالاست و هزینه‌ها نیز افزایش می‌یابد. از سوی دیگر، به دلیل شرایط تحریمی، بسیاری از خطوط کشتیرانی حاضر به کار با ایران نیستند و ما مجبوریم با محدودیت‌های شدید کار کنیم. وقتی بازار رقابتی نباشد و انحصار در اختیار افرادی خاص قرار گیرد که ریسک بیشتری برای کار با ایران قبول می‌کنند، حاشیه سود کاهش می‌یابد. در شرایط فعلی که مکانیسم ماشه نیز فعال شده، محدودیت‌ها تشدید می‌شود. یعنی محدودیت‌هایی که پیش از این به دلیل تحریم‌های آمریکا داشتیم،

اکنون خطوط کشتیرانی را هم تحت تاثیر قرار داده و بحث بازرسی‌های اجباری برای آنها ایجاد شده است. از منظر روانی نیز این موضوع تاثیرگذار است. از این پس، تحریم‌ها نه‌تنها الزام‌آور می‌شوند، بلکه مشروعیت بین‌المللی نیز پیدا می‌کنند. بنابراین، کار کردن با ایران برای کشورهای دیگر از نظر روانی هم دشوار می‌شود. برای مثال، اگر بخواهید ویزا بگیرید و بگویند تحت تحریم سازمان ملل هستید، از نظر روانی احساس ناخوشایندی دارید. اکنون کار پیچیده‌تر و سخت‌تر شده و جنبه روانی بر طرف‌های تجاری تاثیرگذارتر است. زمانی که آنها با ایران کار می‌کنند، ممکن است دچار دغدغه‌های خاصی شوند و فشارهای بیشتری از جوانب مختلف بر آنها وارد آید. در نتیجه، مقاصد صادراتی محدود می‌شود، مبادی تامین کالا نیز کمتر می‌شود، واسطه‌ها وارد زنجیره تجارت می‌شوند، شفافیت کاهش می‌یابد و ریسک هم افزایش پیدا می‌کند. این موارد پیامدهای محدودیت‌های بین‌المللی‌اند که گریبان تجارت ایران را گرفته‌اند.

عباس آرگون copy

‌ به باورتان دیپلماسی اقتصادی چگونه می‌تواند شرایطی ایجاد کند که مشکلات و موانع پیش‌روی اقتصاد تجاری بین‌الملل را از میان برداریم و شرایط مطلوب‌تری برای صادرات و واردات کالا ایجاد کنیم؟

باور دارم که دیپلماسی اقتصادی گارگشاست. نمی‌گویم شدنی نیست، اما بسیار دشوار است. در شرایط کنونی، دیپلماسی کلان سیاسی ما حتی برای تمدید فعال شدن مکانیسم ماشه هم با مشکلاتی روبه‌رو شد. دیپلماسی اقتصادی، ذیل دیپلماسی سیاسی قرار می‌گیرد. زمانی که حتی اجازه دریافت ویزا برای سفر به کشوری دیگر را به شما نمی‌دهند، چگونه می‌توان دیپلماسی اقتصادی برقرار کرد؟ شرط لازمه این کار، حداقل، داشتن امکان دریافت ویزاست که بتوانید به کشور مورد نظر سفر کنید و به مذاکره بپردازید. بنابراین، کار به مراتب سخت‌تر شده است. بااین‌حال، نمی‌خواهم بگویم که مسیرها به شکل کامل بسته می‌شوند، راه تجارت هرگز به‌طور کامل مسدود نمی‌شود و تامین کالا همچنان ادامه می‌یابد. فقط در هزینه‌ها تفاوت ایجاد می‌شود. اگر تحریم‌ها وجود نداشته باشند، تجارت با هزینه‌ای بسیار کمتر انجام می‌شود، اما اکنون که تحریم هستیم، بهای تمام‌شده تجارت ما به‌طور قابل‌توجهی افزایش می‌یابد. در حال حاضر، باید هزینه‌های متعددی بپردازیم تا بتوانیم کالا را صادر یا وارد کنیم. واسطه‌ها افزایش یافته‌اند، عدم شفافیت ایجاد شده و این موضوع باعث می‌شود که نتوانیم از بسیاری از منابع به‌طور موثر استفاده کنیم. افرادی که در این شرایط حاضر به همکاری با ما هستند، معدود و محدودند؛ زیرا ریسک کار بسیار بالاست و آنها نگران‌اند که به دلیل همکاری با ایران، خودشان هم تحریم شوند.

همه افراد، حاضر به همکاری نمی‌شوند. هرچند که پای سود در میان است، اما سود، ارتباط مستقیم با ریسک دارد و درنهایت، هزینه‌های بیشتری بر ما تحمیل می‌شود. اینها واقعیت‌هایی هستند که وجود دارند. نکته مهم اینجاست که راه دیپلماسی هرگز کامل بسته نمی‌شود، اما از منظر کلان، ما از نظر دیپلماتیک نتوانستیم جلوی فعال شدن مکانیسم ماشه را بگیریم. با وجود این، تحریم‌ها همچنان پابرجاست و باید در این شرایط به تجارت ادامه دهیم. در سفری که روزهای اخیر داشته‌ام، طرف‌های خارجی حتی حاضر نبودند با ما عکس بگیرند یا اجازه ندادند هیچ خبری از دیدار ما با آن شرکت خارجی منتشر شود، زیرا می‌ترسیدند تحریم‌ها برایشان فعال و جریمه شوند. شرکت‌های خارجی به دلیل فشار روانی ناشی از تحریم‌ها، تمایلی به همکاری ندارند و این موضوع کار ما را سخت‌تر می‌کند. البته، کالا را می‌توان از هر جای دنیا تامین کرد، اما به‌صورت اصولی، این کار بسیار آسان و ساده است. در شرایط عادی می‌توانیم با باز کردن یک ال‌سی کالا را تامین کنیم و هیچ ریسکی هم وجود نداشته باشد. در مقابل، گاهی مجبور می‌شویم کالا را از کشوری بخریم، به کشور دیگری منتقل کنیم، سپس از کشور دوم به کشور سوم ببریم و درنهایت وارد کشور کنیم. این چرخش کالا، هزینه‌های واسطه‌ای بیشتری ایجاد می‌کند. در نتیجه شفافیت را کاهش می‌دهد و بهای تمام‌شده به‌شدت افزایش پیدا می‌کند. در حوزه صادرات نیز وضع به همین شکل است.

‌ مشکل بزرگ دیگری که بر سر راه تجارت خارجی ما وجود دارد، علاوه بر محدودیت‌های بین‌المللی، محدودیت‌هایی است که از داخل ایجاد می‌شود. برای مثال، مشکلات گمرکی و بخشنامه‌های ساعتی بلای جان تجارت خارجی شده‌اند. این مشکل چگونه برای تجارت خارجی محدودیت ایجاد می‌کند؟

واقعیت این است که ما با محدودیت‌های بیرونی روبه‌رو هستیم و همزمان، محدودیت‌های خودساخته درونی را نیز خودمان ایجاد کرده‌ایم. برای توسعه صادرات، نیازمند تسهیل شرایط داخلی هستیم. باید در حوزه تولید اقدامات موثری انجام دهیم. کالای صادراتی نیازمند شناسایی دقیق بازارهای هدف است. باید با توجه به شناختی که از بازار هدف به‌دست آورده‌ایم، کالایی تولید کنیم که مطابق با ذائقه و نیازهای آن بازار باشد و سپس کالا را صادر کنیم. نه اینکه ابتدا کالا را برای مصرف داخلی تولید کنیم و مازاد آن صادر شود. با چنین تفکری، نمی‌توانیم در این حوزه موفق باشیم. باید بیشتر به سمت کالاهای ساخت‌محور حرکت کنیم. عمده صادرات فعلی ما، کالاهایی هستند که به نوعی منابع‌محورند. ما در حوزه کالاهای ساخت‌محور که می‌تواند ارزش افزوده بالایی ایجاد کند فعالیت کمتری در صادرات داریم. به‌ویژه به دلیل ناترازی انرژی که اکنون وجود دارد، در برخی حوزه‌ها مجبور به صادرات کالای خام می‌شویم. برای مثال، زمانی که ناترازی انرژی نداریم، می‌توانیم فولاد صادر کنیم و حدود ۴۵۰ دلار درآمدزایی داشته باشیم. اما وقتی با ناترازی انرژی روبه‌رو می‌شویم، مجبور به صادرات سنگ‌آهن یا کنسانتره می‌شویم و کمتر از ۱۰۰ دلار به‌دست می‌آوریم.

بنابراین، وقتی ناترازی نداریم و می‌توانیم تولید این کالاها را پیش ببریم، ارزش افزوده ایجاد کنیم و کالای با ارزش افزوده بالاتری به کشورهای دیگر بفروشیم، وضع بهتری هم داریم. اما وقتی برق نداریم که صنعت به تولید بپردازد، هم صنعت بیکار می‌ماند، هم سرمایه‌گذاری‌ها با مشکل مواجه می‌شود و هم با کالای با ارزش افزوده پایین روبه‌رو می‌شویم. حرف اصلی من این است که باید بیشتر به سمت کالاهای ساخت‌محور برویم تا منابع‌محور. از سوی دیگر، نیازمند ثبات در قوانین و مقررات خودمان هستیم. تعدیل نرخ ارز نیز یکی از الزام‌هاست. نرخ ارز یکی از اصلی‌ترین مشکلات فعالان تجارت بین‌الملل است. ما می‌خواهیم کالا صادر کنیم، اما بهای تمام‌شده آن کالا ۸۰ یا ۹۰ هزار تومان است، درحالی‌که باید دلار حاصل از آن را در سامانه به ۷۰ هزار تومان بفروشیم؛ این زیان محض است.

برای توسعه صادرات، باید نرخ ارز را مطابق با تورم تعدیل کنیم. اگر تورم بالا می‌رود، نرخ ارز را نیز باید افزایش دهید. نمی‌توانید نرخ ارز را تثبیت کنید، زیرا تثبیت نرخ ارز به صادرات لطمه می‌زند. از سوی دیگر، وقتی صادرات انجام می‌شود، صادرکنندگان ناشناخته‌ای وارد میدان می‌شوند که کالا را صادر می‌کنند، اما ارز را به کشور بازنمی‌گردانند. اینها افرادی بدون شناسنامه هستند که به سمت صادرات می‌روند و کار را خراب می‌کنند. اگر نرخ ارز واقعی و متناسب باشد، صادرات نیز توسعه بیشتری پیدا می‌کند. بنابراین، در این حوزه چند موضوع کلیدی وجود دارد که باید پیگیری شود. به دلیل تحریم‌ها، نمی‌توانیم در بازارهای صادراتی تنوع ایجاد کنیم. ما نیازمند ایجاد تنوع در بازارهای صادراتی هستیم. هر چه تنوع بیشتر باشد و به کشورهای بیشتری بتوانیم کالا صادر کنیم، آسیب‌پذیری کمتری خواهیم داشت. اگر در کشوری با مشکل مواجه شویم، صادرات ما آسیب نمی‌بیند.

در شرایط فعلی، عمده صادرات ما به عراق، ترکیه و کشورهای مشابه است. اگر با یکی از این کشورها به مشکل بربخوریم، حجم قابل‌توجهی از صادرات را از دست می‌دهیم. اگر بتوانیم به جای پنج کشور، به ۱۰ یا ۲۰ کشور صادر کنیم، آسیب‌پذیری‌مان کمتر می‌شود. پس، نخست باید در تنوع بازارهای صادراتی و متناسب با نیازهای آن بازارها سرمایه‌گذاری کنیم. بحث بعدی نیز تنوع در کالاهای صادراتی است؛ یعنی متناسب با نیازهای بازار، باید کالاهایی با تنوع بیشتر، کیفیت بالاتر و بسته‌بندی مناسب‌تر صادر کنیم. برای اینکه کیفیت بالاتر برود و قیمت تمام‌شده کمتر شود، نیازمند فناوری بالاتر هستیم. به دلیل تحریم‌ها، نمی‌توانیم از فناوری‌های به‌روز استفاده کنیم. این کار باعث افزایش بهای تمام‌شده می‌شود و در بازارهای جهانی نمی‌توانیم رقابت کنیم. فناوری روز نیز به سرمایه‌گذاری نیاز دارد. وقتی شرایط نااطمینانی و عدم قطعیت در کشور زیاد است، سرمایه‌گذار نمی‌آید، خروج سرمایه رخ می‌دهد و به دلیل تحریم‌ها و نااطمینانی، نمی‌توانیم فناوری روز را وارد کنیم. در نتیجه، بهای تمام‌شده افزایش می‌یابد و کیفیت کاهش پیدا می‌کند. پس در بازارهای صادراتی، آن‌گونه که باید نمی‌توانیم جای پای خود را محکم کنیم.

‌ چرا فعالان اقتصادی ایران نمی‌توانند حضورشان را در بازارهای بین‌المللی تثبیت کنند؟ توانایی آن را ندارند یا مشکل دیگری در کار است که این اجازه را از آنها سلب می‌کند؟

ورود به بازارهای صادراتی سخت است. یعنی باید چند سال زمان اختصاص دهیم تا بازار را شناسایی کنیم، در آن حضور مستمر داشته باشیم و رفتارمان قابل پیش‌بینی باشد. یعنی بتوانیم به‌صورت بلندمدت، کالا را به خریدار صادر کنیم. اما ما به دلیل قوانین خلق‌الساعه در داخل، زمانی که چند سال روی یک بازار کار کرده‌ایم، با یک بخشنامه، بازار را از دست می‌دهیم. چرا که صادرات آن کالا ممنوع می‌شود. موضوع ساده و غم‌انگیز است؛ رفته‌ایم، مذاکره کرده‌ایم، به توافق رسیده‌ایم، اما ناگهان نمی‌توانیم کالا را به مشتری تحویل دهیم. در نتیجه، به‌صورت عملی وارد لیست سیاه خریداران بین‌المللی می‌شویم، زیرا نمی‌توانند رفتار ما را پیش‌بینی کنند. وقتی نتوانند رفتار ما را در بازار بین‌المللی پیش‌بینی کنند، بازار آسیب می‌بیند و اعتماد به ما از دست می‌رود. در ادامه، صادرات نیز ضربه می‌بیند. اگر بخواهیم نرخ ارز را کنترل کنیم، توسعه اشتغال را پیش ببریم و افزایش تولید داشته باشیم، نیازمند توسعه بازارهای صادراتی هستیم. نیازمند افزایش صادرات، به‌ویژه در کالاهای ساخته‌شده و با ارزش افزوده بالاتر هستیم. همچنین، باید ثبات در قوانین و مقررات داشته باشیم و بدانیم که در یک سال آینده، رفتار ثابتی در بازار خواهیم داشت، نه اینکه مذاکره کنیم، کالا را بفروشیم و بعد در گمرک، آن هم درست زمانی که بار آماده ارسال است متوجه شویم صادرات آن کالا ممنوع شده است. فرآیند صادرات و واردات، فرآیندی کوتاه‌مدت نیست. به‌ویژه اینکه موضوع اعتمادسازی نیز مطرح است و به اختصاص زمان، انرژی و منابع نیاز دارد. در یک بازه زمانی طولانی، شاید ۱۰ سال طول بکشد تا اعتمادسازی کنید، اما در کمتر از ۱۰ ثانیه، آن اعتماد از بین می‌رود. این اصلاحات، نیاز اساسی بازرگانی بین‌الملل ماست. اینکه فکر کنیم با سیاست یا راهبرد واحد می‌توانیم توسعه صادرات را محقق کنیم، امکان‌پذیر نیست. باید در مقررات، ثبات بازار، رفتار مالی و همه موارد، راهبرد صادراتی جامع داشته باشیم.

‌ به نظر می‌رسد مشکلات لجستیک و زیرساختی هم سبب شده تجارت خارجی ما، به‌ویژه صادرات با مشکل روبه‌رو شود. برای رفع این مشکل چه سیاست‌گذاری و اقدامی باید انجام شود؟

هر حوزه‌ای نیازمند سرمایه‌گذاری است. یکی از مشکلات اصلی ما، فرسودگی ناوگان تجاری است. هرگاه فرسودگی افزایش یابد، هزینه‌های ما نیز به‌طور قابل‌توجهی بالا می‌رود. توسعه زیرساخت‌های ریلی می‌تواند به بهبود کیفیت صادرات کمک کند. همه این موارد نیازمند سرمایه‌گذاری‌های علمی و دقیق هستند که مشکلات و معضلات این حوزه از پیش پا برداشته شوند. به‌نوعی می‌توان گفت هزینه حمل‌ونقل در ایران نسبت به استانداردهای جهانی بسیار بالاتر است. این در حالی است که ایران از نظر استراتژیک در موقعیت جغرافیایی مناسبی در منطقه قرار دارد. اما به دلیل عدم آمایش مناسب سرزمینی، چنین وضعی پیش آمده است. برای مثال، بخشی از یک کالا در یک منطقه تولید می‌شود، سپس به استان دیگری حمل می‌شود که تکمیل شود و این موضوع بهای تمام‌شده کالا را افزایش می‌دهد. در فرآیند جابه‌جایی این مواد و محصولات، به‌نوعی هزینه‌های حمل‌ونقل به‌شدت بالا می‌رود. هرچند سوخت در ایران قیمت ارزانی دارد، اما سایر هزینه‌ها باعث می‌شود که هزینه حمل‌ونقل در بهای تمام‌شده کالا تاثیر منفی بگذارد. درنهایت، این موضوع قدرت رقابتی ما را در بازارهای جهانی کاهش می‌دهد.

* نویسنده نشریه